توتالیتاریسم نفی دیدار است
چکیده :از دهشتناکترین آثار توتالیتاریسم، محدود شدن و حتی نابودی دیدار، بهعنوان یکی از مهمترین پتانسیلهای حیات است. چه بسیار دیدارهایی که به سبب خصلت ذاتی توتالیتاریسم یعنی پراکندهسازی عینی جمعیت، جدا کردن افراد با رواج سوظن، گسترش فاصلههای مکانی با مکانیسمهایی چون تبعید و آوارهسازی و نیز طولانیکردن زمان با تخریب امید، منتفی و نابود شده است....
امین بزرگیان
به سام رجبی یک روز بعد از مرگ مادرش مرخصی دادهاند. فارغ از شناعت چنین رفتاری نسبت به کسی که در تمام مدت طولانی بیماری مادرش، انتظار حداقل یک روز آزادی برای وداع آخر داشته است، آنچه من را در این داستان کوتاه بیش از هرچیز تحتتأثیر قرار میدهد، رابطه میان توتالیتاریسم و دیدار است.
از دهشتناکترین آثار توتالیتاریسم، محدود شدن و حتی نابودی دیدار، بهعنوان یکی از مهمترین پتانسیلهای حیات است. چه بسیار دیدارهایی که به سبب خصلت ذاتی توتالیتاریسم یعنی پراکندهسازی عینی جمعیت، جدا کردن افراد با رواج سوظن، گسترش فاصلههای مکانی با مکانیسمهایی چون تبعید و آوارهسازی و نیز طولانیکردن زمان با تخریب امید، منتفی و نابود شده است.
توتالیتاریسم با فرامین و خصلتهایش امکان ملاقات را تضعیف میکند. ما نمیتوانیم در موقع طبیعی و در یک سرشت اجتماعی و عاطفی هم دیگر را ببینیم. توتالیتاریسم راهها را میبندد و روانها را هدایت میکند تا دیدار را فقط به دیدار با ارباب، سلطان، امر کلی و حضور در محضر او فرو کاهد . این اخلال یعنی منتفی کردن دیدار در موقعیت طبیعیاش، مسیرهای زندگی را تغییر میدهد، و آن نوع سعادتی که در روند عادی زندگی ذخیره است را نابود میکند. اگر آنکه را که باید ملاقات کنیم، نکنیم یا در زمانی دستکاری شده دیدار کنیم، چگونه دیگر میتوان آن سعادت و نیرویی که در آن دیدارِ از دسترفته بوده است را تحقق بخشید. چه بسیار از روابط، معاشقهها، پیوندها و دوستیهایی که بهواسطه منتفی شدن دیدار یا تحقق نوع نابهنگام آن از بین رفته و غمها و شکستها و دوریها را ساخته است.
توتالیتاریسم با ویژگیهایش، نفی دیدار است. این دستگاه با اشغال فراتر از حد تصور مکان و زمان اجازه نمیدهد کسی را ببینیم که حق دیدارش در طبیعت زندگی ماست.
*تیتر انتخاب کلمه است