وزیر اطلاعات پیشنهادی روحانی: در فضای امنیتی حاضر افراد برای صحبت کردن راحت نیستند/این فضا تغییر می کند
چکیده :من تا حدي قبول دارم كه فضاي امنيتي در حال حاضر وجود دارد و افراد براي صحبت كردن راحت نيستند. اما مطمئنم كه اين وضعيت تغيير ميكند و معتقدم از جمله تغييراتي كه بايد در كشور بهوجود بيايد اين است كه بيشتر از امنيت، براي فرهنگ ارزش و اصالت قائل شويم. من قبول ندارم كه احزاب حتما بايد وابسته به قدرت باشند....
کلمه- گروه خبر: وزیر پیشنهادی روحانی برای وزارت اطلاعات بر این باور است که عناصر اصلاحطلب، اصولگرا و مستقل همه فرزندان انقلاب هستند و بايد در صحنه حضور داشته باشند. واقعيت اين است كه اگر يك جريان بخواهد يك جريان ديگر را به جرم اينكه اشتباهاتي از او سرزده به حاشيه براند، آن موقع هر دو جريان بايد به حاشيه بروند چون هر دوي آنها اشتباه دارند.
سیدمحمود علوی گفته است: راه صحيحي كه مردم انتخاب كردند اين است كه همه جريانات در صحنه سياسي كشور حضور داشته باشند. همين مردم، دكتر روحاني را شخصيتي ميدانند كه هيچكسي را به حاشيه نميراند و همه نيروهاي معقول و كارآمد و فرهيخته را با هر گرايش جناحي به كار ميگيرد و وارد صحنه ميكند تا بتوانند به كشور خدمت كنند. مردم در انتخابات نشان دادند كه به حاشيه رفتن بخشي از نيروهاي كارآمد را نميپسندند. من معتقدم پيامي كه مردم در اين حماسه اخيرشان مخابره كردند اين است كه دوست دارند دست همه نيروهاي نظام و انقلاب و كشور در دست همديگر باشد و در عرصه اجرا و كار با همديگر در كشور كار را به جلو ببرند.
وی معتقد است که در عرصه اجرا هم بايد گرايشهاي سياسي را كنار گذاشت و آنچه منافع جامعه و مصالح ملت اقتضا ميكند را به مرحله اجرا در آورد نه آنچه منافع خاص يك جناح يا جريان اقتضا ميكند. گاهي من تعبير ميكردم كه گويا اعتدال جوهره ذاتي آقاي روحاني است و هيچ عاملي نميتواند ايشان را از مشي اعتدالياش جدا كند. به نظرم همه جريانات و گروههاي سياسي بايد پيام حماسه انتخابات 92 مردم را درك و واقعا از تندروي خودداري كنند و در مسير اعتدال، عقل و تدبير بهكار گيرند. ما آثار نشاط و شادماني را به دنبال حماسه در چهره مردم شاهد هستيم. اميدوارم مردم ببينند كه فرزندانشان اصولگرا، اصلاحطلب و مستقلشان، دست در دست هم در خدمت ايران اسلامي هستند.
این وزیر پیشنهادی می گوید: من تا حدي قبول دارم كه فضاي امنيتي در حال حاضر وجود دارد و افراد براي صحبت كردن راحت نيستند. اما مطمئنم كه اين وضعيت تغيير ميكند و معتقدم از جمله تغييراتي كه بايد در كشور بهوجود بيايد اين است كه بيشتر از امنيت، براي فرهنگ ارزش و اصالت قائل شويم. من قبول ندارم كه احزاب حتما بايد وابسته به قدرت باشند. مثالش همين جمعيت ايثارگران است. خب اين جمعيت زماني كه تاسيس شد نه وزن سياسي داشت و نه از پشتوانه قدرت برخوردار بود. اين جمعيت اما هم اكنون تعدادي از كرسيهاي مجلس را در اختيار دارد و در معادلات سياسي نقش آفرين است. به نظرم همين نمونه ثابت ميكند كه احزاب ميتوانند مولد قدرت باشند.
