بسیجی دیروز بسیجی امروز؛ باز نشر بیانیه 15 میرحسین موسوی
چکیده :سال گذشته و به مناسبت سی و یکمین سالگرد فرمان امام خمینی (ره) برای تاسیس بسیج مستضعفان میرحسین موسوی بیانیه ای صادر کرد و به بررسی بسیج آن دوران با دوران فعلی پرداخت. بازخوانی مجدد این پیام که تازگی خود را همچنان همراه دارد خالی از لطف...
کلمه: امروز همزمان با سی و یکمین سالگرد فرمان امام خمینی (ره) برای تاسیس بسیج مستضعفان است. بسیجی که بنا به گفته آن زمان نخست وزیر دفاع مقدس قرار بود مدرسه عشق باشد.
سال گذشته و به این مناسبت میرحسین موسوی بیانیه ای صادر کرد و به بررسی فلسفه وجودی بسیج پرداخت. بازخوانی مجدد این پیام که تازگی خود را همچنان همراه دارد خالی از لطف نیست .
همراه این پیام کلیپی به این مناسبت نیز تقدیم مخاطبان همیشگی سایت قرار می گیرد.
متن پیام سال گذشته میرحسین موسوی در سایت کلمه
متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
پنجم آذرماه سالروز تاسیس بسیج مستضعفان از سوی امام خمینی و فرصتی است تا این نهاد موثر در تاریخ انقلاب اسلامی در معرض نگاهی دوباره قرار گیرد. بسیج چه بود و چه هست و چه باید باشد؟ بسیج را چه چیز ساخت و چه چیز نامدار کرد و قهرمان تمامی سلیقهها و گرایشها در دورهای از تاریخ معاصر این سرزمین قرار داد؟ آن سابقه درخشان و دستاورد بزرگ که بسیج نامیده شد با بودجههای کلان و سلاحهای گران به دست نیآمد. سازماندهی برتر نبود که از بسیج اسطوره ساخت و قدرت نظامی نبود که تواناییهای بسیج را شکل داد، بلکه نیتهایی پاک و عمیق این بنای بلند را برافراشت و اسوههایی را پرورش داد که هنوز هرگاه از آنان نام برده میشود گویندگان و شنوندگان، یاران پیامبر (ص) را به یاد میآورند.
علاوه بر این، بسیج در تاریخ انقلاب نماد و نهاد شجاعت و ایستادگی ملت ماست. سی سال پیش از این امام بسیج مستضعفان را در مقابله با احتمال حمله نظامی ابرقدرت ها به وجود آورد و این موثرترین اقدام ممکن برای پیشگیری از آن خطر بود. در این سه دهه هیچ سلاحی وجود نداشت که قدرتهای بزرگ و کوچک مخربتر از آن را در اختیار نداشته باشند و تنها چیزی که آنان را از گزند رساندن به این خاک منصرف و یا پشیمان میکرد ملاحظه شجاعت مردمی بود که از قدرت قدرتمندان نمیترسیدند و در دفاع از آرمانها و حقوق خود کوتاهی نمیورزیدند. بسیج قابی بود که این چهره از ملت ما را به نمایش میگذاشت.
و بسیج جلوهگاهی بود برای ظهور یکپارچگی اقشار و سلیقههای گوناگون مردم ما. زمانی که پدر دلسوز ما این نهال را غرس میکرد گفت: «کشوری که بیست میلیون جوان دارد، باید بیست میلیون بسیجی داشته باشد». چنین هدفی چگونه میتوانست تحقق بیابد اگر بسیج به یک سلیقه یا نحله یا فرقه یا قشر تعلق پیدا میکرد؟ بلکه مقصود او از ارتش بیست میلیونی ایجاد آن ظرفی و رنگی بود که بتواند تمام، یا لااقل اکثریت عظیمی از رنگهای جامعه را در خود جمع کند؛ شبیهترین چیز به پرچمهای سالار شهیدان (ع) که هر ساله در کشور ما بلند میشود و همه اقشار مردم ما، حتی برخی از اقلیت های دینی را گرد خویش میآورد.
