راهی که نرفتیم!
چکیده :انقلاب که شد اگر راه و البته نقشه راه ما در برخورد با جامعه جهانی و دیگر کشورها سلبی و تندروانه نبود، قطعا جنگی در نمیگرفت، منابع انسانی و مادی کشور صرف توسعه، عمران و آبادی همه جانبه کشور میشد و به اینجا نمیرسیدیم. لازم نیست به دور دستها نگاه کنیم بلکه با نگاهی به کشورهای حاشیه خلیج فارس خواهیم دید که چگونه شیخ نشینهایی که از حداقل امکانات در سه یا چهار دهه گذشته بیبهره بودند، امروز محل و مأوای بسیاری از سرمایه گذاریهای خارجی و وطنی شدند...
مجتبی لطفی
مرحوم آیت الله منتظری میگفت: اوائل انقلاب به آیت الله خمینی پیشنهاد دادم گروههای حسن نیت به کشورهای همجوار بفرستیم تا اهداف انقلاب تبیین شود و آنها از انقلاب ما وحشت نکنند؛ پیشنهادی که با آن موافقت نشد.
آیت الله منتظری که چنین پیشنهادی را مطرح کرده است، قاعدتا شعارهای اول انقلاب مبنی بر تسخیر دروازههای دیگر کشور ها و به ریختن نظم جهانی، بر انداختن کفر و فتنه از کل عالم و شعارهای این چنینی که انگار ما از آسمان نزول اجلال فرمودهایم تا بشریت را قیم، مصلح و منجی باشیم، قبول نداشته است. (البته باید در فرصتی به این پرسش پاسخ داد که حمایتهای ایشان از نهضتهای آزادی بخش در چه راستایی قرار میگیرد.)
انقلاب که شد اگر راه و البته نقشه راه ما در برخورد با جامعه جهانی و دیگر کشورها سلبی و تندروانه نبود، قطعا جنگی در نمیگرفت، منابع انسانی و مادی کشور صرف توسعه، عمران و آبادی همه جانبه کشور میشد و به اینجا نمیرسیدیم. لازم نیست به دور دستها نگاه کنیم بلکه با نگاهی به کشورهای حاشیه خلیج فارس خواهیم دید که چگونه شیخ نشینهایی که از حداقل امکانات در سه یا چهار دهه گذشته بیبهره بودند، امروز محل و مأوای بسیاری از سرمایه گذاریهای خارجی و وطنی شدند زیرا مهمترین شاخص برای سرمایهگذاری وجود امنیت میباشد که مرهون پرهیز از شعارها و مقاصد جنگ طلبانه و منازعهساز است. اما ما به جای کنار کشیدن از هر منازعه جهانی ـ منطقهای، خود، طرف منازعه شدیم و به ویژه با اشغال سفارت آمریکا و بدتر از آن ادامه گروگانگیری تا ۴۴۴ روز، خسارات بیشماری وارد کردیم که تا به امروز ادامه داشته و از آن زمان سنت نامیمونی برای ورود به مناسبات جهانی گذاشته شد و آن استکبار ستیزی و در رأس آن آمریکا بود.
ما در همان اوائل، به جای انتخاب دوست و برادر در منطقه (که این مؤلفه از اساس اشتباه است و هیچ کشوری بر اساس دوستی روابطش را شکل نمیدهد بلکه منافع را در نظر می گیرد)، به واسطه آرمان فلسطین، سراغ امثال سوریه و لیبی رفتیم، با اینکه سرکوب مخالفان و حکومت غیر مردمی در این دو کشور شکل گرفته بود. سرنوشت قذافی که مبرهن است اما برای حفظ بشار اسد مجبور شدیم در مقابل اعتراضات مردم آن کشور از نیروی قدس سپاه کمک گرفته و به سرکوب مردم معترض اقدام کنیم. اخیرا یکی از سرداران سپاه که فرمانده وقت توپخانه سپاه بوده، در سیمای ایران حاضر شده تصریح کند که با نظر برخی مقامات دست بالا، سپاه قدس به این ماجرا، ورود کرد برای حفظ حاکمیت بشار اسد!
و اگر کسی برداشتش از این کلام این باشد که ما در سوریه با اعتبار، جان و مال خویش، حداقل در آن مقطع خاص «مدافع حرم بشار اسد» شدیم، بر او میتوان خرده گرفت؟