نرگس جان در زندان ۴۶ ساله شد. روزهای تولد خودش، آقا تقی و بچه ها می آید و می گذرد و تولد دیگر عزیزانش و او، که بیش از سه سال است از در آغوش گرفتن فرزندانش محروم مانده و حدود یک سال و نیم حتی صدای آن ها را هم نشنید تا سرانجام اعتصاب غذایش کارساز شد، برای دخترک های زندانی بند زنان مادری می کند. بهاره و ساجده و ریحانه که بیرون آمده اند برای او دلتنگی می کنند و او هم دلش برای دخترها تنگ می شود
» گفتار
نیروی انتظامی، قربانی گشت ارشاد!
در نقد گشت ارشاد، یک منظر مغفول توجه به آسیبی است که این طرح نابخردانه بر اعتبار نهاد حافظ امنیت و اعتماد عمومی جامعه به او زده است. هر جامعهای لاجرم نیازمند نیروی قهریه قانونی است که مجری قانون و نظم و حافظ امنیت و ثبات باشد
در حسرت «روحیه فراموش شده» دهه ۶۰
وضعیت امروز جامعه ما نسبت به دهه شصت مشابه روحیات مسلمانان در ابتدای هجرت نسبت به سالهای آخر عمر پیامبر(ص) است. امروز موریانه دنیاگرایی و انحصارطلبی، بدگمانی و بی اعتمادی در مقامات و به تبع در مردم رخنه کرده و بنیان ایمان و اخلاصشان را جویده است. روحیه صفا و برادری ابتدای انقلاب رخت بربسته و کینهتوزی و تخریبگری را حاکم ساخته و فریاد اندکی خیرخواه هم گوش شنوایی نمییابد. یکی از این خیرخواهان معاون اول رئیس جمهور است که در همین ایام و بعد از این دیدار، در جمع شورای عالی استانها میگوید: «من از شش ماه گذشته مدام در محافل مختلف میگویم اگر دلسوز مردم، جامعه، جمهوری اسلامی و انقلاب هستید، با هم گفتوگو کرده و امید مردم به جامعه را افزایش دهید»
وقتی فرمانده ارتش ایران، زیردستی فرمانده بسیج را ترجیح میدهد
احتمالا نتیجه همین نوع نگاه به ارتش بوده که باعث شده تا در روایتهای رسمی از جنگ، افسران ارتش همیشه در حال “یاد گرفتن” نبرد از اعضای بسیج باشند. در اغلب داستان ها، سریال ها و فیلم های جنگی ایران، روایت جنگ چنان بوده که در جبهه ها، جوانان کم سن و سال در حال فداکاریند و میان آنها، چند نفری ارتشی میانسال سیبیلو هم در حال غُر زدند که اینطور نمیشود جنگید و اغلب هم اشتباه می کنند.
چند پیشنهاد برای پیداکردن مرتضوی
توجیه سوم فراری شدنش احتمالا همان چیزی است که می تواند حکمت عدم دستگیری رئیسش، احمدی نژاد باشد. فکر می کند که همان جور که توانست برادر روسای دو قوه را به اتاقش کشاند و از رشوه خواهی فیلم بگیرد، از افراد زیادی از این فیلم ها دارد و می تواند با فرار کردن و خروج از کشور و انتشار آنان حاکمیت را به چالش بکشاند
اظهارنظرهای رهبر جمهوری اسلامی ایران در ارتباط با مشکلات اقتصادی و اجتماعی و بینالمللی … کشور، نوعا از موضع “مطالبه گری” و “سرزنش مقصران” است. مشخص نیست که آیا ایشان در ارتباط با دستگاه هایی که مستقیما زیر نظر رهبری هستند، مثلا قوه قضاییه نیز، موضع مشابهی را برای خود متصور هستند؟ مثلا آیا در مورد نحوه رسیدگی قوه قضاییه به پرونده ای که علنا در مورد آن موضعگیری کرده و رسانهها را از “کش دادن” موضوع برحذر داشته، احیاناً مسئولیتی را متوجه رهبر میدانند یا خیر؟
همین چند ماه پیش بود که وقتی “جلاد کهریزک” به مناسبتی مذهبی روز روشن از مرز خارج شد و به عراق رفت، ابتدا همه از خروج او از کشور شگفت زده شدند و احتمال بازنگشتن وی به ایران را مطرح کردند، و بعد هم هشدار دادند که باید تدابیری اتخاذ شود تا مبادا این امر تکرار گردد و مرتضوی مانند بسیاری دیگر راحت بگریزد! آن زمان این پاسخ تا حدودی معقول و مقبول بود که هنوز حکم صادره علیه قاضی محبوب رهبرى قطعی نشده یا به دایره اجرای احکام سپرده نشده است! علاوه بر این سربازان گمنام امام زمان همه جا حی مو حاضرند و راه فرار برای احدی باز نیست چه رسد به آن ها که بیست و چهار ساعته زیر مراقبت مخصوص قرار دارند.