اگر بسیج به یکی از بزرگترین دستاوردهای تاریخی ملت ما تبدیل شد به خاطر توجه به چنین رمزهایی بود، والا از صرف یک نام چنین هنرهایی ساخته نیست؛ هنر تبدیل انسانهایی عادی به لشکر مخلص خدا، هنر پایدار ماندن و پیروز شدن با دستانی خالی و هنر محور و مایه وحدت و سربلندی یک ملت تاریخی و بزرگ قرار گرفتن.
اینک نیز داستان همین است. نوعی از نامها و نشانهها، نوعی از کلمات و ظواهر، نوعی از لحنها و لهجهها، نوعی از جملات و طلسمها…. نیستند که مدرسههای عشق و انسانهای بزرگ میسازند. تمامی بسیجیان نامدار و گمنامی که ایمان و ایران به آنان افتخار میکند به صرف ادای چند حرف در میادین سابقین قهرمان نشدند. آنان در بوته قرار گرفتند. و در این جهان کیست که در بوتههای فتنه آزموده نشود؟
احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لا یفتنون.
آیا مردم گمان کردند همین که بگویند ایمان آوردیم به حال خود رها میشوند و در فتنهها آزموده نخواهند شد؟
و لقد فتنا الذین من قبلهم و لیعلمن الله الذین صدقوا و لیعلمن الکاذبین
به تحقیق کسانی را که پیش از آنان بودند آزمودیم و خداوند خواهد دانست کسانی را که راست گفتند و خواهد دانست آنانی را که دروغگویانند.
اینک نوبت به وارثان باقریها و باکریها رسیده است. نسل جدیدی که بسیجی نامیده میشود امروز در بوته تاریکترین شبههها و فتنهها قرار دارد. آیا این نسل جدید نیز شبیه به کسانی هستند که جنگ جمل را در رکاب امیرمومنان (ع) مبارزه کردند؟ یا این قیاسها واهی است و کسانی که اینگونه قیاس میکنند بسیج را ماشینی سرکوبگر میخواهند برای زدن و گرفتن و آزار و حتی قتل انسانهایی که تنها جرمشان دعوت به دادگری است؟ چه کسانی جواب این سوال را میدانند؟ هویت آن سازمانی که اینک بسیج مستضعفان نامیده میشود به راستی چیست؟ دستگاهی بینیت که بفرموده چشمانش را میبندد و دست و پای خواهران و برادرانش را میشکند، یا نهادی مجهز به عمیقترین بصیرتها که میتواند در ظلمانیترین شبهای فتنه راه را از بیراهه تشخیص دهد؟ شب فتنه روز کسانی است که در پاسخ به این پرسشها مردد ماندهاند.
اذا التبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم فعلیکم بالقرآن. پاسخ پیامبر (ص) را به تمامی این تردیدها بشنوید که وقتی فتنه همچون پارههای شب تاریک شما را فرا گرفت باید به قرآن رو کنید. قرآن شفیعی است که اگر به سود کسی شفاعت کند از او پذیرفته خواهد شد و چون به رغم کسی شهادت دهد تصدیق میشود؛ کتابی که هرکس آن را پیشوا و پیشارو بگذارد به بهشت میرود و کسانی را که به آن پشت کنند به سوی دوزخ میراند؛ کتابی که به سوی بهترین راه هدایت میکند؛ کتابی که به روشنی و صراحت ما را فرمان میدهد تا با راستگویان باشیم.
یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین
ای کسانی که ایمان آوردهاید از خدا پروا کنید و با راستگویان باشید.
ولی اگر معلوم بود کدام گروه راستگو هستند که شب فتنه به پایان میرسید. در عین حال این قدر معلوم است که راستگویان دروغ نمیگویند. کسانی که در مبارزه سیاسی اصلیترین شیوهشان دروغ گفتن است حتما راستگو نیستند؛ تقوا در همدستی با آنان و ایمان سازگار با پیرویشان نیست. آیا در این چند ماهه هیچ دروغی نشنیدهاید؟ ای جماعت مومنان! تقوا کنید و با راستگویان باشید.
