تقابل یا مشارکت مسئله این است
چکیده :به صفحه شطرنج خاورمیانه بنگرید. عربستان و رژیم اشغالگرقدس در پی تحریک غرب جهت منزوی نمودن ما هستند. روسیه و چین مشتاقند تا هزینههای مواجهه با آمریکا را هرچه بیشتر گردن ما بیاندازند بنابراین استراتژی تقابل را برای ما درنظر گرفتهاند. غرب هم از آن سو بیمیل نیست تا برای تامین مقاصد خود در منطقه در قالب این استراتژی هرچه بیشتر به ایرانهراسی دامن بزند. میبینید که هیچکدام چیزی جز منافع خود را درنظر ندارند....
مرتضی چراغی
ژوبر نماینده فرانسه در اردوگاه جنگی عباسمیرزا با او ملاقات کرد و نقل میکند که عباسمیرزا از سرِ درد سؤالهایی از او میپرسد. پیشرفتهای تکنولوژیک و علمی اروپاییها عباسمیرزا را به فکر فرو میبرد و این سؤالات را از نماینده فرانسه مطرح میکند:
«نمیدانم این قدرتی که شما (اروپاییها) را بر ما مسلط کرده چیست و موجب ضعف ما و ترقی شما چه؟ شما در قشون جنگیدن و فتح کردن و بکار بردن قوای عقلیه متبحرید و حال آنکه ما در جهل و شغب غوطهور و بهندرت آتیه را در نظر میگیریم. مگر جمعیت و حاصلخیزی و ثروت مشرق زمین از اروپا کمتر است؟ یا آفتاب که قبل از رسیدن به شما به ما میتابد تأثیرات مفیدش در سر ما کمتر از شماست؟ یا خدایی که مراحمش بر جمیع ذرات عالم یکسان است خواسته شما را بر ما برتری دهد؟ گمان نمیکنم. اجنبی حرف بزن! بگو من چه باید بکنم که ایرانیان را هشیار نمایم.
هنگامی که خواستگاه مشخص باشد، فاصله طی شدنیست. این نگرش ماست که مسیر را تعیین میکند و مابقی تصمیمات پیرو آن شکل میگیرد. اینکه چه میخواهیم وقتی از برخورد گریزی نیست. موقعیت بیشباهت به یک قرن پیش نیست. وقتی قطار مدرنیته اروپاییها شروع به درنوردیدن جهان کرد و هرکدام از کشورها بسته به نوع انتخاب خود برخوردی دیگرگونه با آن داشتند. حالیکه میدانیم اساسا “برخورد” گریزناپذیر بود. اما چنانکه میدانیم در ایران عصر مشروطه، روشنفکران، متفکران و خصوصا حکومت اقتدارگر، متاثر از روایت غربی درباره اندیشه ترقی، به غلط وارد جریان مدرنیسم و سنتیگرایی شد و نظرات و گرایشات را تحت برچسب بومی یا جهانی متمایز کرد. حال آنکه این مرزبندی در مقام ابزاری تحلیلی ابدا گرهگشا نبود و بیشتر از درک ناکافی چالش مدرنیته در خاورمیانه بوجود آمد که بسیاری از پیچیدگیها و ابهامها را مکتوم گذاشت. اما امروز و بعد از پرداخت هزینههای گزاف میدانیم که پرسش اصلی در واقع نه نزاع کلیشهای میان سنت و مدرنیته که بیگمان چگونگی نیل به مدرنیته (بله مقابل قطار در حال حرکت ایستادن تنها شما را هدر خواهد داد) و تطبیق هرچه بیشتر آن با فرهنگ بومی خود بود.
به صفحه شطرنج خاورمیانه بنگرید. عربستان و رژیم اشغالگرقدس در پی تحریک غرب جهت منزوی نمودن ما هستند. روسیه و چین مشتاقند تا هزینههای مواجهه با آمریکا را هرچه بیشتر گردن ما بیاندازند بنابراین استراتژی تقابل را برای ما درنظر گرفتهاند. غرب هم از آن سو بیمیل نیست تا برای تامین مقاصد خود در منطقه در قالب این استراتژی هرچه بیشتر به ایرانهراسی دامن بزند. میبینید که هیچکدام چیزی جز منافع خود را درنظر ندارند.
حال هوشمندانهترین حرکت چیست؟ حدفاصل بین کرهشمالی و کرهجنوبی، وقتی نه میخواهیم در خیال خام جنگ سرد مانده و سیستمی متصلب و به فقر نشسته داشته باشیم و نه بطور کامل در غرب مستحیل و هضم شویم، کجاست؟
وقتی قطار برخورد با غرب نزدیک است هوشمندانهترین حرکت در راه حفظ منافع ملی و تن ندادن به بازی دیگران و البته تکرار نکردن اشتباهات گذشتهمان فقط و فقط استراتژی مشارکت است. بدین صورت که فرهنگ خود را در جهان نشر داده و کاستیهای تکنولوژیک خود را از بازار جهانی دریافت کنیم. بله نکتهای که همه حتی خود ما از قلم انداختهایم فرهنگ، این یگانه عنصری که جایگاه بازیگران را در عصر جهانی مشخص مینماید است.
بیاد داشته باشیم که در جهان امروز نه دوست دائمی وجود دارد و نه دشمن ابدی. هررویکردی غیر از مشارکت، کمال مطلوب دشمنان خواهد بود. حال برای یافتن نقشی فراخور سرزمین کهنمان و البته در راستای منافع ملی، میبایست از ظرفیتهای عناصر فرهنگ ایرانی و اسلام شیعی، این توان منحصربفرد کشور که همانا پاسخیست برای انسان مدرن بستوه آمده از فرهنگ مادیگرا، در جولانگاه جهانی بهره ببریم.
رویکرد مشارکت و مزیتهای آن در روابط بین ملتها و دولتها یک قاعده است. همانطور که رابطه با آمریکا هیچ کشوری را به دامان توسعه نمیافکند تقابل و ستیز با غرب هم هیچ کشوری را مرفه نکرده و پیشرفت نمیدهد، چون مصداق همه رویکردها پیش روی ماست درمیآبیم که یگانه مسیر قدرتمند شدن مشارکت و همکاری در صحنه بینالمللیست. بله فاصله، به شرط تشخیص درست مسیر، طی شدنیست.
۱۱ آبانماه ۹۹