دروغ میگویند
چکیده :همان کسی که در نیس فرانسه سه انسان را کشت، اگر پیش از رسیدن به کلیسا ترمز اتومبیلش میبرید و همان سه نفر را ناخواسته زیر میگرفت واقعه تاسفبار بود ولی دیگر خشونت تلقی نمیشد، زیرا همراه با خود چاشنی توهین نداشت، توهین به حق حیات انسانها، حتی اگر با شعار الله اکبر ادا شود....
سید علیرضا بهشتی شیرازی
بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از نویسندگان در مقالهای که کلمه منتشر کرد نوشته است در جهان غرب اهانتهایی شبیه به آنچه اخیرا نسبت به پیامبر اسلام (ص) صورت گرفت به حضرت مسیح و حضرت موسی (ع) هم مکررا انجام می گیرد، ولی مسیحیان و یهودیان واکنش تندی نشان نمی دهند، زیرا شخصیت هایی چون جان لاک چهار قرن پیش با انتشار متونی از قبیل «نامه ای در باب تساهل» به همکیشان خود نهیب زدند.
سوال من از این پیرو فیلسوفان غربی آن است که اگر مشابه همین توهینهای اخیر، به مقدسات شخص وی شده بود آیا نهیب جان لاک او را آرام می کرد؟ معمولا در مقابل چنین پرسشی میگویند ما هیچ مقدساتی نداریم. چرا دارید، خوبش را هم دارید، منتهی دوستانتان دستانمان را بستهاند و نمیگذارند مثال بزنیم. همین قدر بگویم این آقای پاپ معاصر که در مقابل توهینها به حضرت مسیح از لاک نهیب میخورد یا دچار استضعاف میشود، گفته است اگر کسی نام مادرم را ببرد با مشتهای من طرف است. ما با پدر و مادر کسی کار نداریم، بلکه میخواهیم نشان دهیم همه انسانها به حکم فطرت مقدسات، یا چیزهایی در حد مقدسات دارند و این محدود به افراطیون و بنیادگرایان نیست.
قطعا توسل به خشونت بدترین شیوه برای حمایت از پیامبر رحمت است، اولا به آن دلیل که اثر عکس میگذارد، اما فراموش نکنیم که توهین خود جوهره خشونت به حساب میآید.
در بند ۳۵۰ عصرها که میرسید همبندیان فوتبال بازی میکردند، فوتبالی چنان جدی، یا به قول خودشان محکم، که هر چند وقت یک بار در جریان آن دست یا پای کسی میشکست. یک بار که یکی از بازیکنان دچار آسیب شد همبندی دیگری که سابقه مشتزنی قهرمانی داشت و با چند نفر دیگر کنار حیاط تمرین میکرد گفت در مقایسه با فوتبال، بوکس ما واقعا ورزش سالمی است. به هر حال نه فوتبال و نه بوکس مصادیق خشونت به حساب نمیآمدند، مگر آنکه خدای ناکرده یک کلمه توهینآمیز چاشنی آنها میشد. در آن صورت بدون ایراد جراحت هم دیگر نه بازی، بلکه مصداقی از خشونت در جریان بود، زیرا جوهره خشونت اهانت است.
عکس این گزاره نیز صادق است. همان کسی که در نیس فرانسه سه انسان را کشت، اگر پیش از رسیدن به کلیسا ترمز اتومبیلش میبرید و همان سه نفر را ناخواسته زیر میگرفت واقعه تاسفبار بود ولی دیگر خشونت تلقی نمیشد، زیرا همراه با خود چاشنی توهین نداشت، توهین به حق حیات انسانها، حتی اگر با شعار الله اکبر ادا شود. اللهاکبر او به معنای آن نبود که خداوند بزرگتر از آن است که تصور کردهاید، تا حدی که قتل یک بیگناه را به مثابه کشتن تمامی انسانها میداند. بلکه یعنی من و همفکرانم برتریم و شما و همپالکیهایتان بیارزشتر از آنید که زنده بمانید.
دروغ میگویند کسانی که ادعای مخالفت با خشونت میکنند، ولی به دفاع صریح یا ضمنی از توهین میپردازند. اگر قرار باشد خشونت برچیده شود در کنار مقابله با جلوههای ظاهری آن و بیشتر از آن باید با جوهره خشونت مخالفت کنیم، اگر نوشتنها و گفتنهایمان بهانهای برای تسویه حسابهای دیگر نباشد.