بسیج چه بود و چه خواهد بود و چه باید باشد؟
بسیجی که امام میخواست در مقابل ملت قرار نمیگرفت، بلکه در کنار مردم و پشتسر آنان بود؛ بسیجی که فراتر از جناحها عمل کند و بازوان بلندش همه اقشار را در بر بگیرد؛ بسیجی که از دوستی مردم لذت ببرد؛ بسیجی که به دنبال رفاقت و محبت و یگانگی مردم باشد؛ بسیجی که بدون توجه به اختلافات سلیقهای خود با دیگران حافظ عرض و ناموسشان باشد، که آنان یا برادر او در دینند و یا نظیر او در آفرینش؛ بسیجی که حرمت حریمهای خصوصی مردم راحفظ کند. امام بسیج را به عنوان ابزاری برای قدرت حاکمان نمیخواست، بلکه نهادی برای قدرت مردم میدید تا حاکمیت آنان بر سرنوشتشان تضمین نماید. قرار بود رفتار و اندیشه بسیجی در مردم اثر کند، نه آن که قدرت بسیج بر سر مردم فرود آید. قرار نبود بسیج جیرهخوار دولت شود و به ازای دستگیر کردن مردم در اجتماعات پاداش سرانه بگیرد. افسوس بر بسیج اگر تا حد یک حزب سیاسی تنزل کند؛ این آن چیزی نیست که امام ما برای بسیجیان میخواست. قرار نبود بسیج به دستگاهی تبدیل شود که اختیار انتخاب و آزادی رای را از مردم بستاند.
برادران بسیجی من! کدام عیب و کاستی در آرزوهای امام برای بسیج وجود داشت که از آنها کناره گرفته شود؟ و چرا باید چهرهای که با زحمات گذشتگان شما پدید آمد به کدورتها آلوده گردد؟ شما خود با مردمید و از مردمید. مفاهیمی که فطرت مردم آنها را میپسندد چرا باید در نزد برخی از دوستان بسیجی ما نفرت ایجاد کند؟ کدام زشتی در نامهایی چون آزادی وجود دارد که وقتی بر زبان میآید قلب بعضی از آنان را مشمئز میکند، گویی که نام بزرگترین گناهان باشد؟ حال آن که هنوز بزرگترین میعادگاهها در اکثر شهرهای ما به نام آزادی خوانده میشوند. مگر نمیگوییم عنوانهایی چون حقوق بشر، حقوق زنان، حقوق اقلیتها، و امثالشان محملهایی است تا قدرتها ریاکارانه خویشتن را به آنها الصاق کنند و سیمایشان را زیبا جلوه دهند؟ چرا آنهایی که قاعدتا باید صاحبان اصلی و اصیل چنین آرمانهایی باشند از آنها فاصله میگیرند؟ مگر میخواهند مکتبشان کریه جلوه کند؟ چرا این مفاهیم را لعن میکنیم و ملاک بیدینی قرار میدهیم؟ دینی که چونان یک بوته گل دلخواه برای بشر ارمغان آورده شد، از بس که آموزههایش ملایم و موافق با فطرت بود. مبادا آن را تبدیل به یک بوته خار کنیم تا هرکس با هر گوشه از آن تماس میگیرد زخمی شود؛ زخمهایی از نوع آنچه جوانان ما در خیابانها میبینند.
بسیج نیز سی سال پیش از این همچون یک بوته گل و یک پارچه نور متولد شد. آیا اگر کسی رجعت به آن عهد نورانی و نخستین را بخواهد به انقلاب پشت کرده است و دست به براندازی نظام زده است؟ آیا اگر کسی بازگشت به نسخه اصیل انقلاب اسلامی را طلب کند، آیا اگر کسی خواستار آن اسلام ناب محمدی که امام منادی و معرف آن بود باشد و از خرافهپرستیها و قشریگریهایی که با نام دین به مردم فروخته میشود بیزاری بجوید، آیا اگر کسی اجرای بدونتنازل قانون اساسی را دنبال کند، آیا اگر کسی از وفاداری به عهدهای ایمانی و انسانی بپرسد جز به دادگری فراخوانده است؟ آیا چنین کسانی باید در خیابانها کتک بخورند، در زندانها شکنجه ببینند و به حبسهای طولانیمدت محکوم شوند؟ آیا اسلام و قرآن اجازه میدهد مردمی که با مسالمت حاکمانشان را به عدالت امر میکنند کشته شوند؟
و یقتلون الذین یامرون بالقسط من الناس فبشرهم بعذاب الیم
و مردمی را که به دادگری امر میکنند به قتل میرسانند، پس آنان را به عذابی دردناک بشارت ده.
