چه کسانی در مقابل نظامیگری ایستادند؟
چکیده :هرچند دو دولت سازندگی و اصلاحات به کلی در مسیر متفاوتی از سیاست موسوم به «محور مقاومت» رفتار کرده بودند، با این حال تحول در سیاست منطقهای کشور، تصمیمی نبود که با مخالفت یا نقد جدی و آشکار اصلاحطلبان مواجه شود. حتی میتوان گفت وضعیت به مرور بدتر هم شد. بخش بزرگی از نیروها و جریانات اصلاحطلب، خیلی زود به حامیان نظامیگری منطقهای بدل...
آرمان امیری
در هیاهو و جنجال خبری پیرامون حمایت از ترامپ، بخش دیگری از صحبتهای اخیر فائزه هاشمی گم شد و کمتر مورد توجه قرار گرفت. بخشی که اتفاقا به نظر من به مراتب مهمتر بود و مسالهای را به میان میکشید که احتمالا اصلیترین مساله یک دهه گذشته ما بوده و پاسخ به آن بیشک سرنوشت آینده کشور را نیز تعیین میکند.
اشاره خانم هاشمی به مخالف پدرش با حضور قاسم سلیمانی در سوریه، فقط ناظر به یک تصمیم نیست، بلکه یک تحول بنیادین در رویکرد کلان دیپلماسی کشور را نشانه گرفته است. رویکردی که در دوره هاشمی به سیاست «تنشزدایی» شهرت یافت و در دوره خاتمی با عنوان «گفتگوی تمدنها» ابعاد گستردهتری به خود گرفت، اما پس از آنکه نظامیان بر عرصه روابط منطقهای حاکم شدند، به کلی دگرگون شد و جای خود را به یک سیاست تقابلی داد.
هرچند دو دولت سازندگی و اصلاحات به کلی در مسیر متفاوتی از سیاست موسوم به «محور مقاومت» رفتار کرده بودند، با این حال تحول در سیاست منطقهای کشور، تصمیمی نبود که با مخالفت یا نقد جدی و آشکار اصلاحطلبان مواجه شود. حتی میتوان گفت وضعیت به مرور بدتر هم شد. بخش بزرگی از نیروها و جریانات اصلاحطلب، خیلی زود به حامیان نظامیگری منطقهای بدل شدند.
پرسشهایی که خانم هاشمی در این برش کوتاه مطرح میکنند، امروز میتواند سنگ محکی برای قضاوت پیرامون نتایج رویکرد محور مقاومت باشند. کارنامه ۱۰ ساله این جریان و سیطره کاملاش بر تمامی ارکان حکومتی پیش روی ماست و حالا که نتایج کار تقریبا مشخص شده بهتر میتواند مورد نقد و قضاوت قرار گیرد. تنها جای خالی در این پرسشها، مساله اخلاق و حقوق بشر است که شاید از نگاه بسیاری، ارتباطی به رویکرد «نتیجهگرایی» در سیاست یا روابط بینالملل نداشته باشد. به هر حال، چون من عمیقا باور دارم که این دو کاملا در هم تنیده و به هم وابسته هستند، نیازی نمیبینم به صورت جداگانه در مورد توجیهات اخلاقی جنگهای فرامرزی پرسشی اضافه کنم.
مساله دیگری هم هست که باز در کلام خانم هاشمی به چشم نمیخورد و آن تاثیر نظامیگری منطقهای در سیاست داخلی است. تقدیس و توجیه سیطره گفتمان نظامی در روابط بینالملل، خیلی زود به توجیه حاکمیت نظامیان بر کلیه عرصههای سیاسی و اجتماعی انجامید. حالا که کار از کار گذشته و سرداران نظامی در مورد جزییات علم پزشکی و دستاوردهای ویروسشناسی هم پیشگام اظهار نظر میشوند، دیگر انتقاد کردن از احتمال «رییس جمهور نظامی» از جانب آنانکه ۱۰ سال به آتش نظامیگری دمیدند به شوخی شباهت دارد.
اما در این مدت، در مقابل جبهه گسترده حامیان نظامیگری، اندک صداهای مخالفی نیز وجود داشتند که با این موج غالب همراه نشدند و به سهم خود در برابر آن ایستادند. در اینجا من فقط قصد دارم به اختصار به مواردی از این صداهای مخالف اشاره کنم که خودم در این سالها پیگیری کردهام:
۱- کانال کلمه که به عنوان تریبون مواضع و نظرات نزدیک به میرحسین موسوی شناخته میشود و در تمام این سالها نیز، رویکرد میرحسین در حمایت از بهار عربی و مخالفت با نظامیگری منطقهای را ادامه داده است. تیم سیاست خارجی کلمه، برخی مواضع خود در مورد مسائل منطقهای را هم منتشر کرده است که از اینجا+ میتوانید دریافت کنید.
۲- کانال «جامعه نو» که طی سالهای گذشته تلاش کرده است یک طرح منسجم و واقعبینانه را در مورد لوازم ضروری توسعه در سیاستهای بینالمللی مطرح و پیگیری کند.
۳- کانال «حمید آصفی» فعال و تحلیلگر ملی، که همواره تلاش کرده است رویکرد ملی/مصدقی خود را با خوانش و تحلیلی پویا به روز نگه دارد و بر خلاف جریانات شبهفاشیستی که به ناروا از نام دکتر مصدق سوءاستفاده میکنند، در دام غربستیزی کور و در نتیجه حمایت از نهادهای نظامی به بهانه ستیز با آمریکا نیفتد.
۴- دکتر صادق زیباکلام که از ابتدای جنگ در سوریه، نسبت به جنایات اسد و وجه ننگین و غیرانسانی همدستی با او در سرکوب انقلابیون سوریه با صراحت تمام موضع گرفته است.
۵- مصاحبه بسیار خواندنی مصطفی تاجزاده که چهار سال پیش با مجله روبرو انجام داد (اینجا+ بخوانید) و به صورت مفصل به نقد رویکرد نظامیگری در منطقه پرداخت. متاسفانه، این رویکرد آقای تاجزاده هرگز در بین اصلاحطلبان تداوم و گسترش پیدا نکرد و ای بسا زیر فریادهای «من هم سپاهی هستم» گم شد، اما آن مصاحبه همچنان قابل تامل است و با گذشت این سالها بهتر میتوان در مورد پیشبینیهای آن قضاوت کرد.
منبع: مجمع دیوانگان