تاج زاده: «التحریر» آیینهی جنبش سبز ماست؛ نگذارید حضور نظامیان بر آن غبار بنشاند
چکیده :تاج زاده در این نامه تحلیلی با اشاره به شباهت انکار ناپذیر “شترسواران ” مصری و “موتور سواران” و لباسشخصیهای ایرانی نوشته است: “پیکرهای پاک جوانان مصری که توسط تک تیراندازان بر فراز پل ششم اکتبر در خون خویش غلطیدند، یادآور پیکر عزاداران سبز حسینی در عاشورای ۸۸ بود که توسط لباسشخصیها از فراز پل حافظ تهران به پایین پرتاب شدند. ماشینهای پلیس مصر که با تاراندن و درو کردن صفوف مردم تظاهرکننده راه خود را میگشودند، به اندازه همان گشتی نیروی انتظامی که از روی پیکر عزادار سبز عاشورای حسینی در میدان ولی عصر تهران عبور کرد، سرشت افسار گسیخته روشهای غیر انسانی را در دو سوی خاورمیانه آشکار ساختند.”...

سید مصطفی تاج زاده در نامه ای به نخست وزیر مصر از وی خواسته است تا موجبات آزادی “مایکل نبیل” وبلاگ نویس مصری را که به جرم توهین به ارتش آن کشور در زندان به سر می برد را فراهم کند.
تاج زاده در این نامه ضمن تقدیر از نقش ارتش مصر در وقایع اخیر این کشور و مقایسه برخوردهای مسئولانه آنها در قبال مردم معترض با خشونتهای اعمال شده از سوی سپاه جمهوری اسلامی بر علیه معترضین ایرانی، خواستار آن شده تا ارتش مصر به ایفای نقش بی طرف خود ادامه دهد.
وی با استناد به تجربه آزادی خواهان ایرانی، نگرانی جوانان مصر در مورد مداخله نظامیان در عرصه سیاست و تحدید و تضعیف میزان اختیارات دولت قانونی را قابل درک خوانده و خطاب به دکتر شرف می نویسد: “ما فعالان سیاسی و انتخاباتی در زندان اوین به همان اندازه که از مداخله نظامیان ایرانی و نقشآفرینی آنان در صحنه انتخابات میهنمان رنج میبریم، بیم آن داریم که طولانی شدن نقشآفرینی نظامیان در صحنههای سیاسی، دستاوردهای بزرگ رفتار مدنی سپاه مصر در جریان انقلاب خود را مخدوش کند.”
معاون وزیر کشور دولت خاتمی در این نامه تحلیلی با اشاره به شباهت انکار ناپذیر “شترسواران ” مصری و “موتور سواران” و لباسشخصیهای ایرانی نوشته است: “پیکرهای پاک جوانان مصری که توسط تک تیراندازان بر فراز پل ششم اکتبر در خون خویش غلطیدند، یادآور پیکر عزاداران سبز حسینی در عاشورای ۸۸ بود که توسط لباسشخصیها از فراز پل حافظ تهران به پایین پرتاب شدند. ماشینهای پلیس مصر که با تاراندن و درو کردن صفوف مردم تظاهرکننده راه خود را میگشودند، به اندازه همان گشتی نیروی انتظامی که از روی پیکر عزادار سبز عاشورای حسینی در میدان ولی عصر تهران عبور کرد، سرشت افسار گسیخته روشهای غیر انسانی را در دو سوی خاورمیانه آشکار ساختند.”
وی همچنین در این نامه با تاکید بر لزوم استفاده آزادیخواهان مصری و ایرانی از تجربیات یکدیگر آورده است :”التحریر در همان حال که درخشش جنبش سبز ملت ایران را روزآمد کرد، رسوایی شیوههای حسنی مبارکی و ضد التحریری اقتدارگرایان منطقه را تشدید نمود. درخشش آن صحنههای زیبا در مصر مجالی تازه در اختیار افکار عمومی ملت ما نهاد تا برای عبور از تاریکی استبداد راه تازهای جستوجو کنند.”
رییس ستاد انتخابات دولت اصلاحات با اشاره به مداخلات نظامیان ایران و ترکیه در این کشورها می نویسد: “آرزو میکنم سپاه مصر در ورای رویه سپاه ترکیه که به بهانه حمایت سکولاریسم کودتا میکند و فراسوی رویه هستههای کودتایی نظامی- امنیتی ایران به بهانه “حمایت از اسلام “، راه سومی بگشاید و همچنان که وعده داده است مستقیماً از دموکراسی و حق حاکمیت مردم مصر بر سرنوشت خویش حمایت کند. اطمینان دارم تا زمانی که ملت مصر از انقلاب خود و از التحریر خود حمایت میکند، چنین خواهد شد.”
گفتنی است “مایکل نبیل” وبلاگ نویس مصری است که به دلیل انتقاداتی که در وبلاگ خود به ارتش مصر وارد کرده بود، در دادگاه نظامی به سه سال زندان محکوم شد.
متن کامل این نامه که در اختیار تحول سبز قرار گرفته است در پی می آید:
به نام خدا
جناب آقای دکتر عصام شرف
نخستوزیر محترم جمهوری عربی مصر
با سلام و تحیت
خبر بازداشت آقای “مایکل نبیل” فعال مصری در همان ماههای نخست پیروزی انقلاب باشکوه مصر، به اتهام “توهین به سپاه مصر” برای ما شاکیان کودتای انتخاباتی ایران که با دقت، هیجان و امیدواری رخدادهای انقلاب مصر را تعقیب میکنیم عمیقاً مایه نگرانی بود. برای ما که به جرم شکایت و افشای کودتای انتخاباتی و مداخله یک هسته مافیایی- امنیتی در سیاست و انتخابات به زندان افتادهایم، مدعیات یا نگرانیها و حتی بدگمانیهای مایکل نبیل درباره مداخله مشابه نظامیان در سیاست و پروژه مشابه سپاه مصر برای انتخابات آتی ریاست جمهوری و پارلمان که در سایت اینترنتی او منعکس شده به خوبی قابل درک و فهم بود. حوادث هفتههای اخیر مصر صحت این نگرانی را اثبات نمود. از جنابعالی انتظار دارم بر عهدی که در آن نماز جمعه تاریخی در میدان التحریر با ملت شریف مصر بستید، پایبند بمانید و ترتیبی اتخاذ فرمایید که به جای بازداشت امثال مایکل نبیل، نگرانیها و دغدغه جوانان مصر درباره سایه نظامیان بر سر سیاست و انتخابات برطرف شود. نه اینکه همچون ایران خانم محتشمیپور به جرم پیگیری شکایت همسرش (اینجانب) و شش شاکی دیگر علیه مداخله نظامیان در انتخابات، ۴۵ روز به زندان انفرادی بیفتد و در معرض فشار قرار بگیرد. ما به همان میزان که در آن ۱۸ روز و ۱۸ شب دورانساز “التحریر” با ملت مصر احساس همدلی میکردیم، نگرانی جوانان مصر در مورد مداخله نظامیان در عرصه سیاست و تحدید و تضعیف میزان اختیارات دولت قانونی را درک میکنیم و بویژه از مطالبه بر حق آنان درباره پایان دادن به محاکمه غیر نظامیان در محاکم نظامی حمایت میکنیم.