بسیج چه بود و چه خواهد بود اگر به مسیری که پیشرویش گذاشته شده است ادامه دهد؟ آن نیرویی که یک زمان نماینده شجاعت ملت ما بود آیا اینک به کار گرفته شود تا ایرانیان را بترساند؟ کاملا پیداست که آخرین و تازهترین راهبرد اقلیت اقتدارطلب ایجاد هراس در مردم است. آیا لباسهای مخوف میپوشند و در خیابانهای شهر آرایشهای نظامی به خود میگیرند تا هموطنانشان را مرعوب کنند؟ یا مردم را میترسانند چون خود میترسند؟ یا فرزندان انقلاب را به هفت سال و ده سال و پانزده سال زندان محکوم میکنند تا به خود تسلی داده باشند؟ و فکر نمیکنند که با این رفتارهای کوتهبینانه چگونه امنیت ملی کشور را در معرض خطر قرار میدهند.
کافی است مردم بترسند تا پای قدرتها به مرزهای این بوم باز شود. کافی است سمعه شجاعت این ملت خدشهدار گردد و بیگانه در دلاوری و استواری آنان تردید کند تا خواب های سی ساله تعبیر شود. به دو کشور همسایه ما که اینک در اشغال خارجی قرار دارد نگاه کنید. در هر دو آنها نخست مردم ترسانده شدند و ترسیدند. ظاهرا قدرتها با شعار آزادیبخشی به این دو کشور قدم گذاشتند، در عینحال که وقتی ابوغریبها را به راه میانداختند طمع خویش را در چهرههای وحشتزده مردم پنهان نکردند. آنها با صراحتی که بیشتر از آن ممکن نبود به مردم این دو کشور میگفتند شما همانهایی هستید که از صدام و طالبان وحشت داشتید، پس اینک حق آن است که از سلاحهای رعب انگیزتر ما بیشتر بترسید. حتی تروریستهای افراطی هنوز به آن امید که بتوانند همچون خونخواران پیش از خود بر هراس مردم این کشورها حکومت کنند آنان را بیرحمانه میکشند. قربانیان ددمنشیهای صدام و طالبان هنوز دارند تاوان ترس خود را میپردازند، کما این که ملت ما هنوز امنیت و آرامش خویش را مرهون شجاعت و استحکامی است که در طول سی سال گذشته به نمایش گذاشت.
حال کسانی در داخل کشور میخواهند این سرمایه را از ما بگیرند. در مقابل نمایشهای آنان مردم یا نمیترسند، که نمیترسند، و این آخرین حربه هم از آنان سلب میشود، و یا خدای ناکرده میترسند. در آن صورت آیا اسباببازیهای جنگی از تمامیت این کشور حفاظت خواهدکرد؟
بسیج در تاریخ معاصر ما نه فقط یک نام، بلکه یک عملکرد بود که هرگز از آن بینیاز نمیشویم؛ تا جایی که اگر معدودی از متصدیان این عملکرد ماموریتهای خود را فراموش کنند لازم است ما مردم خود آنها را بر عهده بگیریم. ضرورتی، حتی به مراتب مهمتر از آرمانهای جنبش سبز ما را مجبور میکند که اجازه ندهیم کسی در ترسیدن ما طمع کند.
و بدانیم که بالاتر از سیاهی رنگی نیست. ترساندن آخرین تیر ترکش است. مخالفانتان اشتباه کردند و در مقابل مسالمت و مقاومت شما آن را به کار بردند تا اگرکارگر نشود چاره دیگری نداشته باشند. چاره راستین آنها هم خود شمایید، روزی که از مخالفان خود بپرسید آیا پرچمهای رنگارنگ شما نیز به معنای اصرار بر اجرای بدون تنازل قانون اساسی است، و اگر آری گفتند آنها را بپذیرید. آن روز وقتی است که همه با هم سبز میشویم.