او که با روزنامه خورشید گفت و گو کرده است، می گوید: دكتر روحاني از تدابير انقباضي در اداره امور كشور و جامعه استقبال نميكند و معتقد است كه بايد فضا را باز بگذاريم و به گونهاي عمل كنيم كه خود افراد چارچوبها را رعايت كنند. يعني فضاي جامعه به گونهاي باشد كه افراد احساس كنند كه اگر چارچوبها را رعايت نكنند نياز نيست قدرت حاكم و حاكميت آنها را به حاشيه براند بلكه افكار عمومي آنها را به حاشيه ميراند. يعني ما بايد اعتدال و عقلانيت را در جامعه نهادينه كنيم.
سيدمحمود علوي، عضو مجلس خبرگان رهبري و نماينده اسبق رهبري در ارتش جمهوري اسلامي ايران است. وي علاوه بر داشتن سمتهاي مختلف، نقش فعال و حائز اهميتي را در ستاد دكتر روحاني ايفا كرد. متن کامل این گفت و گو به شرح زیر است:
متن این گفت و گو به شرح زیر است:
شما به عنوان شخصيت سياسي- مذهبي نزديك به دكتر روحاني، پيام اصلي انتخاب مردم در 24 خرداد را چه ميدانيد؟
مردم ايران هميشه حماسهآفرين بودهاند و موجب تعجب جهانيان شدهاند. بهنظر من اصل حضور مردم چيز تازهاي نبوده و مسبوق به سابقه بوده است. آنچه در اين حضور و در اين حماسه متفاوت از گذشته است، عبارت است از رويكرد مردم. رويكرد مردم حاوي پيام مهمي است. در انتخابات اخير پيامي كه از حماسه حضور مردم مخابره شد اين بود كه مردم از تندرويها رويگردان شدهاند. البته اين تندوري ممكن است شامل تندروي اصلاحطلبانه يا تندروي اصولگرايانه باشد. متأسفانه يك جريان سياسي خاص به گونهاي عمل ميكند كه انگار پيروز مطلق صحنه انتخابات است، در حالي كه من بارها گفته ام كه در اين انتخابات اصولگراها پيروز شدند اما نه به تنهايي. در عين حال اصلاحطلبها نيز پيروز شدند اما نه به صورت مطلق و مستقل. در يك كلمه بايد گفت كه ملت ايران پيروز مطلق انتخابات بود. درست است كه جامعه ما زخم برداشته است اما دكتر روحاني آمده كه بر زخمها مرهم بگذارد نه اينكه بر زخمها نمك بريزد يا زخمهاي كهنه را بشكافد. من هميشه به اصلاحطلبان گفتهام نبايد طوري وانمود كنند كه انگار 8 سال از جانب اصولگراها متحمل فشار شدهاند. چرا كه اصولگرايان هم ميتوانند مدعي شوند كه در دوران اصلاحات 8 سال فشار را از جانب آنان متحمل شدهاند. اما واقعيت اين است كه مستقلها 16 سال تحت فشار تندروهاي دو طرف بودهاند. در دوره ششم مجلس شوراي اسلامي تندروي اصلاحطلبان دكتر روحاني را از رفتن به مجلس ششم بازداشت و در مجلس هفتم و هشتم تندرويهاي اصولگرايانه از درج نام دكتر روحاني در فهرست اصولگرايان جلوگيري كرد. بنابراين هر دو جريان اصلاحطلب و اصولگرا با عناصر مستقل به يك شيوه رفتار كردهاند. هر دو جريان اصولگرا و اصلاحطلب بايد اشتباهات خود را رصد كنند و در جهت پيشگيري از تكرار آن عزم جدي به كار گيرند. البته هيچ كدام را نبايد به خاطر اشتباهاتي كه داشتهاند به حاشيه راند. به نظر من عناصر اصلاحطلب، اصولگرا و مستقل همه فرزندان انقلاب هستند و بايد در صحنه حضور داشته باشند. واقعيت اين است كه اگر يك جريان بخواهد يك جريان ديگر را به جرم اينكه اشتباهاتي از او سرزده به حاشيه براند، آن موقع هر دو جريان بايد به حاشيه بروند چون هر دوي آنها اشتباه دارند. اما راه صحيحي كه مردم انتخاب كردند اين است كه همه جريانات در صحنه سياسي كشور حضور داشته باشند. همين مردم، دكتر روحاني را شخصيتي ميدانند كه هيچكسي را به حاشيه نميراند و همه نيروهاي