در حقیقت ما فعالان سیاسی و انتخاباتی در زندان اوین به همان اندازه که از مداخله نظامیان ایرانی و نقشآفرینی آنان در صحنه انتخابات میهنمان رنج میبریم، بیم آن داریم که طولانی شدن نقشآفرینی نظامیان در صحنههای سیاسی، دستاوردهای بزرگ رفتار مدنی سپاه مصر در جریان انقلاب خود را مخدوش کند؛ زیرا به تجربه بومی آموختهایم که دغدغهها و رقابت سیاسی به همان میزان که شهروندان غیرنظامی را آزاد میسازد، سم مهلکی برای نظامیان است. رهبر فقید انقلاب اسلامی ایران که آن همه بر ضرورت سیاسی شدن شهروندان و ضرورت اعمال حق تعیین سرنوشت هر نسل تأکید میکرد و آن را مایه بقای نظام اسلامی بر میشمرد، مداخله نظامیان در انتخابات را در حکم بازگشت به نظام شاهنشاهی تلقی و ورود سیاست به پادگانها را به ورود هروئین به آن مکانها تشبیه میکرد. از ورای پنجرهای که تجربه تلخ اعتیاد سیاسی- انتخاباتی بعضی نظامیان و امنیتیهای ایرانی به روی ما باز میکند، برخی بازداشتها و حوادث ناخوشایند اخیر مصر (به ویژه هجوم لباسشخصیها علیه جوانان منتقد نظامیان) عمیقاً نگران کننده دیده میشود. ملت ما در آیینه درخشان میدان “التحریر” یک بار دیگر سیمای تابناک جنبش سبز را مشاهده میکند. به همین دلیل نمیخواهیم کمترین غباری بر آن آیینه بنشیند.
سالها پیش ملت ما آنگاه که سپاه مصر در جنگ رمضان ۱۹۷۳ بخشهایی از اراضی اشغالی مسلمانان را از حلقوم توسعهطلبان اسرائیلی بیرون کشید، با هیجانی مقدس در مساجد به دعا نشسته بود. صحنهای دیگر از این افتخارآفرینی آن گاه متجلی شد که همان سپاه در میدان التحریر از حد و حدود وظایف ذاتی خود تجاوز نکرد و همچون برخی سپاهیان جهان سومی مداخلهگر در سیاست، میادین شهری و خیابانهای تظاهرات را با عرصههای رزم با دشمن تجاوزگر خارجی بر نیامیخت و به روی تظاهرکنندگان آتش نگشود.
همه آزادیخواهان جهان در آن روزها و شبهای نفسگیر شاهد بودند همان سپاهی که در جنگ با اشغالگران اسرائیلی، افتخار شکستن خط افسانهای “بارلو” را به خود اختصاص داده بود، در جریان قیام ملت خویش علیه دیکتاتوری مبارک افتخاری به مراتب بزرگتر آفرید و نه تنها از خط سرخ ملت مصر در التحریر عبور نکرد و حریم مقدس اجتماعات اعتراضی مردم را محترم شمرد، بلکه خط سرخی در مقابل تهاجم لباسشخصیهای رژیم مبارک ترسیم کرد و به این ترتیب در نقطه اوج یک آزمون دشوار، ضمن دفاع از شرف نظامی خود و حفاظت از حریم تظاهر کنندگان، اجازه نداد خدشهای بر آن افتخار تاریخی وارد آید. این دستاورد برای ملت ما که متاسفانه در فضای کودتای انتخاباتی دو سال پیش شاهد مخدوش شدن خطوط حائل نظامیگری و سیاستورزی بوده است، معنای ویژهای دارد و به همین دلیل نگرانی جریانهای گوناگون سیاسی و نیز جوانان مصری در تأخیر برگزاری انتخابات را درک میکنم. همچنانکه ترس برخی جریانهای لیبرال مصر در قبال اولویت انتخابات را بیوجه میدانم و معتقدم هرگونه تأخیر در انتخابات و تجدیدنظر در جدول زمانی تعیین شده به هر بهانهای که باشد به سود دموکراسی نخواهد بود. استدلال لیبرالها درباره ضرورت تأخیر در انتخابات شباهت نگرانکنندهای با استدلال گروههای افراطی و چپگرای ماههای نخست پیروزی انقلاب اسلامی ما دارد که معتقد بودند در شرایطی که انقلاب هنوز تعمیق نیافته و ذهن تودهها هنوز از رسوبات بورژوایی پاکسازی نشده، انتخابات معنایی ندارد. میتوان نگرانی برخی لیبرالهای مصر را درک کرد که تصور میکنند اگر در شرایط کنونی و با این سرعت انتخابات برگزار شود، تنها کسانی شانس پیروزی دارند که از سالها قبل نزد مردم شناخته شدهاند و نیروهای برآمده از انقلاب فرصت کافی برای شناساندن خود به تودهها نخواهند داشت.
واقعیت آن است که اگر جلوی این اشکالات و نواقص واقعی از طریق تأخیر در انتخابات گرفته شود، خود دموکراسی از دست خواهد رفت و دوران دخالت نظامیان در سیاست طولانیتر خواهد شد.
این استدلال چپگرایانه که “باید برای محو امکان فریبکاری تودهها، پیشاپیش انقلاب را عمق ببخشیم” در مدت کوتاهی علیه شش “انتخابات دموکراتیک” در همان نخستین سال پیروزی انقلاب اسلامی ایران علم شد، اما سالها بعد در بستر مداخله نظامیان در عرصه سیاست، به استخدام گروه جدیدی در آمد که این بار عنوان نظارت استصوابی- نظامی عزم صوریسازی انتخابات را داشتند. هر دو جریان چپگرا و استصوابی میگفتند باید “منافع حقیقی مردم” را از عقاید نوسانپذیر مردم در شب انتخابات تفکیک کرد و “صلاحیت نامزدها” را از جایی به جز صندوق انتخابات اخذ کرد. برای هر دو گروه مذکور انتخابات شرّی ناگزیر بود که میبایست مهندسی و مدیریت و لذا بلاگردانی شود و نه فرآیندی آزاد که باید مدیران جامعه از دل آن برآیند. اما تجربه نشان میدهد تودهها از طریق مشارکت فعال در انتخابات مهارتی را کسب میکنند که در هیچ عرصه دیگری حاصل نمیشود. دموکراسی واقعی همان چیزی است که امروز مصریها و ایرانیها و همه ملل تحولخواه از آن به انتخابات آزاد، شفاف و منصفانه تعبیر میکنند.
جناب آقای دکتر شرف
نماز جمعه پیروزی انقلاب مصر، آن روز که شما در میدان التحریر وعده یک مصر دموکراتیک را دادید و گفتید: “أدعوا الله أن أرى مصر بلداً حراً، الرأی الحر فیها خارج الزنازین” (مصر سرزمین آزادی باشد که در آن عقاید آزادانه در خارج از زندانها بیان شود) یادآور نماز جمعههای خاطرهانگیز و از دست رفته انقلاب ما و خطبههای علمای روشنفکر و آزادیخواهی همچون مرحومان طالقانی و منتظری و نیز یادآور تنها نماز جمعه سبز ملت ما در ۲۶ تیر ۸۸ بود که خطبههای آن به دلیل انعکاس مطالبههای ملت در خصوص آزادی بیان و آزادی زندانیان سیاسی به مانیفست حداقلی جنبش سبز تبدیل شد. لذا امروز که یک فعال سیاسی در مصر به دلیل افشاگری یا ابراز نگرانی از مداخله سپاه کشورش در سیاست به زندان میرود، یک سوال جدی رخ مینماید: آیا به وعدههای انقلاب مصر وفا خواهد شد؟ آیا مصر جدیدی در امتداد مدینه فاضله التحریر ساخته خواهد شد؟ تجربه انقلاب اسلامی ایران و بویژه روند حوادث در سالهای اخیر کشورمان به ما میگوید پاسخ این سوال بیش از آنکه در گرو وفای به عهد سیاستمداران باشد، در گرو وفاداری ملت به آرمانهای خود و نیز وفاداری نظامیان به همان عهدی است که در اس.ام.اس مجلس اعلای نیروهای مسلح خطاب به شهروندان مصر آمده: “نحن على علم و درایة بمطالب الشعب و المواطنین الشرفاء و نعمل للوفاء بها ” (ما به مطالبات مردم و شهروندان شریف خویش علم و درایت داریم و به آن وفا خواهیم کرد).
