نامه نسرین ستوده به دو فرزندش: از ملاقات محروم شدیم، چون نمیخواهم برخلاف قانون با من رفتار کنند
چکیده :به یاد داشته باشید هر طور با دشمنانتان رفتار کنید، با دوستانتان رفتار خواهید کرد. دشمنی دشمنان هرگز خشونت رفتاری هیچ انسانی را توجیه نمیکند، چه رسد به آنان که دشمن نیستند. به جرات به هر دوی شما میگویم هر طور رفتار کنند، نه با آنان که خود را دشمن من میپندارند، دشمنی دارم نه خود را در گرداب قهر و کینهای که آنها به وجود آورده اند غرق خواهم کرد....
در پی اعتراض و مقاومت نسرین ستوده در برابر نقض قانون و آیین نامه زندان درباره پوشش زندانیان، او به مدت سه هفته از ملاقات کابینی محروم شد. این وکیل زندانی اکنون در نامه ای به دو فرزندش، به وصف احساس خود نسبت به آنها و دلایل اصرارش بر انچه اجرای “تمامیت” قانون خوانده، پرداخته است. متن این نامه را به نقل از سایت «تغییر برای برابری» بخوانید:
مهراوه و نیمای عزیزم!
مسئولان دوشنبهی پیش در عرض چند ساعت دو خبر کاملا متناقض به من دادند. در ساعت 2 بعد از ظهر به من گفتند علاوه بر ملاقاتهای كابيني، مقامات قضایی با ملاقاتهای حضوری من در روزهای 5 شنبه نیز موافقت کردهاند و سپس در ساعت 5 بعد از ظهر گفتند طبق تصمیم مسئولان زندان اوین به دلیل عدم استفاده از چادر، تنبیه شدهام و 3 هفته از همان ملاقات کابینی نیز محروم هستم! خانوادهی ناهماهنگ مسئولان بین خودشان هم به احترام و محبت رفتار نمیکنند. نوعی هرج و مرج بر تصمیم گیریها حاکم است.
به یاد داشته باشید هر طور با دشمنانتان رفتار کنید، با دوستانتان رفتار خواهید کرد. دشمنی دشمنان هرگز خشونت رفتاری هیچ انسانی را توجیه نمیکند، چه رسد به آنان که دشمن نیستند. به جرات به هر دوی شما میگویم هر طور رفتار کنند، نه با آنان که خود را دشمن من میپندارند، دشمنی دارم نه خود را در گرداب قهر و کینهای که آنها به وجود آورده اند غرق خواهم کرد.
مهراوه و نیمای عزیزم!
میدانید که چقدر دوستتان دارم. میدانید که مانند هر پدر و مادری در آرزوی سعادت و نیک بختی شما هستم اما بدانید هر تصمیمی بگیرم، بیش و پیش از هر چیز به شما میاندیشم زیرا موقعیت کودکان به گونهای است که باید در هر تصمیم گیری، ابتدا به آنان فکر کرد. معلوم است که ملاقات با شما برایم مهم است. معلوم است از اینکه ماههاست شما را بغل نکردهام رنج میبرم. از اینکه حتی از شنیدن صدایتان محرومام رنج میبرم اما عزیزانم، کارهای من، چه بخواهم چه نخواهم روزی مورد قضاوت شما قرار خواهد گرفت. بنابراین دوست دارم بدانید که:”اجازه نمیدهم بر خلاف قانون مرا با هیئتی اجبار آمیز به دیدارتان بیاورند.” ترجیح میدهم کل سالیان تحمل حبسام را از دیدارتان محروم شوم تا به دلیل اسیر بودن به ناحق، به آنان اجازه دهم هر گونه اراده میکنند با من رفتار کنند و بر خلاف قانون مرا به حجابی اضافی و يا اجبار مضاعف وادار کنند.