معقول و كارآمد و فرهيخته را با هر گرايش جناحي به كار ميگيرد و وارد صحنه ميكند تا بتوانند به كشور خدمت كنند. مردم در انتخابات نشان دادند كه به حاشيه رفتن بخشي از نيروهاي كارآمد را نميپسندند. من معتقدم پيامي كه مردم در اين حماسه اخيرشان مخابره كردند اين است كه دوست دارند دست همه نيروهاي نظام و انقلاب و كشور در دست همديگر باشد و در عرصه اجرا و كار با همديگر در كشور كار را به جلو ببرند. در عرصه اجرا هم بايد گرايشهاي سياسي را كنار گذاشت و آنچه منافع جامعه و مصالح ملت اقتضا ميكند را به مرحله اجرا در آورد نه آنچه منافع خاص يك جناح يا جريان اقتضا ميكند. گاهي من تعبير ميكردم كه گويا اعتدال جوهره ذاتي آقاي روحاني است و هيچ عاملي نميتواند ايشان را از مشي اعتدالياش جدا كند. به نظرم همه جريانات و گروههاي سياسي بايد پيام حماسه انتخابات 92 مردم را درك و واقعا از تندروي خودداري كنند و در مسير اعتدال، عقل و تدبير بهكار گيرند. ما آثار نشاط و شادماني را به دنبال حماسه در چهره مردم شاهد هستيم. اميدوارم مردم ببينند كه فرزندانشان اصولگرا، اصلاحطلب و مستقلشان، دست در دست هم در خدمت ايران اسلامي هستند.
شما جايگاه تحزب را چطور ارزيابي ميكنيد؟ آيا در دولت روحاني تحزب پيشرفتي خواهد داشت؟
من معتقدم كه ما در زمينه تحزب كشور بيتجربهاي نيستيم. ما بيش از 100سال در زمينه تحزب تجربه داريم. قبل از شكلگيري مشروطه احزاب سياسي كم و بيش در كشور ما شكل گرفتند و براي خود روزنامه دست و پا كردند. مثل نشريه قانون ميرزا ملكم خان و نشريات ديگر كه بعدها از عوامل بسترساز جنبش مشروطيت شدند. مشروطيت در سال 1286 به پيروزي رسيد و احزاب سياسي حداقل 15 تا 16 سال قبل از مشروطيت شكل گرفتند. يعني ما يك تاريخ 120ساله در زمينه احزاب سياسي داريم. كتابي به نام احزاب سياسي از ملكالشعراي بهار وجود دارد كه 20 جلد است. ملكالشعرا خيلي زيبا فعاليت احزاب سياسي آن موقع را بررسي كرده است. از اوايل دهه 1320 كه خفقان ديكتاتوري رضاخاني پايان پيدا ميكند تا سال 1332 كه كودتاي 28 مرداد به فضاي باز سياسي پايان ميدهد مقطع مهمي از تاريخ تحزب در كشور است. مقطع مهم ديگر نيز اواخر دهه 30 يعني سالهاي 1338 و 1339 است كه فضاي باز سياسي مجددا ايجاد شد و جبهه ملي شكل گرفت. پس از آن هم احزابي وجود داشتهاند كه وابسته به رژيم بودهاند اما به هرحال كار حزبي ميكردند و آن هم خودش يك تجربه حزبي محسوب ميشود. ما با 120 سال تجربه فعاليت حزبي نميتوانيم بگوييم كه جوان و بي تجربه هستيم. بايد مسئله ناپايي و ناپايداري احزاب در ايران را در يكسري عوامل ديگر جستوجو كنيم. يكي از اين عوامل اين است كه احزاب در ايران مولود قدرت هستند، نه مولد قدرت. در حالي كه طبيعت حزب اين است كه بايد مولد قدرت باشد و نمايندگان مجلس بتوانند فقط از طريق حزب وارد مجلس شوند. اما شاهديم نمايندگان ما وقتي وارد مجلس ميشوند تازه حزب درست ميكنند. بحث تحليل رفتار تشكلها و احزاب در ايران بحثي كارشناسي است كه فرصت لازم را ميطلبد و من تنها به گوشهاي از آن اشاره كردم. البته نميخواهم بگويم كه احزاب هيچگاه خدمات و نقش مؤثري نداشتهاند. منتها بحث ما اين است كه چرا ما تاريخ موفقي در زمينه احزاب نداشتهايم؟ من معتقدم كه دولتها نميتوانند عامل پايداري احزاب باشند، بلكه اين رفتار نخبگان جامعه است كه تحزب را در كشور پخته، منسجم و پايدار ميكند.