این پیام با همه ایجاز خود برای قربانیان کودتای انتخاباتی ۸۸ بیانگر یک معنای ژرف و تفاوت عظیم بین سپاه مصر و برخی نظامی- امنیتیهای مداخلهگر در انتخابات مذکور است. فرق بین رفتار یک سپاهی که برخی از اعضای آن به شکل کاملاً هدفمند و از قبل طراحی شده شبح امنیتی سازی را بر فراز کمپین انتخاباتی جریان رقیب حزب پادگانی به گردش در آوردند و اس.ام.اسهای ناظران انتخاباتی را به منظور کور کردن نظارت الکترونیکی بر روند انتخابات قطع کردند (آنچنان که در سخنرانی خود افشاگرانه یکی از کودتاگران، یعنی سردار مشفق آمده است، عملیات مختل سازی چشم ناظران انتخاباتی و سلب شفافیت انتخابات با عملیات نظامی علیه “دشمن” همطراز ارزیابی میشود و آن را “لطف امام زمان” میخواند) با اس.ام.اس. سپاه مصر درباره وفای به عهدش با مطالبات دموکراتیک شهروندان آن قدر عظیم است که به تنهایی میتواند به دلیل بعد الکترونیکی آن انقلاب و این کودتای الکترونیکی، همه نقاط اشتراک و تفاوت جنبش سبز و انقلاب مصر را توضیح دهد و راز کامیابی و ناکامی آتی هر دو جنبش اصلاحی (جنبش سبز) و انقلابی (انقلاب ۲۵ ژانویه مصر) را بر ملا کند.
اگر در مصر به تعبیر دکتر “مراد وهبه” فیلسوف عرب با «از بین رفتن فاصلهها»، هم فاصله زمانی و هم فاصله مکانی در «فیس بوک» و در حقیقت به یمن «مرگ فاصلهها» بهرهگیری از زمان ممکن گردید” و استفاده از پدیده الکترونیکی فیسبوک برای گرد هم آمدن مردم جهت تحقق دموکراسی” زمینهساز تولد “دموکراسی الکترونیکی” شد، در ایران در یک رویکرد کاملاً معکوس، تهاجم نظامی- امنیتی به ستادهای انتخاباتی و نظارتی و قطع کردن اس.ام.اس.ها و مختل سازی چشم نظارت الکترونیکی رقبای انتخاباتی نامزد حزب پادگانی تبدیل به نقطه آغاز یک کودتای ارتجاعی علیه دستاوردهای باشکوهترین انقلاب مردمی قرن بیستم گردید. تفاوت آن دموکراسی الکترونیکی و این کودتای الکترونیکی علیه دموکراسی انتخاباتی ملت ایران را می توان در تفاوت نگرشی که در ورای اس.ام.اس. سپاه مصر و اس.ام.اس. قطع کردن کودتاچیان ایرانی وجود دارد، باز شناخت. به همان میزان که پیام اس.ام.اس. “نحن على علم و درایة بمطالب الشعب و المواطنین الشرفاء و نعمل للوفاء بها” ارجاعی کاملاً آشکار به مطالبات بیان شده ملت مصر در التحریر دارد، اعلام وضعیت فوقالعاده نظامی و قطع اس.ام.اس.های ناظران کمپین انتخاباتی آقای موسوی، آن طور که در سخنرانی سردار مشفق و نیز سخنان مشابه سایر سرداران و عاملان کودتا آمده، به وضوح ناظر بر”التحریر ایرانی” در خیابانهای سبز انتخابات در شبهای قبل از ۲۲خرداد ۱۳۸۸ است و هیچ ربطی به آنچه در روزهای پس از انتخابات در اعتراض به کودتای انتخاباتی رخ داد ندارد. در ایران سردار مشفق در سخنرانی خود به طرزی کاملاً ناشیانه فاش کرد که عملیات مختلسازی چشمهای نظارتی ناظران مهندس موسوی یک عملیات صد در صد نظامی و امنیتی علیه “دشمن” انتخاباتی به منظور پیشگیری از تکرار پدیده پیروزی اصلاحطلبان در دوم خرداد ۱۳۷۶ بود. به فرازی از جملات او دقت فرمایید: “… مهدی هاشمی رفسنجانی نرمافزاری وارد کشور کرده بود و گفته بود که این نرمافزار را در مجلس خبرگان به کار گرفتیم و موثر شد. همین مقدار به شما بگویم که در انتخابات ریاست جمهوری، نرمافزاری که ایشان وارد کشور کرده بود وصل میشد به یک اس.ام.اس. سنتری که از طریق دیشهای ماهوارهای در قشم و کیش ارتباط برقرار میکرد و با سیستم مخابراتی کشور ارتباط چندانی نداشت. برای هر کدام از ناظران انتخاباتی خودشان یک موبایل و یک خط ایرانسل گذاشته بودند که در سراسر کشور و سر صندوقهای رأی، ساعت به ساعت اطلاعات صندوقها را از طریق همین اس.ام.اس. سنتر منتقل بکنند به این اتاق جنگی که مهدی هاشمی رفسنجانی راه انداخته بود.
در تهران سه اتاق درست کرده بودند که در هر کدام از اتاقها حدود ۳۰ دختر و پسر پای کامپیوتر نشسته بودند. قرار بود در اتاق اصلی مهدی هاشمی و میرحسین موسوی حضور پیدا کنند و از آنجا انتخابات را کنترل و هدایت بکنند. نماینده کاندیدا بر سر صندوق وقتی شماره اس.ام.اس. سنتر را میگرفت، بعد از وصل، اگر شماره ۱ را میزد حجم جمعیت را نشان میداد که زیاد است یا کم! ۲ را اگر میزد یعنی اصولگرایان بیشتر رأی دارند یا اصلاحطلبان. هر کدام از این عددها در این اس.ام.اس.سنتر تعریفی جداگانه داشت. اینها ساعت به ساعت تمام انتخابات را در سراسر کشور میخواستند رصد بکنند.”(سخنرانی سردار مشفق یکی از بازیگران کودتای انتخاباتی ۸۸ علیه اصلاحطلبان ایرانی)
همین نظارت الکترونیکی به تنهایی میتوانست برنامه کودتا را مختل کند و لذا سردار مشفق در همان سخنرانی به مختل سازی این سیستم افتخار میکند و میگوید “به لطف امام زمان (عج) شب انتخابات، بین ساعت ۸ تا ۱۲ شب هر سه جا شناسایی شد و هر سه جا را مختل کردیم و نگذاشتیم در انتخابات به شکل دلخواهشان اختلال ایجاد بکنند.”
