️حقّ آزادى عقیده
چکیده :زندگى انسان تابع اعتقادات اوست، و او این اختیار را دارد که اعتقاداتش را آزادانه برگزیند و کسى را این حق نیست که عقیدهاى را بر او تحمیل کند. البته برگزیدن اعتقادات باطل و نادرست، پیامدهاى تباه خود را دارد، ولى خداوند در این عرصه، به انسان آزادى کامل بخشیده، و او رابه وسیله عقل و فطرت، و هادیان الهى راهنمایى کرده است تا به اعتقادات حق و درست راه یابد و بر آن اساس، خود را و زندگى خویش را بر پا سازد؛ و در این جهت هیچگونه اجبارى بدو نکرده...
مصطفی دلشاد تهرانی
خداوند انسان را آزاد آفریده است تا خود اعتقادات خویش را برگزیند، سرنوشت خود را رقم زند، هدایت یا ضلالت را برگزیند، در راه درست یا نادرست گام زند، پروادارى نماید یا بىپروایى پیشه کند، و خود با انتخاب آزادانه خویش به نتایج گزینشهایش و حاصل آنها دست یابد، و هیچ اکراه و اجبارى در این عرصه بر او نباشد، جز قوانین حاکم بر هستى و نظامات الهى که هر چه مىکند در چارچوب آنها است و بیرون از آنها نیست.
سیره امیرمؤمنان على(ع) بر این بود که مردمان را بدین واقعیت راه نماید و آگاه سازد و جز بر این قاعده عمل ننماید.
زندگى انسان تابع اعتقادات اوست، و او این اختیار را دارد که اعتقاداتش را آزادانه برگزیند و کسى را این حق نیست که عقیدهاى را بر او تحمیل کند. البته برگزیدن اعتقادات باطل و نادرست، پیامدهاى تباه خود را دارد، ولى خداوند در این عرصه، به انسان آزادى کامل بخشیده، و او رابه وسیله عقل و فطرت، و هادیان الهى راهنمایى کرده است تا به اعتقادات حق و درست راه یابد و بر آن اساس، خود را و زندگى خویش را بر پا سازد؛ و در این جهت هیچگونه اجبارى بدو نکرده است.
امیرمؤمنان على(ع) بر مبناى آموزههاى قرآنى که بیانگر چنین امرى است، به اعتقادات همگان احترام مىگذاشت و هرگز خلاف حقّ آزادى عقیده گامى برنداشت، بلکه در جهت پاسداشت آن سفارش کرده، چنان که در عهدنامه مالک اشتر فرموده است :
«وَ أَشْعِرْ قَلْبَکَ الرَّحْمَهَ لِلرَّعِیَّهِ، وَ الْمَحَبَّهَ لَهُمْ، وَ اللُّطْفَ بِهِمْ. وَ لاَ تَکُونَنَّ عَلَیْهِمْ سَبُعًا ضَارِیًا تَغْتَنِمُ أَکْلَهُمْ، فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ: أِمَّا أَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ، أَوْ نَظِیرٌ لَکَ فِی الْخَلْقِ. یَفْرُطُ مِنْهُمُ الزَّلَلُ، وَ تَعْرِضُ لَهُمُ الْعِلَلُ، وَ یُؤْتَى عَلَى أَیْدِیهِمْ فِی الْعَمْدِ وَ الْخَطَاءِ؛ فَأَعْطِهِمْ مِنْ عَفْوِکَ وَ صَفْحِکَ، مِثْلَ الَّذِی تُحِبُّ وَ تَرْضَى أَنْ یُعْطِیَکَ اللهُ مِنْ عَفْوِهِ وَ صَفْحِهِ.»
نهج البلاغه ، نامۀ ۵۳ ( عهندنامۀ مالک اشتر )
قلبت را لبریز ساز از رحمت به مردمان، و دوستى ایشان، و لطف به آنان. و مبادا نسبت به مردمان مانند جانورى درندهخو باشى که خوردنشان را غنیمت بشمارى. همانا مردمان دو گروهند: یا برادر دینى تواند (مسلماناند) و یا همانند تو در آفرینشند (انساناند). مردمان چنیناند که لغزشهایى از ایشان سرمىزند، یا گرفتار نادرستىهایى مىشوند، و دانسته یا ندانسته کارهایى مىکنند [که تو را خوش نمىآید]. پس چنان با بخشش و گذشت با آنان رفتار کن که دوست دارى خداوند با بخشش و گذشت خود با تو رفتار کند.
امام على(ع) غیرمسلمانان را با هر عقیدهاى این گونه حرمت نهاده و به رحمت و دوستى و لطف به آنان، و نیز بخشش و گذشت از لغزشها و نادرستىهایشان فرمان داده است، و هرگز دیده نشده است که در حکومت او با غیرمسلمانى جز این رفتار شود.
امام(ع) در مواردى که فرماندهان خود را به مأموریتى دفاعى در برابر تهاجم قاسطین مىفرستاد، به آنان فرمان مىداد که مبادا در مسیر حرکت خود و در ضمن دفاع، به غیرمسلمانى که در سرزمین مسلمانان زیست مىکند، کمترین بىحرمتى روا شود، چنان که وقتى جاریهبن قُدامه را براى دفع گروه غارتگر بُسربن ابىارطات مىفرستاد، بدو فرمود :
«وَ لاَ تَحْتَقِرْ مُسْلِمًا وَ لاَ مُعَاهِدًا.»
الغارات ، ابن هلال ثقفی ، ص ۱۴۶
و مبادا که مسلمان یا غیرمسلمان هم پیمانى را خوار بدارى.
حارث بن کعب اَزْدى از پدرش روایت کرده است که چون محمدبن ابىبکر به عنوان استاندار مصر مشغول به کار شد، در نامهاى از على(ع) مطالبى را پرسش کرد، از جمله درباره زنادقهاى پرسید که در میان آنان قومى بودند که ماه و آفتاب را مىپرستیدند و قومى که چیزهایى دیگر را مىپرستیدند. امام(ع) درباره ایشان فرمود :
«وَ یَتْرُکُ سَائِرَهُمْ یَعْبُدُونَ مَا شَاؤُوا.» همان
آنان را رها کن تا هر چه را مىخواهند بپرستند.
بنابراین در سیره امیرمؤمنان على(ع) حقّ آزادى عقیده به تمام معنا پاس داشته شده و به هیچ روى تجاوزى بدین حریم صورت نگرفته است.