بیانیه اعلام موجودیت کانون دانشجویی دکتر علی شریعتی در فرانسه
چکیده :جمعی از دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه به مناسبت ماه دانشجو و در روز تولد دکتر علی شریعتی از گفتمان سازان انقلاب اسلامی که سابقه تحصیل در فرانسه نیز دارد، بیانیه ای صادر کردند و از تاسیس جمعیتی خبر دادند که هدف آن تلاش فکری و سیاسی برای ایستادگی در برابر انحراف پیش آمده از آرمانهای انقلاب 57 است....
جمعی از دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه به مناسبت ماه دانشجو و در روز تولد دکتر علی شریعتی از گفتمان سازان انقلاب اسلامی که سابقه تحصیل در فرانسه نیز دارد، بیانیه ای صادر کردند و از تاسیس جمعیتی خبر دادند که هدف آن تلاش فکری و سیاسی برای ایستادگی در برابر انحراف پیش آمده از آرمانهای انقلاب 57 است.
این جمع در بخشی از بیانیه خود آورده اند: « ما – بخشی از دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه – معتقدیم پیمانی بر ذمهی ما و همهی فرزندان ایران و انقلاب بزرگ آن علیه ستم و استبداد است تا در مقابل انحراف انقلاب اسلامی و باز تولید استبداد بایستیم. ویژگی های مثبت نظیر محدودیت های کمتر برای ما در عین حال محدویت هایی نظیر دوری از تجربه دست اول از شرایط جامعه راهبرد های ما را شکل می دهند. از این رو بر این باوریم که مهم ترین مسوولیتی که بر دوش ماست سامان دادن جمع مان در کنار دیگر دوستانمان در سراسر جهان برای رسا تر کردن صدای همکلاسی هایمان که از نزدیک درگیر شرایط هستند و رساندن پیام مظلومیتش به جهان با استفاده از محیطی که محدویت هایی کمتری دارد. در این راه، خودمان را در کنار میرحسین موسوی و در چارچوب منشور جنبش سبز می دانیم.»
گفته می شود تشکل های مشابهی از دانشجویان مسلمان در نقاط مختلف دیگر جهان در حال شکل گیری است که از جمله آن به شکل گیری کانون شهید بهشتی در آلمان، امام موسی صدر در لبنان و اروپای شرقی شهید مصطفی چمران در ایالات متحده و دیگر کانون ها می توان اشاره کرد که قرار است به زودی آغاز به کار کنند.
به گزارش کلمه، متن بیانیه کانون دکتر علی شریعتی به شرح زیر است:
امروز درحالی به ۱۶ آذر، سالگرد سرکوب دانشجویان معترض به کودتای 28 مرداد 32 و شهادت سه آذر اهورایی در حریم دانشگاه، نزدیک می شویم که بر کودتای انتخاباتی ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ یک سال و نیم برآمدهاست. اگر چه در تمام این سالها دانشجویان نشان دادهاند که هرگز با تبلیغات و جنگ روانی از یک سو و سرکوب و محدویت های فراوان از سوی دیگر در مقابل استبداد سر فرو نخواهند آورد و به دیکتاتوری راضی نخواهند شد، اما از پس تمام این سالهای مبارزه و مقاومت شجره خبیثه استبداد هنوز چهرهی کریه خود را نمایش می دهد. گویی ریشههای این گیاه زهرآلود چندان راسخ است که هرچند جنبش مشروطه ها، نهضت ملی ها، انقلاب اسلامی ها، و دوم خردادها و بیست و دوم خردادها هر یک آن را به سهم خود تکانی دادهاست، ولی پس هر انقلاب و اصلاح، عدم مراقبت و پیگیری مستمر و حساسیتورزی نسبت به بازگشت استبداد به آن مجال دادهاست تا باز به شکلی دیگر جان بگیرد.