میر حسین موسوی
۱۳۸۸/۰۹/۰۴
بسيجي ديروز از شرف و ناموس مردم حفاظت ميكرد بسيجي امروز در اسر تبليقات رژيم وپاك كردن مغز انها به ناموس مردم تجاوز ميكنند
علی جان آنها هم معتقدند بی بی سی مغز ما را پاک کرده به نظرم اینطوری نباید گفت.
لطفا بیانیه 15 میر را به همین مناسبت و با تیتر همین صفحه به صورت روزنامه کلمه در سایت منتشر کنید تا ما هم در هفته بیسج بیکار نمانیم و آن را توزیع کنیم. ممنون
بسیجی دیروز دست پرورده امام بود ولی بسیجی امروز تربیت شده یکی دیگه. بسیجی دیروز دینش و وطنش براش مهم بود نه اینکه یک نفر بشه معبودش و کارش به جایی برسه که برای خشنودی اون یک نفر دین خدا و کلام خدا رو زیرپا بذاره. خدایا به چه روزی افتادیم. یادم میاد اون زمانها چه سرودها و چه شعارهایی میدادیم که ردش این بود ” خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار” بعد که امام رو از دست دادیم آخرش عوض شد ” خدایا تا انقلاب مهدی از نهضت خمینی محافظت بفرما ” متأسفانه هیچ کدوم از دعاهامون مستجاب نشد. اولی دست ما نبود ولی دومی تقصیر خودمون بود.اگر نسل اول انقلاب کوتاهی نمیکردن الان وضعمون این نبود.
اماما خوب شد که پرکشیدی و رفتی و این روزهای فلاکت بار رو ندیدی.
خواهشا لینک دانلود هم بگذارید !!! با اکسپلورر نمی شود دید این کلیپ ها را
با سلام خدمت دوستان
ما همان بسیجیانیم که در زمان جنگ برای دفاع و تمامیت ارضی این کشور جنگیدیم تا تمامیت ارض ما حفظ شود و قرارداد نگین ترکمنچای تکرار نشود
ما همان بسیجیان دوران جنگیم که در رملها و شنهای روان فکه و میادین مین گرفتار شدیم و ذره ای کلایه نکردیم تا عهدنامه سیاه گلستان تکرار نشود
ما همان بسیجیانی هستیم که اما در پیامش به دست و بازوی ما بوسه میزد و بر این بوسه افتخار میکرد
ما همان بسیجیانیم که در آن دوران سخت برای همه نبرد کردیم تا هموطنانمان در آرامش باشند و تفکیکی بین آنها از نژاد و قوم و دین و رنگ و مومن و جوان ووووو قائل نشدیم تا ایرانیان با آرامش زندگی کنند.
عزیزانم
هم سنگرانی که در شلمچه. طلائیه. ماووت. شاخ شمیران. مهران. بازی دراز تنگ چزابه بودند میدانند چه میگویم و برای چه جنگیدیم
دوستان من
ما همان بسیجیانی هستیم که برای یک سخنرانی کوتاه، همرزمان میرحسین موسوی نخست وزیر آن دوران جاوید روزها انتظار میکشیدیم
آنها که آن دوران را بخاطر دارند حتما تائید خواهند نمود که در آن زمان روابط ، دوستانه و مهربانانه و حتی وضعیت اقتصادی بهتر از حال بود. چه شده است ما را؟ جنگ که 22 سال است به پایان رسیده؟ چرا باز درگیری با همه دنیا داریم؟ چرا باید گامبیا ما را از کشورش اخراج کند؟
هموطنان غرض از مزاحمت این بود: حساب مارا با تعدادی بسیجی نمای این دوران که در زمان جنگ خردسال بودند را جدا نمائید. ما بیسجیان دوران جنگ هنوز هم آمادگی دفاع از کشورمان و نبرد با دشمنان خارجی را داریم . اما برای سرکوب مردممان در داخل شرمنده و ابراز انزجار میکنیم و خواهشن ما را با اینها در یک کفه ترازو قرار ندهید و این یک قلم را تفکیک قائل شوید
با احترام . بسیجی لشگر 27 محمد رسول الله استان تهران
درود بر شما بسیجیان واقعی/ همرزمان همت ها و باکری ها و میرحسین ها