بله، عزیزانم سالها قبل قانونی تصویب شد که همهی زنان ایرانی را ملزم به استفاده از حجاب شرعی نمود. زنانی که حجاب را قبول داشتند یا نداشتند، این حجاب را رعایت کردند، زیرا اگر رعایت نمیکردند طبق قانون مجازات میشدند، اما اکنون سخن مسئولان زندان آن است که چون شما اسیر مائید باید از حجابی مضاعف (یعنی چادر) استفاده کنید، در حالیکه نه تنها قانون چنین شرطی را برای حجاب نگذاشته است بلکه حتی زندانیان سیاسی از استفاده از لباس فرم زندان معاف هستند.
من به قصد “مقاومت” کاری نکردم. به قصد اجرای قانون در تمامیتاش اقدام کردم و از پوشیدن چادر امتناع نمودم. چون نمیخواستم خانوادهام و به ویژه کودکان خردسالم با مشاهدهی چادر اجباری برای مادرشان که چادری نبوده است، بدانند تحت چه فشار روانی و تحقیر آمیزی زندگی میکنیم. با خود فکر میکردم این کار من که با ظاهری آرام به دیدن خانواده میروم، به نفع مسئولان زندان است، زیرا مدام فشار روانی شبانه روزی خود را از خانواده پنهان میکنیم اما به هر حال حتی اگر به نفع زندان هم باشد، من هدفی جز اجرای “تمامیت” قانون ندارم.
مهراوه و نیمای من
کودکان عزیز و دلبندم
بدانید، در کنار همهی هویتهای اجتماعی، شغلی و خانوادگیام به مادر بودنم و به ویژه اینکه مادر شما دو تن هستم میبالم و به این یکی بیش از همه چیز میاندیشم و فکر میکنم. بنابراین با صدای بلند اعلام میکنم: “من یک مادرم” و نمیخواهم کودکانم مرا در هیئتی اجبارآمیز و تبعا تحقیرآمیز ببینند. نمیخواهم کودکانم فکر کنند که دیگران میتوانند با استفاده نابجا از قدرت، هر عمل غیرقانونی را به آنها تحمیل کنند.
میدانم شما به آب، غذا، خانه، خانواده، پدر و مادر، محبت خانواده و دیدار با مادرتان نیاز دارید اما به همان اندازه به آزادی، امنیت اجتماعی، قانون مداری و عدالت نیاز دارید و بدانید که این مفاهیم در هیچ کجای دنیا راحت به دست نیامدهاند. هیچ کجای دنیا “قانون” با نوشتن روی کاغذ پارهها اجرا نشدهاند. درخواست و پا فشاری ما برای اجرای قانون، به قانون هویت و موجودیت میبخشد. بنابراین بدانید “من” و “شما” با هم قانون را میسازیم. میبوسمتان هزاران بار و از اینکه ماههاست آغوشم از شما تهی است البته رنج میبرم اما امیدم به آن است که این رنجها بیهوده نباشد.
قربان هر دوی شما
نسرین
مهر 90 اوین
زنده باد نسرین ستوده
حقیقتا” این زن باید الگو وسرمشق تمام زنان ایرانی قرار گیرد.باآرزوی تندرستی برای ایشان و تحقق آزادی واقعی برای تمام هموطنان.
آفرین بر کسی که پا روی احساسات و عاطفه مادری اش می گذارد اما حاضر نیست قانون شکنی کند. باید کسانی که ادعای نایب امامی و رهبری و نمایندگی این و آن را می کنند، از شما احترام و تعهد به قانون را یاد بگیرند.
نوشتن این نامه برای نسرین ستوده کمترین کاریه که میتونستم بکنم. لطفا اگه میتونید این نامه رو در اختیار همسرشون قرار بدید.