اما این همهی داستان سیاهکاریها و ویرانگریهای استبداد نیست؛ چرا که ولع سیری ناپذیر این استبداد در استخدام همهی منابع و منافع ملی برای تثبیت قدرت خود، چندی است جامه ی دین هم بر تن کرده است. آنان که اسم اسلام را یدک می کشند و رسمشان مسلمانی نیست، صدها عیب نهان و آشکار خود را در پوستین وارونهی دیانت پوشاندهاند. دروغ، نفاق، خرافه، تزویر و خشونت انباشته و نهادینه فراهم آوردهاند که در آن لگدمال کردن همه ارزشها و کرامتهای انسانی و تضییع منابع و منافع ملی را زیر چکمههای نظامیان مباح می دانند. اولین قربانی استبداد دینی خود دین است، و چگونه میتوان انتظار داشت روایتی چنین خشن، متحجرانه، خرافی ، خشونت-پرست و غیر پاسخگو از دین، رهایی بخش و مقوم ارزشهای اخلاقی در جامعه باشد و شور ایمان و معنویت را در جانها زنده کند؟
استبداد ذاتاً غیرپاسخگو است و استبداد دینی با مقدسمآبی و ارعاب میکوشد با نشستن بر زبر نظارت، هزینههای هرگونه انتقاد مؤثری را چندان بالا برد که عملاً راه را بر هر گونه مشارکت ببندد. فرمایشی کردن مجلس شورای اسلامی -مجلسی که قرار بود در رأس امور باشد- کار را به جایی رسانده که رئیس دولت به صراحت از وظیفهی قانونی خود در اجرای مصوبات مجلس سر باز می زند، اما کسانی که قرار بود عصاره فضایل ملت باشند حتی توان آن را ندارند که از حیثیت جایگاه خویش به عنوان نمایندگان ملت – یعنی ولی نعمتان حاکمان — دفاع کنند، چه برسد به این که بخواهند یا بتوانند قدمی در راه دادخواهی حقوق پایمال شدهی ملت بردارند. وضع و حال مجلس خبرگان نیز، که قرار بود تبلور اراده مردم در انتخاب و نظارت بر نماد وحدت جمهوریت و اسلامیت نظام باشد، به جایی رسیده است که حتی انتقادی معمولی از سوی یکی از اعضای خود را برنمیتابد و جز اغراق در ابراز ارادت و مبالغه در ابلاغ مدح و ثنا هنر دیگری ندارد. طبع غیر پاسخگوی استبداد و میل ذاتی قدرت متمرکز به گریختن از هر گونه نظارت، حکومت استبدادی و مطلقه را به محیطی مناسب برای رشد انواع فساد تبدیل می کند. امروز همه می دانیم که در نبود رسانه های آزاد و تشکلها و احزاب مستقل از حکومت، چگونه پروندههای فساد و یغمای بیت المال توسط بالاترین مقامات اجرایی کشور به اشارهای مختومه می شود. چه طور در این شرایط می توانیم از بیت المال به عنوان دارایی مشاع ایرانیان دفاع کنیم؟
استبداد به دلیل خودمحوری و احساس استغنای ذاتی اش از خرد جمعی، چنان به سمت تصمیمات خلق الساعه و فردی پیش می رود، و در نتیجه آن چنان به ناکارآمدی می رسد، که در طلایی ترین دوران بازار نفت و درآمدهای نجومی ارزی، پایین ترین نرخ رشد، بالاترین نرخ تورم و سنگین ترین رکودها را به بار می آورد. اکنون دیگر برای دلسوزان کار سختی نیست که نشان بدهند چگونه استبداد لاجرم سفره های مردم را هر روز کوچک تر ، معاش آنها را بیرونقتر و تلاش ایشان را بیارجتر می کند، چرا که مردم هر روز با گوشت و پوست خود اثرات و تبعات ساختار گسیختهی مدیریتی و نظام آشفتهی تصمیم گیری شخصمحور و استبدادی را لمس میکنند.
استبداد اما فقط معاش و سفره کارگران و کارمندان را کوچک نکرده است. ولع سیری ناپذیر او برای اعمال انحصار در همهی زمینهها و هراس زایل نشدنی اش از هر کس و هر چیز چنان عنان نیروهای مسلح را رها کرده است که کمر بخش خصوصی زیر چکمه های نظامیان در حال خرد شدن است و هر روز نظامیان، سرخوش از تسخیر باقی مانده میدان کسب و کار، عرصه را بر هر گونه کارآفرینی عادلانه و خلاقانه بیشتر تنگ میکند.