معنای دیگر استعفای نجفی، تسلیم شدن منتخبین مردم در مقابل نهادهای انتصابی است
معنای دیگر این استعفا، تسلیم شدن منتخبین مردم و شهردار منتخب آنها در مقابل نهادهایی است که بر اساس قانون نباید در این امور دخالت داشته باشند و لابد این تسلیم معنی دیگرش کوتاه آمدن وعدم ایستادگی وکلای مردم در برابر فشارهایی است که نه به نجفی و این شورا، بلکه بر جریان پیروز انتخابات ۹۶وارد می شود. همه اینها در حالی است که قوه قضائیه تا کنون هیچ اظهار نظری در این سطح نسبت به شوراها و تصمیماتشان نداشته است و پرونده هایی مانند املاک نجومی و ….از شوراها و شهردار قبلی تهران و تخلفات آن ها روی زمین مانده و به نتیجهای از حیث دادستاندن شهروندان نرسیده است
خنده مرغ زنده داخل قابلمه جوشان
اگر همین امروز یک نظرسنحی مستقل انجام و پرسیده شود که این نظر سخنگوی قوه قضائیه درباره عدم اجرای حکم ۲سال زندان سعید مرتضوی در خصوص معاونت در قتل محسن روح الامینی و دیگر جنایت های وحشتناک سال ٨٨ در زندان کهریزک را چگونه ارزیابی می کنید که تاکید کرده است “حکم جلب مرتضوی صادر شده اما هنوز گیرش نیاوردهاند،حالا نمیدانم چطور هست!”، مسلما اغلب مردم ایران لبخند بر لب می آورند و می گویند چنین سخنی را به هیج وجه باور نمی کنند
تقابل دو حرکت و راه میانه؛ نظامیان و بازگشت از دموکراسی
امروز اصلاح طلبان در وضعیت دوگانه ای قراردارند. مردم به دنبال مطالبات بیشتر و نتایج حاصل از رای خویشاند، اما افزایش انتظارات، در یک نظام آسیب پذیر و با ظرفیت های محدود، می تواند با توجه به محدودیت ِ قابلیت ِ دولت در پاسخگویی به نیازها، به عبور از دولت اعتدال و ظهور اعتراضات و آشوب های اجتماعی منجر شود. چیزی که اندک سالاران ضد دموکراسی، خواهان تقویت و بسط آن هستند. در این وضعیت، نظریه پاداش نظامیان به بهانه ی حفظ امنیت، توجیه پذیر خواهد گشت. از سوی دیگر، محدود کردن انتظارات مردم نیز، می تواند به عبور مردم از اصلاح طلبان ختم شود
سرنوشت نجفی و تلنگری دوباره به بنیانهای اصلاحطلبی
امروز صدای انتقاد از عملکرد دستگاه قضایی بسیار فراتر از اصلاحطلبان، به لایههای محافظهکار و اصولگرا و ای بسا دلواپسان رسیده. حتی فراتر از مباحث سیاسی، عادیترین شهروندان این کشور با پوست و گوشت و استخوان خود عملکرد دستگاه قضایی را درک میکنند. پس چطور میتوان از اصلاحاتی صحبت کرد که از بنیاد شامل حال دستگاه قضایی نمیشود و نهایت دامنهاش تا دولت و مجلس و شورا پیش میرود؟ آیا حتی روی کاغذ هم امکان دارد که این سبک اصلاحات در دولت و مجلس بتواند به قوه قضاییه تسری پیدا کند؟ مگر اینکه ما سرنوشت لوایح دو قلوی سیدمحمد خاتمی را فراموش کرده باشیم تا بتوانیم به چنین امری خوشبین باشیم