یا حسین میرحسین
یکی از بیانیه هایی که خیلی دوست دارم همین بیانیه هست
باسلام
درنمایشگاه کتاب کرمان که امروز روز آخرش هست علاوه بر کتاب هایی که علیه جنبش سبز و رهبران آن به نمایش و فروش گذاشته شده بود در سالن رسانه های دیجیتال یک غرفه بزرگ به نام جنگ نرم در رسانه های دیجیتال وجود داشت که علاوه بر بنرهایی که با عکس علیه آقایان موسوی خاتمی و کروبی مطالبی داشتند 6 سیستم کامپیوتری حاوی عکس ها و کلیپ ها علیه این بزرگواران برای استفاده بازدیدکنندگان موجود بود و یک lcd بزرگ در ورودی غرفه بود که علنا با نشان دادن فیلمهایی برضد سبزها و رهبرانشان و سخنرانی رهبری و پخش سخنان مبلغان حکومتی تمام توان خود را علیه سبزها بکار می بردند. بسیار ظلم بزرگی بود و بر مظلومیت ایا آقایان اشک ریختم هرچند آنچنان که باید استقبال نمیشد و زمانی که من حضور داشتم بعضی بازدید کنندگان با تمسخر ناظر کار پلید این نامردمان بودند و گاهی حرف های مخالفت آمیز می زدند.
اگر انصاف داشتند یک تریبون کوچک به مخالفان می دادند تا استقبال مردم را ببینند.
یاحسین میرحسین
رخدادهاي رهائي بخش تاريخي تجديد خاطره ي رخدادهاي پيش از خودند
براي درك موقعيت كنوني خود بايد سير تكامل انسان را كه به واسطه ي رخدادها ي
تاريخي بوده بازخواني و ياد آوري كنيم
بسيج براي من يادآور گاردملي در دولت پروست فرانسه در دهه ي 1860 است
با اين تفاوت كه گارد ملي فرانسه را نتوانستند دولتي كنند و در جريان جنگي متجاوزانه
به آلمان وشكست فرانسه و دادن امتيازات ننگين به آلمان
شورشهاي كارگري مردمي اكثريت فرانسه را شامل ميشدند ولي به حساب نمي آمدند
عليه حكومت بورژوازي پروست
باهدف ملي كردن همه چيز و شورائي كردن قدرت
شكل گرفت و وقتي كه دولت از گارد ملي خواست كه اسلحه هايش را پس دهد
گارد ملي كه براي نيروي كمكي ارتش دردفاع برابر دشمن خارجي
در داخل شهرها شكل گرفته بود اسلحه هايش را پس نداد و طرف مردم را گرفت
تا حدي شبيه ارتش شاه كه البته در انقلاب 57 اعلام بي طرفي كرد
باري شورش هاي كارگري با حمايت گارد ملي منجر به يكي از با شكوه ترين
و اثتثنائي ترين رخدادهاي تاريخي به اسم كمون پاريس در سال 1871
شد كه البته پس از 70 روز
به دلائلي كه حاكي از ضعف يا تناقض ساختار كمون نبود و به خاطر همكاري ابرقدرتها
در سركوب يك دولت ملي بود شكست خورد
بسيج در ايران از جهت نيروي مردمي بودن شبيه گارد مليست
اما كاملا به خدمت حكومت در آمده و از اقتدار خود
كه نتيجه ي زيستن در مرز قانون است
وامكان اعمال قدرت غير قانوني وكنترل ناپذير را دارد
در جهت سركوب جنبشهاي مردمي سوء استفاده ميكند
در حقيقت از قدرت مردمي خود به جاي حد گذاشتن روي قدرت دولت
براي حفظ ولايت مردم بر مردم
و اقتدار مردمي
برعليه خودشان استفاده ميكند
مطمئن نيستم .ولي با نگاه بد بينانه ميشود اينگونه تصور كرد كه
از ابتدا چنين نهادي شكل گرفته كه بتواند فراتر از قانون
بر عليه مردم و خواستهايشان عمل كند
اي بيشرف اين بيست سال كجا بودي كه الان سر دراوردي
دروغ كو تر از خودت اون بي شرف رفبق شفيق شهرام جزايريست
خدا لعنت كند هر دو شما فتنه كران انكليسي
سلام
با تشکر از ادبیات شما !