تو نوری هستی که بر همه ی ما می تابی و پاسدار و یادآور نوری هستی که سالیانی است در درون ما خاموش یا خفه شده است. در روزگاری که ما هزار هزار برای تماشای قتل یک انسان صف می کشیم، در روزگاری که یک یک نشانهای انسانیت را به پای خودخواهی ها و ترس ها میریزیم. در روزگاری که نشسته ایم و مرگ درونمان را تماشا می کنیم. در روزگاری که آزادیمان در چنگال استبداد، اخلاقمان در پستوی فراموشی، هویتمان خفته در هزاره ها، شورمان در بایگانی روزنامه ها، راستی مان لای اسکناس های خلاف و غرورمان گروگان اجنبی است و در روزگاری که مردی سه دخترش را به گلوله پرپر می کند؛ تو برای کودکانت از آزادی، اخلاق، هویت، شور، راستی، غرور و زندگی می گویی. تو افق اسیری هستی که سرخ می تابی؛ تو طلوع آزادی هستی که به ما اسیران شب، سراغ نور می دهی. اگر تو نبودی زندان ها پیروز می شدند، اگر چون تویی نبود سلطان خوش می خوابید، اگر چون تویی نباشد امید بی معناست، اگر نایستاده بودی انسان زمین گیر رذالت می شد.
تو مادر منی. تو مادر ایرانی. تو مادر منی چرا که آزاده ایستاده ای. مادر ما با خنده هایمان از این دور پشتت ایستاده ایم. مادر، چادری که نگذاشتی بر سرت کنند، حجابی است که نگذاشتی تا نور را بکشد. مادر اگر تمام سالیان آغوشت نباشد، تمام سالیان، سربلند قهقهه خواهیم زد. آغوش تو همان آزادگی ای است که به ما نشانش را دادی. هرگاه که خواستیم ملاقاتت کنیم به آزادی سلام می کنیم و هر گاه که تو خواستی به دیدارمان بیایی، بایست. ما در درونمان آنقدر پرسه می زنیم تا تو را پیدا کنیم که ایستاده ای.
مادر، تو هویت من شده ای. من نه از دیار پادشاهی در هزاره های گذشته، که من از دیاری هستم که مادرش تویی، دخترش تویی، بانویش تویی. تو هویتی هستی که ما هزار سال بدنبالش می گشتیم و اکنون که ایستاده می درخشی، ما چشمانمان را بسته ایم. مادر، تو معنای خروش ما هستی. تو آنی هستی که اگر انسان مثل تو بود به قانون نیازی نبود. تو نه تمامیت قانون، که ذات قانون و تحقق حقوق انسانی.
مادر، به مهراوه و نیمایت حسودی می کنم که برایشان نامه می نویسی.
فرزند تو…ایران.
خدايا اين بانوي آزاده را به تو مي سپارم روا مدار آسايش را بر آناني كه تن او را در زنجير كشيده اند .روا مدار…
ننگ بر اقتدارگرایان.
افرین به این مادر شجاع
باری نوشته بودم که از مرد بودنم و از این که حکومت جهل و استبداد بر کشور م حکومت میکند و به مانند شما خواهر عزیزم ظلم های مضائف روا
می دارد شرمنده ا م و خجل هستم .در برابر این همه ایستادگی سر تعظیم فرود می اورم .نام شما در تاریخ ایران به خوبی ونیکی یاد خواهد شد
ازتحجر واستبداد هم به سیاهی و ننگ یاد خواهد شد .این روزها یکی از سیاه ترین بر گ های تاریخ کشور ما دارد ورق می خورد زرو زور تزویر
این سه پلیدی تاریخ باز در کشور ما خود را به بد ترین روش ممکن به رخ کشیده است .اما این جور نخواهد ماند .بهار عربی در راستی بهار ایرانی
بود که بر منطقه تابید باز بر خواهد گشت که از درو دیوار نشانه ها دارد دیده می شود
ای نادان های ظالم این ظلم ها وزور ها حکومت تان را بر باد خواهد داد
گریه کن ای ابر چون بهاران .کز سنگ ناله خیزد روز ودای یاران