شما به احزاب دولت ساخته و وابسته به دولت و ناپايداريشان اشاره كرديد. اما واقعيت اين است كه اگر احزاب وابستگي به قدرت و نهادهاي حاكميتي نداشته باشند با موانع اقتصادي، سياسي و حتي امنيتي مواجه ميشوند. راه حل چيست؟
من تا حدي قبول دارم كه فضاي امنيتي در حال حاضر وجود دارد و افراد براي صحبت كردن راحت نيستند. اما مطمئنم كه اين وضعيت تغيير ميكند و معتقدم از جمله تغييراتي كه بايد در كشور بهوجود بيايد اين است كه بيشتر از امنيت، براي فرهنگ ارزش و اصالت قائل شويم. من قبول ندارم كه احزاب حتما بايد وابسته به قدرت باشند. مثالش همين جمعيت ايثارگران است. خب اين جمعيت زماني كه تاسيس شد نه وزن سياسي داشت و نه از پشتوانه قدرت برخوردار بود. اين جمعيت اما هم اكنون تعدادي از كرسيهاي مجلس را در اختيار دارد و در معادلات سياسي نقش آفرين است. به نظرم همين نمونه ثابت ميكند كه احزاب ميتوانند مولد قدرت باشند.
به نظر شما دولت آينده قصد دارد به احزابي كه مولد قدرت هستند بها بدهد؟
هر دولتي كه بخواهد بر مبناي عقلانيت حركت كند مسئله تحزب را مورد توجه قرار خواهد داد. امكان ندارد كه ما بخشي از الزامات دموكراسي مانند انتخابات و پارلمان را بپذيريم اما راهكارهايي كه آن را در مسير و در چارچوب معقول قرار ميدهد كنار بگذاريم. ما با داشتن شوراي نگهبان تا حد زيادي از عوارض موجي شدن انتخابات مصون هستيم، به اين خاطر كه رجال سياسي مورد تأييد شوراي نگهبان، نوعا داراي قابليتهاي لازم براي اداره كشور هستند. البته نميگويم كه شوراي نگهبان اگر كسي را تأييد نكرد آن فرد داراي قابليت مديريت كشور نيست. مثلا شوراي نگهبان در اين انتخابات حضرت آيتا…هاشمي رفسنجاني را رد صلاحيت كرد كه صلاحيتش از همه كانديداهاي محترم براي اداره كشور بالاتر بود. عامه مردم هم قبول دارند كه آيتا…هاشمي رفسنجاني قابليتشان بيشتر از تمام عزيزاني است كه مورد تأييد واقع شدند. ولي اينكه يك نهاد حكومتي به نام شوراي نگهبان بيايد و نقش احزاب را ايفا كند كفايت نميكند. احزاب بايد بيايند افراد مختلف و سوابق مديريتي آنها را پالايش كنند. چرا در انتخابات رياستجمهوري با آن قيود و مشخصاتي كه در قانون اساسي تصريح شده است ميبينيم كه 1200 نفر ثبتنام ميكنند؟ افرادي كه حتي كلمه رئيسجمهور را نميتوانند ادا كنند!
آيا ممكن است كه دولت اعتدال به اقدامات حذفي روي بياورد؟ مثلا تصميم بگيرد كه فعاليت احزاب افراطي را كور كند؟
من دكتر روحاني را به خوبي ميشناسم، ايشان درصدد حذف و طرد هيچ شخص و جرياني نيست. مگر اينكه افراد و گروهها مشي اعتدالي را نپذيرند كه در اين صورت خود به خود در حاشيه قرار ميگيرند. روحاني هيچكسي را به حاشيه نميراند مگر اينكه افراد با تندروي زمينه انزواي خودشان را فراهم كنند. آقاي روحاني از همان دوره اول مجلس شوراي اسلامي افرادي را كه احساس ميكرد ذهنشان خوب كار ميكند و اهل اعتدال هستند، دور هم جمع ميكرد و اسم حلقه اطرافيانش را نيز حلقه عقلا گذاشته بود.