خدا هدایتتان کند. کور و کر شده اید و تهمت هایی به میرحسین میزنید که روا نیست.
میر 20 سال داشت این خرابکاری های امثال شماها رو رصد می کرد و وقتی دید کشور را دارید نابود می کنید احساس وظیفه کرد به میدان بیاید. میر حسین اگر جاه طلب بود با آشنایی که از سیستم کشور داشت موقعیت های خود را در مجمع تشخیصی مصلحت و فرهنگستان هنر به خطر نمی انداخت. او می دانست باید پای همه چیز بایستد و هزینه فراوانی بدهد ولی به خاطر احساس وظیفه نسبت به کشور و انقلاب به میدان آمد و الحق که کاری بزرگ در تاریخ ایران انجام داد. فرزندان و نوادگان ما میرحسین موسوی را به عنوان رهبر جنبش مدنی و ضد خشونت ایران زمین خواهند شناخت و بر او درود خواهند فرستاد.
چي فكر كردي ؟ ماه پشت ابر نميمونه .
ميرحسين هم چهره ي پاك و زيبايش را نشان داد .
جزايري چه ربطي به موسوي داره ؟ چرا قاطي كردي ؟
همين بي آشفتگي و به هم ريختگي و جوش زدن شماها نشانه ي قدرت موسوي است .
با قدرت عشق ميخواهي با فحش مقابله كني ؟
موسوي مصدق زمان ماست و حكومت ملي ميخواد .كساني همسو با سياستهاي انگليسي هستند كه
خواهان حكومتي استبدادي هستند .
يا حسين
ميرحسين
ممنون از نظرات شما منتظر چنین مطلبی بودم
1 میرحسین مثل حضرت علی علیه السلام “بیست”سال خار در چشم و استخوان در گلو سکوت کردند
2 میرحسین مثل امام حسین علیه السلام و دیگر مصلحان با تقدیم شهید حقانیت راه خود را به اثبات رساند
جرا الان اين بسيجيها را قبول نداري ؟؟؟؟؟؟
دلیلشو میتونی از تو بیانیه شماره 15 پیدا کنی.
مسئولان سایت کلمه، فکر نمیکنم در راستای احترام به نظرات مخالفان درست باشه نظراتی که حاوی فحاشی به موسوی هست رو تأیید کنید. خدمت حسین آقای مؤدب هم عرض شود با فوت امام خمینی آقای موسوی توسط دست اندرکاران همون زمان کنار گذاشته شدن و ایشون هم تمام این 20 سال سکوت کرد چون نمیخواست خودش رو قاتی این حکومت فاسد کنه.
نظر تکراری
در ارگان بسیار بزرگ ما (یعنی بنده) به این علت که همه قراردادی(استخدام موقت) هستند(با سیاست دولت) , و با شایعه ای که در بینشان انداخته بودند (که عضویت بسیج باعث استخدام قراردادی ها میشود) همه پیشتازعضویت بسیج شده اند.و همه صنوف کارگر و کارمند وقتی قراردادی هستند یعنی سیل داوطلب بسیجی شدن.
فقط باید بیایی اینجا ببینی که چه افرادی (با عضویتشان) اسم مقدس بسیج را لکه دار کرده اند.
میر عزیز اکثر بسیجیان زمان جنگ سخنت را میفهمند
با دیدن عده ای از بسیجی های الان می توان گفت : واژه ی بسیجی همانند خیلی واژه های با حرمت دیگر از سوی یک عده قدرت طلب ، به غارت رفته است.
ممنون هرچه که مربوط به میرحسین عزیز و نازنین باشد دوست داشتنی است و هرگز قدیمی نمی شود.