نگاه سیاسی به مقولات اقتصادی کار خطرناکی است؛ اما بدترین اشتباه یک سیاستمدار میتواند شوخی با شاهنرخ اقتصاد یعنی نرخ ارز باشد. میتوان ثابت کرد که آشفتگی اقتصادی در دولت ششم و ضعف و پریشانی اقتصاد در دولت نهم و دهم ریشه در خطای سیاست ارزی دارد و برعکس، عمده دستاوردهای دولت هفتم و هشتم محصول واقعبینی ارزی است. دولت یازدهم هم این خطای سیاستی را عینا تکرار کرد که تاوان آن در دولت یازدهم تشدید رکود بود و در سال آغازین دولت دوازدهم التهاب ارزی. در عین حال، نگاه سادهلوحانهای هم وجود دارد که آشفتگی ارزی سال ۷۴ را به داستان بدهی خارجی و جهش اوایل دهه ۹۰ را به تحریمها و التهاب فعلی را به گرههای انتقال دلار ربط میدهد که البته این عوامل، هیچ نقشی جز تسریع ظهور بیماری ندارند
کشور نظامی میشود اما نظامی رییس جمهور نمیشود
در هر کشوری یک نظامی رییس جمهور شده پشتش یک کودتا بوده است و سپس با لعاب رأی مردم آثار کودتا را کمرنگ کردهاند ولی اساس روی کار آمدن رؤسای جمهور نظامی در دنیا بر پایهی کودتا شکل گرفته و خروجی آن جز دیکتاوری چیز دیگری نبوده است.
امروزه در عرصه های ملی، قدرت سیاسی کشورها را آرائی که در انتخابات توسط مردم به صندوق ریخته می شود تشکیل می دهد و نه گلوله هائی که از لوله تفنگ خارج می شود! فرهنگ سیاسی رو به گسترش در جهان امروز، فرهنگ حقوق بشر و دموکراسی است و نه زور و استبداد و تجاوز به حقوق مردم، آنهم توسط نظامیانی که طبق قانون از ورود در رقابت های سیاسی منع شده اند
امروز شاید آخرین روز زندگیم باشه…
چند وقت پیش دوستی از زندان سمنان تماس گرفته بود. می گفت قانون محدود شدن اعدام برای زندانی های مواد اجرائی شده. اینکه بچه های زیر حکم اعدام تقریبا همه شون محکومیت شون تبدیل به حبس شده و بعضی هم که مدت طولانی توی زندان بودن در شرف آزادین. خبری که مدتها بود زندانیهای مواد انتظارش رو می کشیدن و بالاخره واقعی شد. راستش توی اون لحظه بزرگی و اهمیت اون خبر به چشم نیومد . اما چند وقت بعد که یکی از همین زندانی های زیر حکم بهم زنگ زد و خوشحالی این اتفاق رو تو صداش شنیدم متوجه شدم دقیقا چه اتفاقی افتاده
به نظرم آقای نجفی بیش از هر چیز روی همکاری عموم تهرانی ها برای ادارۀ شهر حساب باز کرده بود و تصور می کرد موج جمعیتی که در انتخابات شوراها بسیج شدند و فهرست انتخاباتی اصلاح طلبان را به پیروزی قاطع رساندند؛ پس از آن هم به کمک خواهند آمد و از طریق پذیرش صمیمانۀ بالا رفتن انواع عوارض، گره از کار فروبستۀ شهرداری خواهند گشو
من البته به این تهدیدها عادت دارم و آنها را به پشیزی نمیگیرم و همچنان بیاری خداوند و حمایت مردم به فعالیت های روشنگر خود ادامه خواهم داد، اما از آقای حدادعادل میپرسم که آیا توییتها و توصیههای رئیس دفتر خود را تایید میکند، آنهم درحالی و در سالی که رهبر اعلام کرد کسی برای بیان نظریاتش در جمهوری اسلامی زندان نمیرود؟
البته آینده عربستان با این اصلاحات معلوم نیست که به کجا برسد. شاید یادگیری حقوق شهروندی از سوی شهروندان این کشور به جایی برسد که سطح توقعات نزد نسل جوانتر سعودی از ظرفیتهای اصلاحی حکومت سعودی فراتر برود، چرا که عربستان از نقطهای بسیار پایین شروع کرده است و معلوم نیست که اگر روزی مردم عربستان، ادامه همین اصلاحات را با حاکمانی دیگر طلب کنند، پاسخشان چه باشد. در این کشور به تازگی بحث رانندگی زنان، حق رای محدود زنان و حتی تاسیس سینما مطرح شده است و اینها برای جامعه ایرانی حکم لطیفه دارد