به این ترتیب از اعترافات ناشیانه و لو دهنده یکی از نظامیان کودتاچی که بعدها پس از انتشار آن در فضای سایبری تبدیل به مستندات حقوقی هفت محکوم به زندان در دادگاههای نمایشی پس از کودتا گردید، مشخص میشود که همه عملیات کودتایی و از آن جمله صدور حکم بازداشت دستهجمعی فعالان انتخاباتی منتقد حاکمیت تکصدایی در ایران، در چارچوب یک نقشه نظامی- امنیتی صورت گرفت و مربوط به برنامهای بود که ماهها قبل از انتخابات و کاملاً مستقل از نتیجه انتخابات طراحی شده بود. فارغ از این جنبه عملیاتی و الکترونیکی، تفاوت ژرف سپاه مصری و فرماندهان کودتاگر در سپاه ایران در نحوه نگرش این دو به التحریر و خیابانهای سبز ایران در شبهای قبل از انتخابات متجلی میشود. یعنی در حالی که اس.ام.اس. تجدید عهد سپاه مصر با مطالبات مردم در التحریر مضمونی کاملاً دمکراتیک دارد و چراغ سبزی آشکار برای گذار تجمعکنندگان در التحریر به عرصه سیاست نوین مصر است، اس.ام.اس. قطع کنهای ایرانی نگاهی کاملاً متفاوت به التحریر ایرانی یا همان خیابانهای سبز شبهای انتخابات دارند. در این خصوص سخنرانی سردار مشفق (که بعدها مضمون آن بارها علیه اصلاحطلبان و سبزها از سوی سخنگویان و سرداران کودتا تکرار شد) به اندازه کافی گویا و افشاگر این حقیقت است که نگاه توطئهبین به جنبش سبز نگاهی است که نفس مشارکت منتقدان تکصدایی در انتخابات را هدف گرفته و آن را مخل پشبرد اهداف کودتایی میداند. این نگاه مدتها قبل از اینکه اساساً کمپین انتخاباتی آغاز شود، در نهانگاههای امنیتی شکل گرفته بود و مبنای تصمیمسازی و سپس تصمیمگیری کلان حکومتی ضد هر نوع رقابتطلبی خارج از چارچوب حزب پادگانی شده بود و مستقل از نتیجه انتخابات “خط سرخ” نظام مورد نظر کودتاگران را ترسیم میکرد. زنجیره انسانی سبز شبهای انتخاباتی خرداد که در امتداد طولانیترین خیابان تهران، جنوب و شمال پایتخت را به هم متصل میکرد و در نوع خود در تاریخ جنبشهای اصلاحی و مسالمتآمیز بینظیر بود و شاید بتوان آن را پیشتاز روند باشکوهی دانست که بعدها در التحریر مشاهده کردیم، از دید سردار کودتا این طور توصیف امنیتی میشود: “در ایام تبلیغات [تبلیغات انتخاباتی در شبهای قبل از انتخابات ۸۸] همزمان با شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)، ستاد موسوی برنامهریزی کرده بود که از میدان تجریش تا میدان راهآهن با لباس سبز کارناوال راه بیندازند؛ درست در روزی که در میدان ولیعصر (ع) هر ساله هیأت رزمندگان اسلام برنامه برگزار میکند. این موضوع به آقای بهزادیاننژاد تذکر داده شد و ایشان ابراز بیاطلاعی کرد. خود میرحسین موسوی هم در این خصوص خبری نداشت. … پس از بررسیها مشخص شد که در اتاق جنگ روانی به این موضوع خوراک میدهند … . با این طرح مشخص است که اینها قبل از انتخابات تصمیم به اغتشاش داشتند. اینها از قبل گفته بودند که باید بین جنبشها پیوند برقرار کنیم. چرا که هر جنبشی به تنهایی بیاید نظام با آنها برخورد میکند. بنابراین باید این جنبشها پیوند بخورند و به یک خیزش عظیم اجتماعی علیه نظام تبدیل شوند. این ماجرای کشتهسازی نیز جزو طراحیهای جلسات اصلاحطلبان بوده است که قبل از انتخابات میخواستند خونی ریخته شود و …”. توجه دارید که این توصیف امنیتی از کمپین رقیب حزب پادگانی مربوط به شبهای قبل از انتخابات است و با وجود آنکه به شکل کاملاً مسالمتآمیز و مدنی و آرام برگزار شد و گام بزرگی در جلب و افزایش مشارکت بالای ملت محسوب میشود، صرفاً بدان دلیل از سوی ستاد کودتا به عنوان یک کارناوال ضد امنیتی ارزیابی میشود که به قول سخنگوی آن ستاد خصلت و منشی “چندین جنبشی” داشت و پلی انسانی بود که در عین برقراری ارتباط بین شمال و جنوب پایتخت (پل فقیر- غنی) چندین جنبش اجتماعی را به یکدیگر متصل و خیزش خزنده کودتای نظامیان مداخلهگر در انتخابات را با اختلال مواجه میکرد. به سخنان سردار مشفق دقت فرمایید: “قبل از انتخابات راهاندازی تبلیغات وسیع و کارناوال راه انداختند که در چشم و منظر مردم و در جهان نشان دهند که همه مردم میخواهند که دولت اصلاحات بیاید. با لباسهای سبز یک کارشان این بود که بعد از صندوق اگر کسی دیگر بیرون بیاید به دنیا بگویند که شما دیدید که همه مردم از ما حمایت میکردند و همه حامیان ما در خیابان بودند اما از صندوق یک کس دیگری بیرون آمد. این لشکرکشیهای خیابانی جزو برنامههای طراحی شده بود. جلو دوربین اینها را میآوردند در حدی که خودیها هم نگران شده بودند که چه خبر شده. همه طرفدار اینها هستند. در حوزه عملیات روانی سنگین این کار را کردند.”
به باور من همین “چندین جنبشی بودن ” و تکثر گفتمانی و چندین صدایی ویژگیهایی است که امروز مصریها در توصیف تنوع میدان التحریر به کار میبرند.
اگر چنین است و واژگان و ادبیات سیاسی جدید مصریها در توصیف انقلاب با شکوه خود، همان واژگانی است که مخالفان تکصدایی در ایران در توصیف حماسه سبز خود به کار میبرند، باید به آسیبپذیریهای مشترک آن انقلاب با این جنبش نیز دقت کرد و نسبت به همه اشکال دخالت نظامیان در سیاست (مستقل از مذهبی بودن یا سکولار بودن آن) حساس بود. هم از این روست که حساسیت جوانان مصر (بویژه نسل فیسبوک به منزله پیشتاز و نیروی محرکه انقلاب مصر) را کاملاً موجه میدانم و از حقوق دموکراتیک و انسانی آنان دفاع میکنم.
بر خلاف آنچه این روزها در مصر شایع شده و رفتار غلط اقتدارگرایان داخلی کشور ما نیز به آن دامن زده است، انقلاب اسلامی ایران به دلیل “مذهبی بودن” و یا “خمینیستی بودن” نیست که از مسیر اولیه خود و از آرمانها و وعدههای دموکراتیکش دور شده است، بلکه این نظامی- امنیتی کردن فضای سیاسی و انتخاباتی است که مستقل از ماهیت مذهبی و یا سکولار نظامها عمل میکند و در شرایط مشخص خاورمیانه، رنگ واحدی به همه اشکال سکولار، مذهبی و قبیلهای دیکتاتوری میزند. در کشور ما نیز دقیقاً این عبور خزنده نظامی از خمینی و وصایای موکد و مکرر او و عبور از قانون اساسی و تجربه بشری درباره ضرورت عدم مداخله نظامیان در سیاست و انتخابات است که متاسفانه چهره انقلاب باشکوه ما را در منظر آزادیخواهان جهان، بویژه دموکرات- مسلمانهای منطقه مخدوش کرده است. به همین لحاظ هنگامی که مجلس اعلای نظامیان مصر حضور احزاب دین- بنیاد را ممنوع میکند و ژنرال طنطاوی فلسفه این ممنوعیت را “پیشگیری از ظهور یک خمینی دیگر”در صحنه سیاست مصر میخواند، در ورای این تدابیر به ظاهر “دموکراتیک” نطفههای مداخله نظامی در سیاست را مشاهده میکنم. زیرا تجربه ترکیه در عصر کودتاهای نظامی و تجربه کنونی ایران در فضای عبور نظامی از آرمانهای انقلاب نشان میدهد که چه در حالتی که نظامیان کودتای خود را با توسل به ماهیت “دینی” رقیب توجیه میکنند (کودتای افشا شده “پتک آهنین” در ترکیه نمونه بارز این مدعاست) و چه در حالتی که سرداران کودتای انتخاباتی ایران در ماههای قبل از انتخابات با مطالعه جزوه انتخاباتی آقای مهندس موسوی موسوم به “جزوه زیست مسلمانی” به این نتیجه میرسند که به قول سردار مشفق “در جزوه زیست مسلمانی آنچه که به ذهن میرحسین موسوی تراوش پیدا کرده، مخالفت با حکومت دینی است. او میگوید حکومت دینی معنا و مفهومی ندارد. ما باید حکومت دینداران را داشته باشیم نه حکومت دینی” و نتیجه میگیرد “این جریان «غیر دینی» باید به هر قیمتی که شده از مسیر رقابت انتخاباتی حذف شود”، در واقع یک اتفاق رخ میدهد و دموکراسی (چه دموکراسی دینی، چه غیر دینی) از ناحیه واحدی ضربه میخورد؛ از ناحیه نظامیانی که وظایف ذاتی خود را باور ندارند و پیشروی نظامی را به منظور تسخیر عرصههای سیاسی و اشغال فضای مدنی شهروندان آغاز میکنند. آرزو میکنم سپاه مصر در ورای رویه سپاه ترکیه که به بهانه حمایت سکولاریسم کودتا میکند و فراسوی رویه هستههای کودتایی نظامی- امنیتی ایران به بهانه “حمایت از اسلام “، راه سومی بگشاید و همچنان که وعده داده است مستقیماً از دموکراسی و حق حاکمیت مردم مصر بر سرنوشت خویش حمایت کند. اطمینان دارم تا زمانی که ملت مصر از انقلاب خود و از التحریر خود حمایت میکند، چنین خواهد شد.