استبداد به دلیل هراس و بیاعتمادی همیشگیاش به ملت، عرصهی فرهنگ و هنر را، که برآیند خلاقیت، نماد تنوع و تبلور تکثر در جامعه است، بر نمی تابد و همه را گوش به فرمان خود میخواهد. اما اکنون پای تعدی را از حوزهی فرهنگ فراتر نهادهاست به علم نیز تسری داده است و دیگر حتی نهاد علم را نیز دیگر بر نمی تابد. امروز نه فقط هم شاگردی های ما از حق تحصیل محروم می شوند، و نه فقط برجسته ترین اساتید دانشگاه ها اجباراً بازنشسته میشوند، که اساسا علم و دانش و نهاد آن یعنی دانشگاه و عاملان و حاملان آن یعنی استاد و دانشجو را دشمن تلقی میکنند و کمر همت هدم علوم انسانی بستهاند، شاید از این رو که استبداد به خوبی دریافته است علم و آگاهی دشمنان او هستند و استبداد و آگاهی هرگز یک جا جمع نمی شوند.
این استبداد اما تنها سرمایههایمان را در داخل بر باد نداده است. در عرصه جهانی نیز، از یک سو با ماجراجویی های بی پشتوانه، اجماع بزرگی را هم در سطح امنیتی و هم در سطح اخلاقی علیه کشومان شکل داده است و از سوی دیگر، هم چنان با خفت و خواری به دنبال کسب مدال مذاکره است. جملگی این اقدامات نسنجیده در روابط خارجی، به همراه دولتی که مشروعیت و مقبولیت مردمی را در داخل به همراه ندارد و به حمایت جمهور مردم مستظهر نیست، منافع ملی و عزت و اعتبار بین المللی کشورمان را، که ارزشمندترین سرمایه های هر کشور در جهان است، همچون باقی سرمایه ها در آتش ناکارآمدی، بی خردی و انحصارطلبی خود سوزانده است.
ما به عنوان بخش کوچکی از فرزندان ملت ایران که اکنون دور از خانه نگران حال و آیندهی کشور و هموطنانمان در گذر تندباد استبداد دینی و زمامداری نابخردانهی حاکم بر کشوریم؛ برایمان دشوار است که ببینیم استبداد همچون غدهای سرطانی در کالبد این مرز و بوم ریشه میدواند، این چنین آینده کشورمان را با همه منابع سرشار معنوی و مادیش روزبروز تیره تر و تباه تر می کند، امکان هر نوع نقد و اصلاحی را میبنند، منابع پایایی و پویایی این کشور را سترون میکند، و همهی منافع و منابع ملی را هزینهی دگردیسی جمهوری اسلامی به استبدادی دینی و نظامی میکند. برای ما دردناک است این که می بینیم چه طور ناکارآمدی استبداد هر روز سفره های خانواده هایمان را کوچک تر و شرایط زندگی را برای هم وطنانمان سخت تر می کند. برای ما اندوهناک است که می بینیم هر روز جمع دیگری از هم کلاسیهایمان از تحصیل محروم می شوند، استادانمان اجباراً بازنشسته یا اخراج می شوند و دوستان معترضمان در ازای خیرخواهی و شجاعتشان داغ و درفش می بینند. برای ما دلهره آور است که شاهد ریشه دواندن و نهادین شدن عقبماندگی مادی و معنوی در کشورمان باشیم.
. جنبش سبز مردم ایران همان نهال پاکی است که ریشهی آن در عمق دلهای مردم ایران ریشه دوانده و راسخ شده است و شاخ و برگ آن به نرمی و آرامی روییدن بهار رو به بالیدن و رشد و شکوفایی است. درختی که خداوند زیبایی، خیر و حقیقت میوههای پیروزی را بر شاخههای آن خواهد نشاند و خاکستر سیاهرویی و سیاهروزی را بر بساط آن خسرانزدگانی خواهد نشاند که خلق خدا را بندگان خویشتن خواستند و از متاع قدرت دنیوی لقمههای حرام استعلا و الوهیت فرعونی برگرفتند و دست در خون و آبروی بندگان خدا گشودند و دین خدا را بازیچهی میل سیری ناپذیرشان به قدرت و شهوت شهرت ساختند. این درخت شکوفا با پایمردی و وحدت ما آبیاری میشود.