بزرگترهایی که از یاد بردهاند دوران موعظه و سخنوری گذشته است و اکنون زمان به میدان آمدن و کارکردن است یا حداقل سکوت دردمندانه و تغافل خردورزانه! بزرگترهایی که نمی دانند باید بالاخره یکبار برای همیشه تکلیف موسیقی را روشن کنند و از این وضع بلاتکلیف و سرگردان به درآیند که نمایش گیتار در پرمخاطب ترین برنامه نوروزی مجاز می شود و نمایش تار در تخصصی ترین برنامه شبکه چهار ممنوع! و پخش صدای ابرام تاتلیس ممکن، اما نام بردن از استاد شجریان غیر مجاز است!؟
بنابراین وجود نهادهایی که عملا از سیاستهای دولت پیروی نمیکنند اگرچه با اهداف غیرعمومی کار کنند؛ نمیتوانند نتایج مطلوبی برای اقتصاد ایران فراهم سازند. شاید واگذاری ریاست بنیاد در دهه ۶٠ توسط رهبر انقلاب به رییس دولت در زمان جنگ این امر را تا حد زیادی تامین میکرد.از سوی دیگر محدودیت در ظرفیتهای اقتصادی ایران و بازارهای محدود صنعتی عرصه کار و فعالیت را برای بخشهای خصوصی ایران تنگ کرده، عملا انحصارات در اقتصاد را به انجام میرساند. این امر محدود به بنیاد مستضعفان نیست و شامل همه نهادهایی است که به نظام یا کلیت حکومت متصل هستند اعم از اینگونه نهادها و یا نهادهای وابسته به نیروهای نظامی. حتی بخشهای اقتصادی و صنعتی وابسته به صندوقهای بیمهای اگرچه امری اجتنابناپذیر و جهانی است مشمول این امر قرار داده میشوند
مردم در بسیاری از مناسبتها و ایام خاص حضور فعال دارند اما درست پس از هر حضور مردمی در مناسبتها و انتخابات گوناگون که مردم قصدی کرده اند تا تغییری بوجود آورند چون رای آنها و قصد آنها علیه گروهی خاص و یا قدرت بوده، دچار یاس و نامیدی می شوند و این امیدی که “بذر هویت” آنهاست مورد تعرض و سرکوب قرار گرفته است. منتخبینشان یا راه دیگری رفته اند و مردم را رها نموده و یا توان و قدرتی برای حرکت در مسیر رای مردم نداشته اند، یا حاکمیت اجازه نداده است رای مردم در عمل محقق شود و این بدترین نوع انحراف و سرکوب آزادی است که اکثریت ملت به این نتیجه می رسند قدرتی مافوق وجود دارد تا نگذارد رای آنها لحاظ شود و اینگونه است که به تدریج عزم ملی خدشه و آسیب می بیند
این توافقها به نفتا و اتحادیه اروپا خلاصه نمیشود. الان کمابیش تمامی کشورهای دنیا با توافقهای دوجانبه یا چند جانبه بخشی از تجارت آزادند. ایران یکی از استثناهای دنیاست که بیشتر به دلایل سیاسی، عضو این دنیا نیست. به همین دلیل هم وقتی صحبت از «حمایت از کالای ایرانی» است در بسیار مواقع اساسا چاره دیگری نیست.
مسئله حجاب و افراط از هر دو سو
در هر حال در امر حجاب ابهاماتی وجود دارد که باید حل شود و درگیر و سرگرم کردن ملت دردی را دوا نمیکند، مشکل فقر و اقتصاد و اختلاس و بیکاری و بحرانهای اخلاقی و اجتماعی اولویت دارد و از طرح مجدد و چند باره حجاب استفاده نشود تا مشکلات و مصائب دیگر مردم به فراموشی سپرده شود که نخواهد شد؛ چون مردم با تمام وجود مشکلات عدیده را در زندگی احساس می کنند و سعی نکنیم هر چیزی را به دشمن و برنامه ریزی آمریکا و غرب نسبت دهیم و فرزندان این کشور را اگر هم خطایی و اشتباهی می کنند جیره خوار و همنوا با دشمن و یا نفوذی خطاب کنیم.