جناب دکتر شرف
طی روزهای حمایت از انقلاب مصر که به نوعی زمینهساز تجدید حیات و بازسازی جنبش سبز نیز بود، مردم ما به مدد رسانههای اجتماعی جدید، با مهارت و سرعت به مراتب پیشرفتهتری در زیر تفاوتهای اسمی و نامگذاری شده “سکولار” و “مذهبی”، خویشاوندی نهفته اشکال گوناگون دیکتاتوری در دو سوی خاورمیانه را کشف و افشا کردند. بویژه روز حمله لباسشخصیها و شترسواران و شب کشتار معترضان مصری بر فراز “پل ششم اکتبر” توسط تک تیراندازان، به نقطه اوج همحسی و همدلی بین مردم ایران و مردم مصر تبدیل شد. در آن لحظات نفسگیر ناگهان احساس کردیم همه ما مصری هستیم. هموطنان نکتهپرداز من بلافاصله با استفاده از جناس لفظی به افشای شباهت انکار ناپذیر “شترسواران ” مصری و “موتور سواران” و لباسشخصیهای ایرانی پرداختند. پیکرهای پاک جوانان مصری که توسط تک تیراندازان بر فراز پل ششم اکتبر در خون خویش غلطیدند، یادآور پیکر عزاداران سبز حسینی در عاشورای ۸۸ بود که توسط لباسشخصیها از فراز پل حافظ تهران به پایین پرتاب شدند. ماشینهای پلیس مصر که با تاراندن و درو کردن صفوف مردم تظاهرکننده راه خود را میگشودند، به اندازه همان گشتی نیروی انتظامی که از روی پیکر عزادار سبز عاشورای حسینی در میدان ولی عصر تهران عبور کرد، سرشت افسار گسیخته روشهای غیر انسانی را در دو سوی خاورمیانه آشکار ساختند.
جنبشی که جوانان عرب در فضای انقلابهای مصر و تونس به شکل گذار “من الفیس بوک إلى الشارع” تعبیر میکنند، پیشتر در ایران تجربه شده بود و اکتویستهای مصری آن روز که فیسبوک و اینترنت و موبایل را در جهت افشای تقلب انتخاباتی به کار گرفتند و گفتند “بتلفونک انتقل للعالم التزویر فی انتخابات مجلس الشعب” در واقع تجربه جنبش سبز را در نظر داشتند و امروز هم نوبت ماست که از التحریر بیاموزیم. التحریر در همان حال که درخشش جنبش سبز ملت ایران را روزآمد کرد، رسوایی شیوههای حسنی مبارکی و ضد التحریری اقتدارگرایان منطقه را تشدید نمود. درخشش آن صحنههای زیبا در مصر مجالی تازه در اختیار افکار عمومی ملت ما نهاد تا برای عبور از تاریکی استبداد راه تازهای جستوجو کنند.
جناب آقای دکتر عصام شرف
نمایشی که دو سال پیش اقتدارگراهای ایرانی برای محاکمه فعالان سیاسی و انتخاباتی بر صفحه تلویزیون رسمی آوردند، دقیقاً نگاتیو آن صحنه درخشانی است که در التحریر دیدیم. همان تفکری که در آن جا در “میدان” بود، در این جا به زندان رفت و محاکمه شد. اقتدارگراهای ایرانی به جای این که ریشه جنبش اعتراضی هموطنان خود را در اعماق جامعه خودی ببینند، دست به یک فرافکنی رسوا زدند و شبیهسازی ایران و انقلابهای مخملی صربستان و گرجستان و اوکراین را در دستور کار عملیات نظامی، پلیسی و روانی علیه منتقدان خود قرار دادند. کیفرخواستی که نظامیان مداخلهگر در انتخابات با شتابزدگی سرهم بندی کرده بودند، آن چنان ارجاعی به انقلابهای مخملی در کشورهای بلوک شرق سابق داشت که آدمی در میماند که آیا اینجا یک کشور اسلامی و انقلابی است یا این شبح سرگردان میلوسویچ و دیگر کمونیستها و ورشکستگان سیاسی دوران فروپاشی است که از زبالهدان تاریخ سر بر آورده و در ردای قضاوت، انتقام شکست بلگراد و تفلیس و کییف را در تهران میجوید.
خوشبختانه درخشش التحریر بازار این قبیل شبیهسازی را بیرونق کرد. با در نظر گرفتن نقش حیاتی شبیهسازی در گفتمان امنیتی اقتدارگراهای ایرانی، میتوان به عمق کمک معنوی و سیاسی جنبشهای دموکراسیخواهی منطقه به جنبش سبز پی برد. نظامیان مداخلهگر در سیاست و انتخابات، شبح شبیهسازی را در همه فضاهای پنهان و آشکار انتخاباتی به پرواز درآوردند. این شبح در بولتنهای دشمنشناسی و تصمیمسازی به منظور توجیه نیروهای منتقد خودی، در جریان عملیات نظامی علیه مراکز الکترونیکی و نظارتی ناظران انتخاباتی، در شکنجهگاههای اوین و کهریزک و بر فراز داگاه فعالان سیاسی و انتخاباتی گشت میزد. تصورش را بکنید مدعی العموم و در واقع فردی که به نمایندگی از نظامیان مداخلهگر در انتخابات، متن کیفرخواست را قرائت میکرد، قبل از اینکه اتهامات مشخصی را علیه متهمان حاضر در دادگاه متوجه کند، خود را ناچار میبیند ابتدا به اثبات “کودتایی” و نه “انقلابی” بودن جنبش ضد میلوسویچ و شواردنادزه بپردازد و پس از تبرئه قصاب مسلمانان بالکان و پس از “کودتای مخملی” نامیدن آنچه در ادبیات سیاسی جهانی به “انقلاب مخملی” معروف شده است، پلی موهوم بین دو “کودتای” سبز و مخملی بزند!
خدمات معنوی و سیاسی مردم مصر به جنبش سبز در همین نقطه جلوه میکند. شما مصریها با شعارهای دموکراسی خواهی و شعار “الشارع لنا” فقط خیابانهای مصر را به تسخیر صاحبان واقعی آن در نیاوردید، بلکه قلمرو نوینی از سمبلها و نمادها را به سود همه آزادیخواهان منطقه فتح کردید. غنای تصویری التحریر که نماز جمعه و قرآن و صلیب و بانوان روسریپوش و نقابپوش و بیحجاب و جوانان و نسل فیسبوک و نسل سنتی و مسیحیان و مسلمانان و مذهبیها و غیر مذهبیها را یک جا داشت، گستره تازهای به ادبیات و زیباییشناسی جنبشها، از جمله جنبش سبز اعطا کرده است.