ما معتقدیم ایرانیان هرجای جهان که هستند می توانند با انسجام بیشتر به جمع هایشان حضور گرم تری در همراهی راه که مردم مان آغاز کرده اند داشته باشند. هر جمع و گروه هم به عنوان رنگی از رنگین کمان جنبش سبز که تبلور جامعه متکثرمان است می تواند نقش در تقویت اجماع برای پیومدن راه سبز امید در کنار دیگر اعضای خانواده بزرگ سبزها داشته باشد. راهی که دشواریهای آن با گامهای کوچک اما استوار و امیدوار هموار خواهد شد. از آنجا که تلاشمان متکی به تکلیفی است که روی شانه ی خود احساس می کنیم و مسوولیتمان را گام زدن در در مسیرِ حق به اندازه وسعمان می دانیم، شکست در آن معنی ندارد
ما -بخشی از دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه- معتقدیم پیمانی بر ذمهی ما و همهی فرزندان ایران و انقلاب بزرگ آن علیه ستم و استبداد است تا در مقابل انحراف انقلاب اسلامی و باز تولید استبداد بایستیم. ویژگی های مثبت نظیر محدودیت های کمتر برای ما در عین حال محدویت هایی نظیر دوری از تجربه دست اول از شرایط جامعه راهبرد های ما را شکل می دهند. از اینرو بر این باوریم که مهم ترین مسوولیتی که بر دوش ماست سامان دادن جمع مان در کنار دیگر دوستانمان در سرتاسر جهان برای رسا تر کردن صدای همکلاسی هایمان که از نزدیک درگیر شرایط هستند و رساندن پیام مظلومیتاش به جهان با استفاده از محیطی که محدویت هایی کمتری دارد. در این راه، خودمان را در کنار میرحسین موسوی و در چارچوب منشور جنبش سبز می دانیم.
در این مسیر چشم به جادههایی داریم که هدایت الهی پیشپایمان قرار میدهد. ما میاندیشیم و تدبیر میکنیم، اما ایمان داریم که در عمل، پوییدن راههایی که او به رویمان میگشاید عین رسیدن به مقصود است.
کانون دکتر شریعتی
جمعی از دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه
آفرین. حال و هوای سال 57 با یاد دکتر علی شریعتی و امام در فرانسه دارد شکل میگیرد. ما هم در بیکار ننشسته ایم. برای حفظ ارزشهای راستین انقلاب و امام ، تا آخر این راه سبز همراه با نخست وزیر محبوب امام ایستاده ایم. یاحسین…….. میرحسین
اگر با عقايد و نظريات و تفکر شريعتي آشنا باشيد خواهيد ديد ، دکتر شريعتي و آقاي خميني با هم نمي توانند در يک جا باشند . چون داراي تفکر کاملا متضاد مي باشند . . .
قابل توجه برادر يا خواهر -سبز-
به به پس چه آش شل و قلمکاری شود این کانون دانشجویی جنبش سبز، اینان یا شریعتی را نمی شناسند یا امام را نمی شناسند و یا اساساً حرف های آقای موسوی مبنی بر خط امام را در حد کشک فرض می کنند…
قرار نیست کسی را صد در صد بپذیریم در مجله شهروند(بگیم مرحوم شهروند)خاطره ای بود از نوه امام, وی خاطر نشان کرده بود وقتی پدرش(حاج آقا مصطفی)به وی گفته فقه بخوان به جای سخنان دکتر ,امام گفته اند هم درس هایت را بخوان هم سخنان ایشان را(مضمون)
ای وام بر ما! باز هم راه شریعتی؟ باز هم خشونت گرایی؟ باز هم حسن و محبوبه؟ باز هم کربلا سازیهای شریعتی وار؟
راه شریعتی در تعارض کامل با اهداف و شعارهای جنبش سبز است. راه شریعتی راه سرخ است. تشیع او تشیع سرخ است. تشیع ما تشیع سبز است. ما اهل صلح با همگان ایم و می خواهیم که به دشمنانمان نیز صلح و همزیستی را یاد بدهیم. شرعتی حسن و محبوبه می ساخت. شریعتی تشیع سرخ می خواست. وای بر ما!
دوست سبز همراهم بهزاد عزيز
اين نوع نگاه ماست که در انديشه معلم شريعتي «خشونت» مي جويد. او انديشه ورزي ست که خيلي ها او را آنچنانکه مراد مي کنند مي انگارند. شريعتي انساني چند بعدي ست در کويريات او اومانيسم ناب موج مي زند. گرچه عرفان او صوفي وار و جامعه گريز نيست.
مثال شما از حسن و محبوبه اتفاقا مثال جالبي ست. نمي دانم حسن آلادپوش و محبوبه متحدين را مي شناسيد؟ آنها از اعضاي مجاهدين خلق بودند که به دليل کودتاي خشونت بار درون سازماني، خود قرباني خشونت قرار گرفته و پس از ترورهاي خونين شريف واقفي و صمديه، به منظور دفاع از مباني فکري به سوي شريعتي روي آورده بودند تا با تغذيه فکري بتوانند در برابر جريان مارکسيست شده مقاومت کنند.