آقاي روحاني قول دادند كه انجمنهاي صنفي مانند انجمن صنفي روزنامه نگاران راهاندازي شود (تعبير ايشان اين بود كه همه انجمنها و تشكلها بايد بتوانند فعاليت كنند). آيا اين موضوع به احزاب تعطيل شده مانند حزب جبهه مشاركت و مجاهدين انقلاب اسلامي هم تعميم پيدا ميكند؟
نميتوانم به صورت مصداقي نظر بدهم ولي رويكرد كلي ايشان را ميدانم. دكتر روحاني از تدابير انقباضي در اداره امور كشور و جامعه استقبال نميكند و معتقد است كه بايد فضا را باز بگذاريم و به گونهاي عمل كنيم كه خود افراد چارچوبها را رعايت كنند. يعني فضاي جامعه به گونهاي باشد كه افراد احساس كنند كه اگر چارچوبها را رعايت نكنند نياز نيست قدرت حاكم و حاكميت آنها را به حاشيه براند بلكه افكار عمومي آنها را به حاشيه ميراند. يعني ما بايد اعتدال و عقلانيت را در جامعه نهادينه كنيم.
اصولگرايان پس از انتخابات كوشيدند عدم موفقيتشان را به گردن دولت بيندازند يا علت شكست را عدم اجماع عنوان كنند. از طرف ديگر اصلاحطلبها در اظهاراتشان عنوان ميكنند كه نقش اصلي و كليدي را در موفقيت روحاني در انتخابات اخير داشتند. ديدگاه تان در باره اين دو گزاره چيست؟
من اصل اين موضوع را كه اصولگرايان موفق نبودند يا به دليل تفرقه شكست خوردند، نميپسندم. اگر حتي 4 كانديداي اصولگرا به اضافه مهندس غرضي با هم متحد ميشدند، باز هم روحاني پيروز انتخابات بود. مطمئنا اگر هم فرضا دكتر ولايتي از انتخابات كنار ميرفت، خيلي از كساني كه به ايشان رأي دادند به دكتر روحاني رأي ميدادند. بنابراين من معتقدم كه اگر اصولگراها روي يك نفر تمركز ميكردند نتيجه انتخابات تغيير نميكرد، فقط درصد آراي دكتر روحاني افزايش مييافت. موفقيت دكتر روحاني در انتخابات به معني شكست اصولگراها نيست به خاطر اينكه بخش قابلتوجهي از اصولگراها در ستاد دكتر روحاني فعاليت داشتند. دكتر روحاني ستاد مردمياش عمدتا از نيروهاي اصولگرا تشكيل شده بود.
ولي جريانات اصولگرا از كانديداهاي ديگري حمايت كرده بودند…
از نظر من اصولگرايان و اصلاحطلبان هركدام به دو دسته سازماني و گفتماني تقسيم ميشوند. اصولگرايان و اصلاحطلبان گفتماني و از لحظه اول مبارزات انتخاباتي با دكتر روحاني همراهي داشتند. البته بعضي از تشكلهاي اصولگرا و مستقل نيز با دكتر روحاني همراهي داشتند مانند تشكل اصولگراي حزب وفاق ملي. مجموعهاي مانند حزب مردمسالاري و بعضي ديگر از تشكلهاي اصلاحطلب نيز به دكتر روحاني پيوستند. اين به اين معني است كه جمع زيادي از اصلاحطلبان و اصولگرايان سازماني نيز از روحاني حمايت كردند. موفقيت دكتر روحاني موفقيت يك جريان خاص نيست، بلكه به معناي پيروزي همه جريانهاي معتدل سياسي است.
در دوران آقاي خاتمي ديديم كساني كه به روي كار آمدن ايشان كمك كردند، تئوري عبور از خاتمي را مطرح كردند. در سالهاي اخير هم كه ياران و همراهان احمدينژاد از او عبور كردند. آيا فكر ميكنيد روزي حاميان آقاي روحاني از او جدا خواهند شد؟
اگر مجموعه ياران دكتر روحاني از يك جريان شكل ميگرفت حرف شما صحيح بود. ببينيد ياران آقاي خاتمي منحصرا اصلاحطلبان بودند، اطرافيان آقاي احمدينژاد هم اصولگرا بودند. در هر دو دوره بروز برخي از تندرويها موجب شد كه اطرافيان رؤساي جمهور سابق به فكر عبور از آنان بيفتند. من معتقدم كه دكتر روحاني كشتي اعتدال را مديريت خواهد كرد و زمينهاي براي تندروي پديد نميآيد. پروژههاي عبور از رؤساي جمهور، ثمره تندروي است. من معتقدم چنين اتفاقي براي آقاي روحاني پيش نميآيد.