جناب آقای دکتر عصام شرف
ما مایل هستیم تجربه خود را در این زمینه به اطلاع برادران و خواهران مصری برسانیم و به نوبه خود مشتاقیم از تجارب و دستاوردهای آنان بیاموزیم. بر خلاف آنچه اخیراً آقای احمدینژاد و بعضی از مقامات ایرانی به دفاع از جریان سرکوب در سوریه گفتند، حقوق بشر، آزادی بیان و بویژه مسأله حق تعیین سرنوشت یک ملت در جریان انتخاباتهای آزاد منصفانه و شفاف را صرفاً یک مسأله داخلی این یا آن کشور نمیدانم. به همین دلیل پیشنهاد میکنم همه با هم ترتیبی اتخاذ کنیم که امکان حضور نظارتی فعالان مدنی و حقوق بشری کشورهای منطقه در انتخابات آتی مصر فراهم شود. متقابلاً ما نیز بتوانیم پذیرای زن و مرد مصری و سوری و تونسی و بحرینی و لیبیایی و یمنی در انتخاباتهای آتی ایران باشیم و از کمک نظارتی آنان در جهت تضمین سلامت انتخابات بهرهمند شویم. بر این باورم که به علت شکلگیری جنبش سبز و اعتلای روزافزون اما آرام و ژرفش، اقتدارگراهای ایرانی در برابر یک گزینه دوگانه قرار گرفتهاند. آنان مجبورند یا تن به یک انتخابات واقعاً آزاد و شفاف و منصفانه دهند یا اینکه همچون دوران محمدرضا شاه هرگونه تعارف دموکراتیک را کنار بگذارند و انتخاباتی کاملاً بیروح، نمایشی و صوری برگزار کنند. جنبشهای دموکراسیخواهی منطقه احتمال شق اخیر را روز به روز پرهزینهتر و رسواتر و در نتیجه ضعیفتر نموده و تکرار کودتای انتخاباتی به شکل “واقعاً نظامی اما با روکش دموکراتیک ” را بسیار دشوار کرده است. روند فوق در جهت اصلیترین مطالبه جنبش سبز، یعنی انتخابات واقعاً آزاد به دور از مداخله کودتاگران انتخاباتی عمل میکند.
سبز اندیشان و اصلاحطلبان ایرانی از پیروزی انقلاب مصر بهره و حظ معنوی بردهاند و به همین لحاظ به خود اجازه میدهند نگران آینده آن باشند. این نگرانی آنگاه مضاعف خواهد شد که هر دو جنبه خارجی و داخلی تهدیدها علیه دموکراسی نوپای مصر را مورد توجه قرار دهیم. آمریکا مدت ۶۰ سال به نام “امنیت”، در امور داخلی مصر و دیگر کشورهای خاورمیانه دخالت و از دیکتاتورها حمایت میکرد. با رعایت حقوق بشر و آزادیهای اساسی، منفذ ورود آمریکا را ببندید و اجازه ندهید این بار به نام “آزادی” در امور داخلی مصر مداخله کند. در جنبه سلبی رخداد بزرگ مصر، شکست مفتضحانه رژیم دیکتاتوری شکست همه اشکال دیگر دیکتاتوری در جلوههای مذهبی یا سکولار نیز هست. رفتار لباس شخصیهای شتر سوار مبارک به همان اندازه رسواگر لباس شخصیهای سرزمین ما در سرکوب تظاهرات مسالمتآمیز و مدنی کشورمان بود که گفتمان تلویزیون رسمی مصر در اسرائیلی نمایاندن دموکراسی خواهی مردم مصر. اگر تلویزیون رسمی مصر در روزهای انقلاب مدعی حضور فعال و خط دهنده “جواسیس اسرائیل ” در میدان التحریر بود، متن کیفرخواست علیه متهمان ستادهای انتخاباتی کاندیدای رقیب حزب پادگانی نیز با علم کردن یک “جاسوس اسرائیلی” (که البته نام او ذکر نمیشود) میکوشید اثبات کند که دموکراسی خواهی هواداران موسوی در جریان انتخابات، یک امر “اسرائیلی” است و ریشه در توطئههایی صهیونیستی دارد که از زمان حیات رهبر فقید انقلاب آغاز شده و تا خیابانهای سبز خرداد ۸۸ استمرار یافته است. به این لحاظ یک مصر دموکراتیک مبطل مبادی ایدئولوژیک کودتای انتخاباتی است و نشان میدهد که بر خلاف مدعای کودتاگران و ایدئولوگهای کودتا، دموکراسی یک مقوله صرفاً “غربی” نیست؛ یک واقعیت “عربی” و خاورمیانهای نیز هست. به همین دلیل الگوی دموکراسیهای عربی در همان حال که یک عذاب دل آزار و مستمر برای صهیونیستهاست، اعمال دیکتاتوری توسط اقتدارگرایان ایرانی را نیز با دشواری مواجه خواهد کرد. آنها دیگر نمیتوانند به سهولت آب به آسیاب صهیونیستها بریزند و به این مدعای اشغالگران فلسطین کمک کنند که میگوید “اسرائیل تنها جزیره آزاد و تنها دموکراسی خاورمیانه در اقیانوسی از دیکتاتوریهای عربی و اسلامی است”. اگر اوضاع به لطف قادر متعال و با هوشیاری مردم به همین ترتیب پیش برود، این بار به جای “یک سطل آب”، این سونامی دموکراسی مسلمانان است که خواب آن “جزیره ثبات” صهیونیستی را برآشفته خواهد کرد. در همان حال سلاح ایدئولوژیک دیکتاتورهای منطقه را که به بهانه “مبارزه با اسرائیل” مطالبات اصلاحی و دموکراتیک مردم خویش را سرکوب میکنند خواهد ستاند. از یک سو، دولت اسرائیل دیگر نمیتواند در محافل غربی به نام اینکه “تنها دموکراسی خاورمیانه است” ظلم و تجاوز مستمر علیه فلسطینیها را توجیه کند و از سوی دیگر مستبدان جوامع مسلمان، از جمله اقتدارگراهای ایرانی هم نمیتوانند به همان روشی که در دو سال گذشته و در مانیفست حزب پادگانی که در متن کیفر خواست متهمان فعالان انتخاباتی منعکس شده بود، دموکراسی را توطئه جاسوسهای اسرائیلی بخوانند. به همین ترتیب اگر مصر واقعاً نوینی در امتداد معماری سیاسی التحریر به دست جوانان عرب ساخته شود، مفهوم هویت ملی و عربی نیز دستخوش دگرگونی و تحول تازهای خواهد شد و هویت سازیهای فاشیستی ملی در همه اشکال عربی و ایرانی رنگ خواهد باخت.
با احترام
سیدمصطفی تاجزاده
پیروزی از ان ماست اگر به ان باور داشته باشیم
اميدوارم آقاي نخست وزير حوصله كند و اين متن دقيق و بلند بالا را با دقت بخواند و آزادي ملت بزرگوار مصر را تضمين كند و نظاميان را به پادگانها باز گرداند. به اميد روزي كه انديشه هاي عميق جناب تاجزاده در ايران خودمان هم جاري شود. افتخار ميكنم به وجود ابر مردي چون تاجزاده.
جا دارد آقاي خاتمي هم در نامه هايي پيشنهاد ها و نگراني هاي خود را به سران و معترضين كشور هاي مصر، سوريه، بحرين،يمن و … برساند.