گفتمان مسلط آن دوره نيز نه تنها در ايران که در عرصه جهاني نزد روشنفکران گفتمان گواريسم بود.طبيعي ست که در آن شرايط، سخن شريعتي نيز با مخاطبان مجاهدش نمي تواند از صبغه سبز شرايط امروز ما برخوردار باشد.
اما دستگاه انديشه شريعتي از ظرفيت هاي گسترده و خميرمايه هاي پربار عرفاني برخوردارست که مي تواند با بازخواني مجدد پاسخي به روز داشته و يکي از پشتوانه هاي فکري جنبش سبز به حساب آيد
لعنت بر هر چی آدم سو استفاده گره.راه سبزی که به گذشته سرخ و آینده سیز اعتقاد نداشته باشه نابود و این حرف دکتر است. با کسی که به مادر و خانواده تو هم رحم نمی کنه صلح می کنی؟؟؟؟؟؟؟
چند نکته:
دکتر شریعتی رو اگر دنبال کنیم نه دنباله روی به آنچه شما گفتی لزوما نمی رسیم
در دوران پهلوی که مرحوم بازرگان می گوید دیگر با زبان قانون اساسی نمی توان با حاکمیت صحبت کرد(مضمون)صلح با همگان معنای زیبایی ندارد.
دکتر کاملا واقع بینانه و برای شرایط آن زمان سخن وری می کردند.
یکبار دگر نظرتان را بخوانید!آیا واقعا دکتر شریعتی را متهم به خشونت گرایی کرده اید؟باور کنم؟
عزيزانم صدايتان را شنيدم و واقعا بسيارمفتخرشدم كه دانشجويان ما درفرانسه كانون دكترشريعتي را تاسيس نمودند تا دركنارجنبش
سبز اين ديواستبداد را كه كشورايران عزيمان را به ذلت مي كشاند را از كشور مان محو و نابود كند .
زنده باد كانون دكترشريعتي و ديگر جنبش هاي آزادي بخش
ای ول
بسیار نیکو.
با سلام بر شما عزیزان دانشجو که همواره پیشگامان اندیشه و مقاومت در کشور بوده اید. وبا تبریک به مناسبت ایجاد کانون دانشجویی دکتر علی شریعتی در فرانسه . لازم میدانم به عرض برسانم پیروان اندیشه های دکتر در ایران و جهان بسیارند امید است با ایجاد چنین کانونهایی از پراکندگیی مبارزاتی آنان کاسته شود و انسجام انان همچنان که همواره وحشت به جان و دل استبداد داخلی و استعمار خارجی انداخته بر شدت و وسعت خود بیافزاید. همچنان که همگان شاهد و ناظریم استبداد و استحمار داخلی و استعمار خارجی و شاگردان زراندوز و شهرت طلب داخلی آن همیشه در مقابل نوشته های دکتر صف ارایی کرده و میکنند. در مقابل این سمپاشی ها قربانیان مظلوم ایران زمین هر روز بیشتر از گذشته به راه این شاگرد مکتب قران و پیامبر مراجعه نموده اند .در حالی که رهروان اندیشه معلم شهید پس از پیروزی انقلاب اسلامی خود را بیشتر از گذشته در تقابل با دستگاه حاکم دیده اند و به لحاظ کثرت خیلی بیش از زمان ننگین پهلویها بازداشت و شهید شده اند برخی از شهرت طلبان سیاسی سعی بر آن دارند صاحبان قدرت در ایران را به لحاظ تئوریک به معلم شهید نسبت دهند و اندیشه های دکتر را پایان یافته بدانند . حضور بی وقفه و گسترده اندیشمندان دانشجو پس از انقلاب 57 در این راستا نشانگر ضرورت حفظ ایدوئولوژی و استراژدی مبارزاتی تعریف شده از سوی دکتر میباشد و این زیباترین پاسخ به دشمنان اگاه و نا اگاه این خط و جهت گیریی مبارزاتی میباشد.از خداوند تبارک و تعا لی برای شما عزیزان آرزوی موفقیت روزافزون مینمایم. زنده باد بازگشت به ارزشهای انقلاب57
بنام خدا
و با سلام بر دوستانی که نشان ازاندیشه ارتجاع سوز معلمی دارند که شهید شاهد نسل انقلاب اسلامی 57 بود…. نهضت تشیع علوی تولد هر گروه و سازمان را در مبارزه برای آزادی و حاکمیت ملی به فال نیک گرفته و آرزوی توفیق آنان را دارد. امیر قیاملو
گامی نا سودمند در جهت سکتاریزه کردن و سپس، خود و ناخودی، کردن جنبش سبز!