واقعا فكر ميكنيد افراطيون اصلاحطلب پروژه عبور از روحاني را كليد نميزنند؟
فكر نميكنم، به خاطر اينكه اصلاحطلبان اشتباهات دوران حاكميتشان را به ياد دارند و بعيد است كه دوباره به رفتارهاي افراطي روي بياورند. اصولگرايان هم اشتباهاتشان در 8 سال گذشته را پذيرفتهاند. معتقدم همه جريانات پذيرفتهاند كه افراط و تفريط به ضرر خودشان است.
شما فكر ميكنيد كه ملي مذهبيها و افرادي نظير يزدي، صباغيان، همايونفر و انتظام در مجموعه دكتر روحاني جا دارند يا خير؟
مگر اينها در دوران انتخابات حضور داشتهاند كه حالا در كنار دكتر روحاني قرار بگيرند؟ اينها در دوران اصلاحات مدعي بودند اما فكر نميكنم خودشان هم در حال حاضر ادعايي داشته باشند.
مشي اعتدال يعني يك حركت پاندولي در يك دامنه محدود كه خيليها تلاش خواهند كرد دامنه اين حركت پاندولي را افزايش و حركت آن را تندتر كنند. شما فكر ميكنيد كه اين حركت پاندولي شتاب نخواهد گرفت؟
من معتقدم كه اگر افرادي دچار تندروي يا كند روي شوند دكتر روحاني توان مهارشان را دارد. روحاني ميتواند به سرعت كندروها افزوده يا از شتاب تندروها بكاهد.
شما اعتدال را در روابط خارجي دكتر روحاني چگونه ميبينيد؟
اعتدال در عرصه سياست خارجي بسيار مفيد است. ما از اول انقلاب اعلام كردهايم كه با همه دنيا رابطه برقرار ميكنيم الا رژيم صهيونيستي. حتي آمريكا هم اگر از موضع احترام متقابل جلو بيايد و بخواهد با ما رابطه برقرار كند، ما ميپذيريم.
نسبت اين ديدگاه شما با فرمايش رهبري كه تاكيد كردند هركسي بخواهد با آمريكا مذاكره كند، بايد خطوط قرمز نظام را در نظر بگيرد، چيست؟
نه رهبر معظم انقلاب و نه حضرت امام(ره) هرگز نفرمودند كه ما هرگز با آمريكا رابطه برقرار نميكنيم. تازماني كه منطق و گفتمان آمريكا رابطه گرگ و ميش است، مذاكره معنايي ندارد اما آمريكا اگر از در احترام متقابل وارد شود، ازسرگيري روابط قابل بررسي است. ممكن است كه مرگ بر آمريكا و مرگ بر انگليس از شعارهاي مردم حذف شود؟ بستگي به رفتار خود اين كشورها دارد. مردم ما آدمهاي بدزباني نيستند كه به ساير كشورها بددهني كنند. در صورتي كه آنها به اراده، موجوديت و حقوق ملت ايران احترام بگذارند طبيعي است كه شعاري عليه آنان سر داده نميشود. در روابط خصمانه نقل و نبات خيرات نميكنند.
درخصوص شخصيت آيتا…هاشمي رفسنجاني و نقش ايشان در اداره كشور و حضور دوباره ايشان در نماز جمعه چه نظري داريد؟
آقاي هاشمي فقط يك سياستمدار نيست، او معمار يك تفكر سياسي- مذهبي است. آقايهاشمي هميشه به تكليف ميانديشد. اگر شرايط به او اجازه انجام تكليف را دهد او از هيچ تلاشي فروگذار نخواهد كرد. اگر هم تكليف از روي دوشش برداشته شود اعتراض نميكند. حضور هاشمي در نماز جمعه مايه بركت است. امروز مردم جايگاه هاشمي را نسبت به گذشته بهتر درك ميكنند و تا آنجايي كه من ميدانم مانعي هم بر سر راه ايشان در نماز جمعه نبايد باشد. ما اميدواريم كه بار ديگر جامعه از جوشش چشمه پرفيض ايشان بهرهمند شود.