کامنت اصلیم را روی یاداشت فوق به فردا محول کرده فقط به اطلاع میرسانم که برابر خبر گزایهای معتبر دنیا و رسانه های عرب ، در جریان حمله دلاورانه توپخانه و نیروی سنگین زرهی ارتش ضد صهیونیستی کشور برادر سوریه به اردوی فتنه در شهر حما تا کنون 140 از فته گران کشته شده اند و کسی از ارتش شهید نشده است.
اگر دسترسی به جناب تاجزاده دارید به ایشان بفرمائید بنده که تقریبآ تمامی نوشته های ایشان را با اشتیاق تمام خوانده ام مطالب و نوشته هایشان بسیار عمیق است .البته قبل از درج نظرم قلم و فکر و آزادگی و شجاعت ایشان را قدر میدانم و خود را مدیون ایشان میدانم.
اما یک اشکال کوچک در نوشته های ایشان دیده میشود و شاید به نظر بعضی ها بزرگ باشد و آن هم این است که نوشته ها مطول است و از اعجاز خلاصه نویسی کمتر استفاده شده ، که اگر مطالب را خلاصه تر کنند مطالب ایشان بی نهایت عمیق و خواندنی و همچون شخصیتشان بی عیب و نقص خواهد شد.
درود بر اين ذكاوت و تيز بيني.
درود بر همه ظندانيان سياسي
این عکسی که گذاشتید رو لطفا عوض کنید. سید مصطفی خیلِی مرده. اینجوری انگار ضعیفه!
در خانواده و اقوام نزدیک ما تقریبا همگی به مهندس موسوی رای داده بودیم و بعد از اعلام نتیجه ی انتخابات همه شکه بودیم که چه شده؟
چه دستهای کثیفی پشت ماجراست که چنین اتفاقی افتاده؟
…
درود بر تاج زاده عزیز .امیدوار هستم که مسئولین به جای زندان کردن نخبگانی همچون شما .از انها درس سیاست و ازادگی به گیرند .حضرت محمد.ص .که بر او وحی میشد .میگفت اگر کسی چیزی به من بیاموزد مرا بنده خود کرده است .اما این حکاکمان خود شیفته ما هیچ کس را جز خود نمیبینند و قبول ندارند .پنبه به گوش خودشان کرده اند.وای به انروز که مردم عزم شان را جزم کنند و دیگر هیچ سراطی را مستقیم نباشند که انقلاب وکشور در خطر نابودی میرود باور کنیم علی رغم شعار که تمام مسکلات کشور را به گردن این وان کشور می اندازند .بزرگ ترین مشکل هنگامی
ایجاد میشود که مردم دیگر گفته های مسئولین را باور نداشته باشند ودر کوچه وخیابان تاکسی واتو بوس و مهمانیها و ادارت با یکدیگر از روزگار و شرایط به وجود امده صحبت و پچ پچ کنند و تمام نشانه اگر کسی بصیرت و بینش داشته باشد حکایت از شورشهای محار نشدنی در اینده نزدیک دارد .امیدوار هستم هرچه زود تر عا قلان نظام نه کوته نظران نظام به فکر چاره باشند
با سلام
آقای تاجزاده شما زمانی مسئول وزارت کشور بودی با این همه علم سیاسی که در گوشه زندان دلت اونور دنیا برای مسلمون های اونجا هم شور میزنه و این طرف نجار وزیر کشور کودتا که قشون کشی میکنه برای برهم زدن سخنرانی نوه امام ، خدایا چرا ما باید به این روز بیفتیم و این همه عذاب را از طرف این کودتاچی ها تحمل کنیم،خدایا به حق این ماه مبارک نجاتمان بده.
یا حسین میرحسین
بابا مصطفی تودیگه کی هستی……….حق داره این …نتی اینقد ازت بترسه!!!!!!!!!!!
يعني ميشه رسوايي اين كساني رو كه خون جوانان ايران رو براي بقاي خودشان ريختند ديد؛ از بالا تا اون راننده ماشين نيروي انتظامي تا اون بسيجي باتوم به دست.
پیروزی از ان ماست اگر به ان باور داشته باشیم
سیاست تمامیت خواهان در مقابل رزیم صهیونیستی خلاصه شده در سود جستن از احساسات انسانی مردم شریف ایران و انتخاب راه هائی که برای سر و سامان دادن به معضل اسرائیل راه دیگری جز خونریزی نمیشناسد!
در حالیکه دشمن عاقل خوب میداند که برای بقای این غده سرطانی مهمترین وسیله جلب افکار عمومی جهان به نقاط مثبت این رزیم منحوس است که اقای تاجزاده با اشاره به یکی از ان نقاط و همچنین بی اثر سازی ان نشان دادند که روش تمامیت خواهان محتمل است که هیچگاه به نتیجه نرسد زیرا برای پیروزی در چنین جنگی که اسرائیل و حامیانش برای ظاهر بینان سلاحهای رنگ و وارنگشان را نمایش میدهند و برای باطن گرایان دنیا دلیل می اورند که تنها رزیم دمکرات در بین مشتی کشورهای وحشی هستند که تاب تحمل دمکراسی را ندارند و دلیل روشنش حکومتهای عهد بوقی است که انان را اداره میکند و شایستگی و لیاقت انان بیش از این نیست!
اسرائیل را شنیده ایم که از تحولات منطقه سخت ترسیده و بر اشفته شده اما این تنها بخاطر هراس از مشت اهنین اعراب و ایرانیان نیست بلکه بخاطر از دست دادن محکمترین بهانه او در از دست دادن نشان تک ستاره بودن در دمکراسی منطقه است که مجوز او را در بکار گیری کلاهکهای هسته ایش نیز باطل میکند.
گذار کشورهائی چون مصر و تونس از مرحله انقلاب به دمکراسی پایدار اگر چه راه دشواری است اما غیر ممکن نیست و این است که موجب وحشت شده و در ضمن شاهد ان نیز هستیم که کشورهای بظاهر حامی دمکراسی این کشورها سعی در برقراری یک دمکراسی نیم بند و ظاهری در این کشورها دارند و دخالتهایشان به بهانه دلسوزی حد و مرزی نمیشناسد!
سیاستهای جمهوری اسلامی ایران در این برهه حساس و استثنائی و بعنوان یک کشور انقلابی پیشتاز در منطقه بسیار ابتر و ضعیف بوده و دلیل ان در موضعگیریهای کشورهای مذکور نسبت به این رزیم موید این مدعاست که هیچیک از این کشورهای نو انقلابی حاضر نشدند که اهداف جنبششان را الهام گرفته از ایران بدانند یا خود را هم هدف با ایران معرفی کنند!
کشوری که یک تظاهرات دور از خشونت را تاب نمی اورد چگونه الگوئی برای مردمی است که از دیکتاتوری فرار میکنند و یا چگونه هضم کنند که بعضی از دیکتاتوریها مثل دیکتاتوری دینی از ازادی هم بهتر است!
درود به اقای تاجزاده که زندان هم افکارش را مغشوش نکرده.
درود به میرحسین و کروبی و همسرانشان.
زنده باد ازادی.
من از اینکه آقا تاجزاداه بعلت محدودیت اطلاع گیری با تغذیه از پیش ذهنیت های خویش و براساس قطب نمای سیاسی ای که در و برای شرایط دیگری تنظیم گردیده و با اوضاع بسیار بغرنج روز نمیخواند ممکن است دوچار خطایی داوری شود تعجبی نمیکنم ولی از اینکه ایشان این محدودیت خود را نشناسد و به قضاوتی ناصواب بیفتد تعجب میکنم.