جنبش سبز بس فراتر از شریعتی هاست. با تحمیل نماد های فرقه ایی نکوشید برای جنبش سبز شجره نویسی کرده و بر آن اتیکت زنی کنید. بر حذز باشید که این راه و روش میتواند مورد سوء استفاده عوامل امنیتی و اطلاعاتی و حکومتیان قرار گیرد تا امامزاده های مختلفی را برپا کنند و…
باسلام
این دسته درست کردن ها کار به جائی نمی برد. در رژیم سابق هم بنی احمد ها و پزشکپورها بودند که در چارچوب نظام شاهنشانی ادای غم مردم خوردن درمی آوردند و دماز آزادی و دمکراسی می زدند و واقعا هماز خود مایه می گذاشتند و کسانی از مردمهم برایشان دست می زدند. اما دیدیم که همان ها هم به آنان اعتماد نکردند و در پی انقلاب از کشور گریختند. به خودتان بیائید و اگر تحول کرده اید و حر شده اید، صادقانه به مردمبپیوندید.
دوست عزیز جناب اقای تبریزیان جنبش سبز حداقل دست اوردش در این نیم قرن شناسایی ارتجاع سرخ و سیاه بوده مبادا انتظار دفن تجربه ارزشمند این جنبش را داشته باشید.اگر منظور شما از عنوان خودی و غیر خودی همان منظور دستگاه حاکم باشد جنبش سبز خود بنیان گذار مبارزه با این تئوری و عمل نا ثواب و الوده میباشد. شک نکنید . از رهبریت این جنبش گرفته تا اکثریت هواداران ان متاثر از اندیشه های نجات بخش و انقلابی معلم انقلاب میباشند و مطمئن باشید دفاع از ارمانهای اصیل انقلاب 57 همچنان وظیفه انقلابیون بوده و هست وتا رسیدن به ازادی و عدالت حقیقی از هر زندان و شکنجه و اعدامی هراسی به دل راه نمیدهند و تا پایان عمر خودکامگان زنده خواهند ماند.با تشکر از زحمتکشان سایت کلمه
یا حسین میر حسین
با سلام
منون از سايت خويتون فقط يك نكته دكتر شريعتي معمولا عكس هاشون كروات داشت
اميدوارم شما سانسور نكرده باشيد چون ديگه فرقي با اونها ندارين
باتشكر
آقا بهزاد اگر نخواندید بروید و بخوانید و با نا آگاهی خود آب به آسیاب دشمنان بشریت و شهرت طلبان سیاسی نریزید حسن و محبوبه در اوج استبداد و خفقان و خشونت و وحشت با ایثار جان شریفشان راه و رسم مبارزه را با ما آموختند . کربلا و امام حسین نیز چنین آموزه ای دارند. دکتر هم به من و شما که کارمان فقط گریه و سینه زنی برای سالار شهیدان بود گفت بروید و برای خودتان و شرایط اسفناک زندگیتان بگریید و ببینید چه کسی عامل گرفتاری و عقب ماندگی تان است .آگاهی ما از یزید زمان و رسالت اعتراض ما به او همان تشیع سرخ است . اگر این اعتراض ما توسط خودکامگان به خاک و خون کشیده میشود نگران نباشید این جبر تاریخ است متاسفانه هیچ پادشاهی داوطلبانه تاج خود را از سر بر نداشته است . فراموشی قران کریم و رسول اکرم و یاران پاکشان و ابوذر و بلال و سلمان و عمار و فاطمه و امیرالمومنین و امام حسین و حضرت زینب بی تردید ما را هم سفره فرعون و ابوسفیان و معاویه و یزید وشمر و دستگاه حاکم خواهد کرد . دشمنان بشریت همواره خواسته اند امام علی و امام حسین را جنگ طلب و معاویه و یزید را صلح طلب معرفی نمایند.هوشیار باشید برادر و بخوانید و بخوانید و مطمئن باشید ضرر نخواهید کرد و اگر در گذشته با تمسک به هر عقیده و مرامی مرتکب خطایی در حق ملت ایران شده اید نا امید نباشید توبه کنید . و به سرفرازان پاک سبز بپیوندید . سبز یعنی بخشندگی و مهربانی
چه کامنت قشنگی خیلی حال کردم.