بازخوانی قانون منع شکنجه در ایران؛ تنها ۱۵ نماینده لازم است
در مجلس ششم جمعی از نمایندگان در سال ١٣٨٠ طرحی موسـوم بـه »طـرح اجرای اصل سی و هشتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران« برای تصویب ارائه کردنـد. دفتـر مطالعـات حقـوقی مرکـز پژوهشهای مجلس بعدا طی گزارشی به ارزیابی انتقادی آن پرداخت و در نهایت در بخش پیشنهادهای گـزارش خود بـه عنوان اقدامی اصولی؛ الحاق دولت جمهوری اسلامی ایران به کنوانسیون بین المللی منع شکنجه و تصویب متن کنوانسیون و تبدیل آن به قانون عادی داخلی را پیشنهاد کـرد
مرگ در بازداشتگاه به بهانهی خبر درگذشت محمد راجی
چرا نمایندگان مجلس برخلاف وظیفهی قانونی خود در طرح تحقیق و تفحص از زندانها و مرگهای در زندان اهمال کردند؟ اکنون نگرانی خانوادهها به زندانیان همهی بازداشتگاهها و زندانها سرایت کرده است. این احساس ناامنی پیامدهای بزرگی خواهد داشت. چند روز پیش خانوادهی یک بازداشتی عادی در تماسی که با من داشتند از اینکه عزیزشان در کهریزک است داشتند قالب تهی میکردند. چرا هیچ مقام قضایی و پلیسی و امنیتی استعفا نمیکند؟ چرا هیچکس متهم نمیشود؟ آیا همین خود دلیل بر تداوم این وضعیت وحشتناک نیست؟ آیا باید چند انسان دیگر قربانی این وضعیت شوند تا موضوع اهمیت ریشهکنی پیدا کند؟
در نقطه مقابل نظریهپردازان صلح، «رئالیست»ها قرار دارند. آنها با ادعای «واقعگرایی» منطق جهان را بر پایه اصل «بکش تا کشته نشوی» تفسیر میکنند. در فلسفه رئالیستی، دولتی که از نظر نظامی قویتر باشد قطعا به دولتهای ضعیفتر حمله میکند؛ صلحطلبی تنها یک آرمانگرایی انتزاعی است و تنها گزینه در برابر جنگ صرفا توازن قوای نظامی است
هفت سال گذشت و اینبار مادرِ پیرِ بانوی سبزمان در بستر بیماری و اندوه دوری از فرزند و داماد، دنیا را به دنیاخواهان سپرد و رفت. مراسم بدون حضور صاحب اصلی عزا برگزار شد. لحظه لحظه های حضورش در مراسم ترحیم مادرم جلوی چشمانم بود و زمزمه میکردم برای تسلی من آمدی و اینک راهی نمیابم برای تسلای دلِ داغدارت، تو همیشه همراهمان بودی و ما محروم از همراه شدن با تو
خطر از دست دادن مشروعیت اصلاحطلبان
و ما در آستانه شب عید بازارهای خالی از مردم را می بینیم، این همه عذاب و حادثه تلخ را می بینیم و امید را می بینیم که در دلمان در حال جان دادن است. چه باید کرد؟ چه بکنیم که سالها مبارزهمان برای مردم را عدهای از خدا بیخبر به تاراج بردند و به مردم گفتند. اصلاحطلبی یعنی ما؟
روشن است که اهانت به رهبران فرقههای مذهبی و تحقیر و تخفیف آنها، از یک طرف جمعی از هموطنان ما را به خشم و غضب وارد میدارد و از طرف دیگر، جمعی متفاوت را تحریک میکند و عملاً کار را به کینه و نفرت و نزاع فرقهای میکشاند
اصل «عدمِ برائت» و سندرم «محکوم میکنم»
آنچه در گلستان هفتم گذشته است، ابعاد پیدا و ناپیدای دارد. واضح است که تنها دولت(حکومت) است که مشروعیت استفاده از قدرت و اعمال خشونت را برای استقرار قانون دارد و مسلم است مسئولیت به خشونت کشانده شدنِ جنبشهای مسالمت آمیز با قدرت غالب است. اما آنچه واضح نیست «مشروعیت لحظهای» حکومتی است که وجدان ندارد. گفتهاند دولتها و قانونها وجدان ندارند و چون فاقد آناند باید در هر لحظه مشروعیت داشته باشند