من نه تنها جریان میدان التحریر مصر را بلکه تمام اوضاع منطقه را از زبان گزارش گران مخالف و موافق، سایت های عربی (انگلیسی زبان)، حریت ترکیه و همچنین العربیه فارسی و سایتهای حکومتی خودمان و بسیاری رسانه هایی معتبر دیگر خارجی تعقیب میکنم. بجز سایت های حکومتی خودمان تقریباً همه واکنش ها نسبت به اجتماع میدان التحریرجمعه گذشته مصر تکان دهنده بود. فریاد الشریعه! الشریعه! و تنها قانون، قانونِ خدا و قرآن است؛ یک نمایش قدرت، نه در برابر حکومت نظامیان بلکه در برابر جامعه مدنی مصر بود که موجب همسو شدن 26 حزب چپ راست و لیبرال ناصریست شد که در آینده جبهه مقابل سلفییسها و اخوان المسلمین خواهد بود. من بهتر از خانم مهر انگیز کار که جریان را در سایت روز آنلاین بقلم آورده است نمیتوانم ماجرا را توصیف کنم لذا کاربران را به آن یاداشت در روز آنلاین حواله میدهم ولی خود جند سئوال ساده از آقای تاج زاده دارم:
1 ـ جناب تاجزاده! شما در نامه اتان به نخست وزیر مصر با تمجید و تحسین از ارتش مصر که توانست برای نخستین بار اسرائیل راشکست داده و صحرای سینا پس بگیرد سخن رانده ائید. ولی میدانید، که فرمانده کل قوا و عملیات نظامی در این نبرد انورسادات بود که خود جزء گروه افسران آزاد مصر بود که در تمام جنگها با اسرائیل شرکت کرده بود و بدست خالد اسلامبولی که عضو همین اخوان المسلمین بود ترور شد!
2 ـ جناب تاجزاده! ما و شما تجربه انقلاب خودمان را داریم ولی شرح شما از انتخابات اولیه انقلاب با آن درکی که مردم ما امروز از آن دوران دارند بسیار فاصله دارد زیرا در آن شرایط اشتاسی و افسون زدگی دینی کجا مردم فردای آن رفراندم و آن انتخابات را میتوانستند پیش بینی کنند. کجا میتوانستند کشتار و قتل عام زندانیان، انقلاب فرهنگی و تعطیل دانشگاه ،حجاب اجباری زنان، نظامی و امنیتی کردن تمام جامعه، غارت بی سابقه ثروت مملکت، تنزل همه ارزشها از جمله اخلاق، سطح تحصیلی، پول ملی، رواج تن فروشی و اعتیاد اعدامها های فله ایی، آواره کردن میلیونها ایرانی تحصیل کرده را که سرمایه ایی از ثروت نفتمان بود پیش بینی کنند؟
آری مداخله نظامیان در سیاست خوب نیست. کما اینکه حضور پلیس هم در خانه ی ما و شما جالب نیست ولی اگر گروهی بریزند و مثل آن تجاوز گروهی چند وقت پیش در کاشمر و اصفهان به خانواده ما تجاوز کنند چاره ایی جز فرا خواندن پلیسی که میدانیم آنهم فاسد است را نداریم.
امروز، این آزادی نیم بند بدست آمده مردم در مصر؛ نه بدست گروههایی سیاسی ایی که تازه از درون آتش و خاکستر استبداد سر برآورده اند و در دوره استبداد هم مثل اخوان المسلمین هم؛ چتر پوششی و حفاظتی دین و اغماض حکومتی را بر فراز سر خود نداشته اند، مثل اخوان المسلمین دارای نمایندگان پارلمانی هم نبوده اند تا به مردم معرفی شده و برای آنان شناخته شده باشند، بلکه، بدست همین ارتشی که تا دیروز بفرمان مبارک بود و امروز خود از طرف بنیاد گرایان تهدید میشود میتواند ادامه یابد.
اگر اخواالمسلمین و سلفیستها قدرت انحصاری را بدست بگیرند چنان بحکم دین و آیات قرآنی و الهی رقیبان را امشی خواهد کرد که سر بلند کردن آنها دیگرغیر ممکن خواهد بود. تحربه طالبان در افغانسان و سومالی و اگر منصف باشیم همین ایران خودمان بنحو قانع کننده و انکار نا پذیری اینرا نشان داده است.
جناب تاجزاده جامعه مصر اقلاً 50 سال از ایران شاهنشاهی عقب تر و سنتی تر است این عقب ماندگی و سنت زدگی آن زمینی است که فقط گفتمان استبداد دینی در آن بارور میشود و برای کاشتن بذر آزادیخواهی در آن و برداشت حاصل آن بذر خیلی باید شخم بخورد و زیرو رو شود. پاشیدن بذر سریع در پس یک شخم سطحی و یک باران موسمی آنرا به چنان جنگلی از گزمگان استبداد دینی و دین ابزاری تبدیل میکند که برای حشرات هم در آن جای جنب و جوش باقی نخواهد ماند تا چه رسد سایر پرندگان!
متأسفانه از حد یک کامنت بیشتر رفتم و فکر نمیکنم خواننده هم حوصله بیشتر خواندن این بدیهیات را داشته باشد. از صمیم قلب برای شما آرزوی آزادی میکنم تا بلکه از قلم شیوایتان بنحوی دیگر و بهتر استفاده شود.
دوستان ارتش مصر است نه سپاه مصر
ارتش هر کشور نیروی ملی است ولی سپاه پاسداران یک مشت مزدور مسلح برای حفظ حکومتند پس مقایسه ایندو باطل است.
لطفا به عربي و انگليسي ترجمه كنيد
با سلام و درود فراوان،
در راستای نامه و تحلیل جناب تاجزاده و همچنین جناب تبریزیان در قسمت کامنتها ، به نظر میرسد که همه چیز گفته شده باشد ، تنها لازم دیدم که به یک نکته اشاره نمایم. تحلیل یا بر اساس باور است و یا بر اساس پارامترها و متغیرها. در بهترین حالت ، در حال حاضر، بر اساس هر دو. تحلیل بر اساس باور انسان را در کانالی قرار میگیرد که تنها پارامترهایی که همسو با باور هستند را، در نظر میگیرد. هر قدر منافع و یا تعلق گروهی و یا باور کمتر باشد ، تحلیل دقیقتر میگردد.( مسلما توانایی دیدن متغیرها و پارامترها لازم است)
غرض از این مقدمه آنست، که با توجه به تجربه و تاریخ و دانش و تحلیل بایستی یک احتمال را محاسبه نمود.
کدام احتمال بالاتر است ، اینکه سلفیهایی که آن شعارها را در میدان التّحریر میدادند بعد از گرفتن قدرت ، بساط دموکراسی را جمع کنند و دیکتاتوری تولید کنند ( در این مورد مسلما دیکتاتوری دینی خواهد بود) ، یا اینکه ارتش ممکن است در صورت عقب انداختن انتخابات به دیکتاتوری روی بیاورد؟
این سوال اساسی است ، و این سوال نه بر مبنای باور و ایدئولوژی و یا گروه گرایی ، بلکه بر مبنای دانش و تحلیل بایستی پاسخ داده شود . یعنی آن احتمالات محاسبه گردد.
من تنها اینجا به یک متغیر و پارامتر که به نظرم میرسد که بایستی در محاسبه احتمالات در نظر گرفته شود اشاره میکنم. کدام یک از این دو گروه ( ارتش و یا سلفی ها) مدرن تر هستند و پایههای ارزشی و جهانبینی آنان مدرن تر است و کدام یک حق مطلق گرا و سنتی تر هستند. این یک پارامتر مهم است در محاسبه اینکه کدام یک در صورت بودن در قدرت احتمال اینکه دموکراسی را لگدکوب کنند و به هیچ قیمتی حاضر به تفویض قدرت از راههای دموکراتیک نباشند، بیشتر است.کدام یک با احتمال بیشتر حاضر هستند هر هزینهای را به کشور تحمیل نمایند تا در قدرت بمانند. اینکه هر کس میخواهد قدرت را حفظ کند آشکار است. مساله مهم محاسبه آن احتمال است!