با سلام به دوستانی که از دوباره مطرح شدن علی شریعتی هراس دارند،
اگر شما از میان صدها هزار صفحه تحلیل و تفسیر شریعتی، فقط “زور و زرو تزویر” او را در نظر بگیرید متوجه خواهید شد چرا پس ازمدتها بی مهری و تحریف, مردم دوباره به یاد اوافتاده اند. چه کسی میتواند برای معرفی نظام امروز فرمولی ساده تر و زیباتراز “زر و زور و تزویر” بیاورد که هم دقیق باشد و هم مردم با جان و دلشان درک کنند؟
خیلی چیزها با در نظر گرفتن زمان و مکان قابل تغییرند. در سالهای ۶۰ میلادی جنگ با جهانخواری، استعمار خارجی و دیکتاتوری داخلی در تمام دنیا انقلاب سرخ میطلبد. امروز با تجربه از گذشته ، توجه بیشترهمگانی به حقوق بشر و وجود امکانات جدید، از جمله پیشرفت ارتباطات جمعی در سطح جهانی، انقلاب را میتوان با صبر، استقامت، و آگاهی، با حد اقل خشونت پدید آورد. شجاعت و فداکاری در راه هدف، شکلها ی گونگون دارد. دیروز با شهادت سرخ، امروز با صبردر مقابل خشونت و پشتکار برای دست یافتن به آزادی وپس گرفتن حقوق مردم است.
هر زمانی حرفی و هر نبردی راه و روشی می طلبد، اما بعضی چیزها جاودانیست.
آنچه از شریعتی جاودانه است تحلیلها ی اوست که با زبانی شیوا و دقیق در ذهن و دل ما جا سازی میکند.
مطمئن باشید اگر شریعتی امروز با ما بود به تشیع سیاه صفوی و سرخ خمینی، اسلام سبز مردمی امروز را میافزود تا سرسبزی خود را با دوری از حکومت و خشونت و دوام خود را با مقاومت در برابر زر و زور و تزویر حفظ میکند. حالا اگر برخی دوستان با دین مشکل دارند ، این مساله ی خودشان است نه شریعتی.
به دانشجویانی که در این مقطع تاریخی به شریعتی رو میاورند تبریک میگویم که او یکی از سرمایه های پر ارزش ولی کم شناخته و بد شناخته ی این مرز و بوم است
از اقای یوسفی اشکوری که به افکار وعقاید دکتر شریعتی اگاهی واشراف دارند درخواست می کنم که به شبهات پاسخ دهند.البته جای سایر صاحب نظران نیز تنگ نیست.
این اقدام خحسته و میمون بسیار جایز و لازم است و برپایی چنین تشکلهایی حقیتان امری ضروری مینماید. امیدوارم موفق و پیروز باشند…
اما یک نکته – این کانون اگر اسم دکتر شریعتی را از روی عنوان خود بردارد، آنوقت چه فرقی با سایر احزاب و گروههای فعال سیاسی – اجتماعی میکند !؟
در تمیمی سطور فوق، هیچ اثری از نگرش و بینش و آثار بجای مانده از دکتر دیده نمیشود. شاید مضمامین همخوان باشد، اما پساز سه دهه بیاییم و در فرانسه سخن از سیاست و دموکراسی و … بزنیم، اساسا چه ارتباطی با شریعتی خواهد داشت؟
ضمن اینکه کانونهایی با اسامی دیگر شخصیتهای اندیشمند ایرانی هم می خواهد برپا شوند، این سئوال مطرح میشود که جای شریعتی و افکار و میراث عمیق و ژرف او در این بیانیه و فعالیتهای آتی چنین گروه هایی کجاست؟
آیا صرفا با بردن نام او قصد شهرت و کسب اعتبار دارید یا خیر، حقیقتا در پی کاری کارستان هستید؟
در شرایطی که در تمامی بیانیه فوق حتی از یکی از تعابیر و گفتههای دکتر هم استفاده نشده است، سخن راندن از شریعتی چه کمکی به شما و چه پیامی برای مخاطبان دارد؟
امیدوارم پاسخ این ابهامات مشخص شوند و در حسرت پاسخ دوستان نمانیم…