سلام .دوست عزیز اقای حسین . باز حرف حق شنیدی و عصبانی شدی.کمی با چشم باز اطرافت را بنگر متوجه می شوی دروغگو کیست.و اقای موسوی انهای را که اسم بسیج را به سرقت بردن قبول ندارد
آقای حسین
از نوع حرف زدنت معلومه چجور آدمی هستی که خیلی راحت توهین میکنی حتما تو زندگی عادیتم توهین زیاد شنیدی که راحت به بقیه توهین میکنی و هر چی دوست داری میگی متاسفم برات
یا حسین میر حسین
با تشکر از بیانیه روشنگر و حقیقت گشای مهندس موسوی, در مورد افتراهای حسین باید بگم این قماش(بسیجی نما) دیگه از پرونده سازی ها و سناریو های تلویزیونی و روزنامه ای علیه اشخاص مردم دوست و حق دوست رو به فحش و توهین های کلامی آوردند.اینها همه نشونۀ پیروزی این جنبش مردمی و اصلاح طلب…به هرحال ممنویم حسین جان که پیشرفت این جنبش رو بما گوش زد کردی…
به نام خدای امام بر حق ما خامنه ای.سرور عزیزم نخست وزیر امام اقای موسوی سلام.دلنوشته ای برایتان گذاشتم که انگار ارسال نشد حالا مجددا میگذارم.برادر عزیزم شما گفتید بسیجیان فعلی در تاریکترین شبهات هستند شما ما را از این شبهات نجات بده.چرا شمایی راکه پدر جانباز و شیمیایی شده من به سر شما قسم میخورد الان از شنیدن اسمت هم عصبانی میشود؟چرا عهد شکنی با ولایت فقیه کردی و به او خیانت کردی مگرنه این که بسیجیان برای عملی کردن گفته های ولی فقیه زمانشان جانشان را فدا کردند؟ایا با شعار نه غزه نه لبنان گفته امامتان مبنی بر نابودی اسرائیل را خواستی عملی کنی؟ایا شعار جمهوری ایرانی را شنیدن و سکوت کردن منش بسیجی است؟ایا شعار بر ضد اصل ولایت فقیه منش بسیجی است؟ایا حرمت شکنان عاشورا را خدا جو خواندن خیانت به سربند امام حسین نیست؟پس چرا این همه سال گفتید بسیجی جانش را برای امام حسین میدهد؟پس سکوت شما برای چیست؟سید بزرگوار ایا بسیجیان انموقع هم مانند شما دل ولی فقیه زمانشان را خون میکردند؟ببین دشمنان امام چگونه از شما راضی و خرسند هستند ایا عمل بسیجی باعث خشنودی دشمنان دین و نظام اسلامی میشود؟وال اخر… .سید بزرگوار من کوچکتر از انم که خود را بسیجی بدانم ولی دوست دارم در راه بسیجی ها قدم بگذارم امیدوارم من حقیر را ببخشید دلنوشته ای بود برای شما ما هنوز هم امیدواریم که شما به اغوش نظام برگردید و فریب بمباران فکری اطرافیانت را نخورید.سایت کلمه اگر این نظر را تکراری نمیبینی بگذار .یا حق.
به نام خدای واحد قهّار
همو که توبه پذیر است و البته نابود کننده ظالمین و مستکبرین
به به آقا(خانم) بسیجی(ها)
از اینکه دوباره به جمع ظلمانی! ما آمدی نه تنها تعجب نکردم که خوشحال هم شدم. خصوصا از ابتکار جدیدت هم استفاده کردم. یعنی برای اینکه بگی: «حرف جدید هم دارم» بعد از سوالات تکراری که در تمام نظراتت آمده است (و البته به صورت کامل پاسخ هم داده شده است)
اما غرض از مزاحمت این بود که اگر جواب سوال بنده را صادقانه بدهی یک مطلب جالبی را خودمانی به تو بگویم باشد که عاقبت به خیر شویم. اما سوال این است: «آیا جنابعالی به عنوان یک شخص حقیقی اینجا (در سایت کلمه) نظر میگذاری و یا اینکه بنا به دستور نهادی که در آن کار میکنی و بابت آن پول دریافت میکنی و برای هدفی سازمانی نظر افاضه میکنی؟» اگر مایل باشی آن نکته جالب را برایت بگویم، لطفا به این سوال پاسخ بده
راه سبز امید را ادامه خواهیم داد…
زنده باد میرحسین