چرا تبیین اخلاقی از ماجرای دعوت آقای صدیقی قابل قبول نیست
چکیده :همچنانکه محمود کریمی هم بعد از غائله تیراندازی به مجلس فاطمیه آن سال (۱۳۹۳) در بیت مداحی کرد و منصور ارضی بعد از توهین به یکی از مراجع تقلید و سعید حدادیان بعد از هتاکی بیشرمانه به رییسجمهور وقت همچنان در فهرست مداحان بیت رهبری باقی ماندند. در قم نیز جناب سعیدی بعد از آن سخنان سخیف ترفیع مقام پیدا کرد و فراوان موارد دیگر....
محسن حسام مظاهری
فرستهی قبل (دربارهی پیام دعوت از آقای صدیقی برای سخنرانی در روضه فاطمیه بیت رهبری) منتقدانی داشت. یک محور پرتکرار در کامنتهای انتقادی تاکید بر «اخلاقی»بودن دعوت از ایشان پس از عذرخواهی و جبران اشتباهش بود. اینکه این اقدام مطابق اخلاق اسلامی و نشانه رأفت و رحمانیت نظام و آغوش باز برای توبهکاران است.
البته سخنگفتن از «اخلاق» و «عمل اخلاقی» (در فهم عرفی و متداول آن) در عرصهی سیاست نوعاً رهزن واقعیت است. اما از این گذشته، به چند دلیل این تبیین نمیتواند قابل قبول باشد.
اول. جناب صدیقی پس از ایراد آن سخنان، توضیحاتی در سخنرانی مسجد جامع قلهک بیان کرد که از آن به عذرخواهی و عقبنشینی تلقی شد. صرفنظر از آنکه توضیحات وی (عذرخواهی از روح آقای مصباح به خاطر کوتهبینبودن در فهم مقامش، غافلنامیدن منتقدان، انداختن توپ در زمین غسال و…) چندپهلو و مبهم بود، اما با حسن نیت ما هم آن سخنان را عذرخواهی تلقی میکنیم.
اما آیا این عذرخواهی بهمعنای جبرانکردن است؟ خطایی که در یک برنامه تلویزیونی رخ داده همسنگ توضیحات در منبر چند ده نفره یک مسجد است؟
دوم. فرض میکنیم این عذرخواهی مبهم اسمش جبران باشد و واقعا ایشان متنبه شده باشد و این رویه غلطی که سالهاست دارد (یعنی بیان مدعیات عجیب از عالم غیب و انتساب گشادهدستانهی تشرفات و کرامات به افراد بدون استناد و تتبع لازم) را از این به بعد ترک کند. (در آینده خواهیم دید.) آیا به کسی که خطا کرده و عذرخواهی کرده، بلافاصله پاداش میدهند؟ آیا اگر ایشان همین یک مجلس سخنرانی را دعوت نمیشد نه اینکه کلا ممنوعالمنبر شود (اصلا تصور اینکه امثال ایشان ممنوعالمنبر شوند هم ممکن نیست) آسمان به زمین میآمد؟ ایشان که منابرش را دارد. همین فردا هم در میدان فاطمی سخنران تجمع شماری از هیئتهای تهران است.
سوم. محور اصلی مدعای اخلاقی، وجود ارتباط بین دعوت ایشان و عذرخواهیاش است. اما این تنها یک حدس است و هیچ مستندی ندارد. البته بیارتباطبودن آن دو نیز حدس است. ولی وجود نمونههای فراوان مشابه قبلی حدس دوم (بیارتباطی) را تقویت میکند نه اولی را. همچنانکه محمود کریمی هم بعد از غائله تیراندازی به مجلس فاطمیه آن سال (۱۳۹۳) در بیت مداحی کرد و منصور ارضی بعد از توهین به یکی از مراجع تقلید و سعید حدادیان بعد از هتاکی بیشرمانه به رییسجمهور وقت همچنان در فهرست مداحان بیت رهبری باقی ماندند. در قم نیز جناب سعیدی بعد از آن سخنان سخیف ترفیع مقام پیدا کرد و فراوان موارد دیگر. متاسفانه بعید است بتوان حتی یک نمونه عزل، برکناری، برخورد بهموقع و بازخواست جدی و علنی (نه پشت پردهای و در حد تذکر تلفنی که نهایتاً خبرش فقط در بولتنها بیاید) به خودیهای خاطی در این دو سه دهه سراغ گرفت. (روشن است که محکومیت قضایی مهرههای درجه چندم و سوخته محسوب نیست.)
پ.ن.
میماند یک ابهام دیگر که خوب است در خلوت خودمان به آن پاسخ دهیم. چرا این رحمانیت و تساهل و آغوش باز برای خاطیان و چشمپوشی از خطا صرفا مشمول دایرهی بستهی برخی وفاداران و جاننثاران است؟ چرا در دیگر موقعیتها «اسلام رحمانی» میشود پروژه دشمن و تقاضای عفو و گذشت و برخورد کریمانه میشود خیانت به حق الله و حق الناس؟ چرا از خطایی که زیانش به دین و ایمان مردم وارد میشود، گذشت میشود اما از خطاهای جزیی و کوچک شهروندان فرودست و مردم معمولی گذشت درکار نیست و باید حکم الاهی قاطعانه اجرا شود؟ چرا ازین اخلاق اسلامی، ازین تساهل و رافت، ازین غمض عین و گذشت (اگر واقعا وجود داشته باشد)، کارگران شلاق خورده و معترضان محروم آبان ۹۸ و آنها که مدل پوشش دیگری خلاف آنچه پسند حاکمیت است دارند و به همین جرم تحقیر میشوند و توهین میشنوند و فراوان گروهها و اقشار دیگر بیبهرهاند؟