گفتگوی تلفنی من و همسرجان با آقای کروبی، مهندس موسوی و سرکارخانم دکتر رهنورد
چکیده :اشک در چشمان هر دویمان حلقه زده بود و بغض راه گلو را گرفته بود. چطور این همه سال تن به این ظلم دادهایم؟! تا کی بهترین مخلوقات خدا که کارنامه خدمتشان پیش روی ما گشوده است، باید در حصر بمانند و چرا این ستم و ظلم به دیگر بیگناهان به درازا کشیده...
فخرالسادات محتشمیپور
«چند روز پیش خبر آمد که برای محصورین تلفن ثابت گذاشتهاند. در میان خبرهای بد، خبر خوب و امیدبخشی بود. بعد از ۱۰ سال یکی از حقوق معوقه زندانیهایی که نه دادگاه و وکیل داشتند و نه تفهیم اتهامی، داده شد.
یکی دو روز بعد، شنیدن صدای آقای کروبی که مثل قبل پرحرارت سخن میگفت، خیالمان را راحت کرد که سلامتند! خیلی محبت کردند. از پدر مرحومم گفتند و دوستی قدیمشان؛ و از روزمرگیهایشان درحصر گفتند و طلب دعای عاقبت به خیری کردند که از مردم فاصله نگیرند و در خدمت مردم بمانند تا پای جان.
امروز تماس تلفنی بانوی سبزمان خیلی غیرمنتظره بود! یک دنیا حرف داشتم اما نمیدانستم چه بگویم و چه بپرسم. گفتند از وقتی به کتابخانهمان دسترسی پیدا کردیم امکان مطالعه بیشتر شده. از سلامتشان جویا شدم. گفتند کرونا رد شده و میرحسین عزیز هم بعد از جراحی که اخیرا داشتند، حالشان بهتر است.
گفتند چه خوب که ترویج کارآفرینی میکنید. در شرایط امروز کشورمان، کارآفرینی بهترین کار است.
من اظهار شرمندگی کردم از بیعرضگیمان و از اینکه کاری از دستمان برنمیآید و ایشان اظهار لطف و محبت کردند و گفتتد خبر کارها و اقداماتتان را داریم.
فکر نمیکردم بشود با مهندس صحبت کنیم اما ناممکن ممکن شده بود. چقدر شنیدن این صداهای متین و مطمیٔن شادیبخش و دلگرمکننده بود.
دلمان نمیخواست مکالمه تمام شود اما کدام شادی در عالم هستی پایدار بوده است؟!
اشک در چشمان هر دویمان حلقه زده بود و بغض راه گلو را گرفته بود. چطور این همه سال تن به این ظلم دادهایم؟! تا کی بهترین مخلوقات خدا که کارنامه خدمتشان پیش روی ما گشوده است، باید در حصر بمانند و چرا این ستم و ظلم به دیگر بیگناهان به درازا کشیده است؟
راست میگوید آقای کروبی. این روزها بهترین دعا دعای عاقبت به خیری است. خدا کند همیشه عزیز ملت بمانند آنان که هرگز به خواری و ذلت تندرندادند.»