اصلاح طلبان در «انتخابات» شرکت میکنند، نه در «انتصابات»
چکیده :براي رسيدن به انتخابات آزاد حتماً آزادی زندانیان سیاسی نخستین شرط است و دوم اين كه امنیت تأمین شود و نظامیها به پادگانها برگردند. سیاستورزی مدنی جای سیاستورزی نظامی را بگیرد و هرگونه استالینيزم چه نوع روسی و چه نوع چینی و چه نوع استالینيزم فقهی را نفی کنیم و اين امکان را فراهم کنیم که همه نیروها در انتخابات شرکت کنند. مشکل زمانی حل میشود كه حقوق ملت همیشه حفظ شود نه فقط زمان انتخابات، بلکه به طور مستمر ادامه پیدا کند. ...

در بخش اول مصاحبه کلمه با سید مصطفی تاج زاده که در دوران کوتاه مرخصی انجام شده بود به مقوله انتخابات پرداختیم. در بخش دوم این گفت و گوی سه بخشی نیز این بحث پی گرفته شده است. تاج زاده در این بخش به تقابل سیاست ورزی مدنی با سیاست ورزی نظامی پرداخته و انتخابات آزاد را اینگونه معنا کرده است که هرکسی که در چهارچوب قانون اساسی بخواهد فعالیت کند با هرگرایش و اعتقاد و اندیشه ای باید حق داشته باشد در انتخابات شرکت کند.
تاجزاده می گوید انتخابات آزاد به این معنی نیست که ما و دوستانمان تایید صلاحیت شویم و بتوانیم در انتخابات شرکت کنیم و دیگران نتوانند.
کلمه به همراهان و فعالان سبز اندیش پیشنهاد می کند گفت و گوی پیش رو را که سطر سطر آن حاوی نکات و ظرایف عمیقی از سوی این دانش آموخته ی با بصیرت علوم سیاسی است، مطالعه و در آن تدقیق کنند.
ما چگونه می توانیم به انتخابات آزاد برسیم و چه کار باید کرد؟
برای پیشبرد این هدف نخست باید بررسی کرد چه عواملی باعث موفقیت یا ناکامی یک راهبرد میشود. باید دید در یک جبهه یا جناح سیاسی چه میزان اتحاد یا تفرقه وجود دارد؟ هر چقدر اتحاد بیشتری وجود داشته باشد احتمال پیشبرد راهبرد نیز بیشتر است. دومین عنصر این است که درباره همین راهبرد آيا در جناح رقیب شاهد تفرقه هستیم یا اتحاد؟ به میزانی که آنان متحد عمل نمايند، میتوانند ما را ناکام کنند. سومین مساله این است که زمانی که شما در حکومت نیستید، نارضایتی و یا رضایت مردم نقش تعیین کنندهای در موفقیت یا شکست راهبرد شما دارد. چهارمین مساله این که در فرهنگ سیاسی ما چه نگاهی به مساله فوق وجود دارد؛ پذیرش یا عدم پذیرش؟ و پنجم اینکه شرایط منطقه و جهانی در مجموع به سود ما یا به سود رقیب است؟ به میزانی که فضا جنگی و نظامیتر شود، شرایط به نفع اقتدارگراها میشود و زمانیکه فضا به سمت دموکراسی و آزادیخواهی برود به سود اصلاحطلبان است. علاوه بر این پنج عنصر نکته مهمی که درباره یک راهبرد بايد در نظر گرفت این است که با توجه به مجموع شرایط چقدر امکان تغییر به سود مردم و کشور وجود دارد؟ بر اساس عواملی که برشمردم اگر بخواهم درباره شرکت یا عدم شرکت در انتخابات مجلس نهم سخن بگویم (در قسمت اول مصاحبه توضیح دادم( شعار ما باید انتخابات يا آزاد یا رسوا باشد شعار اصلاحطلبان باید این باشد که ما در انتخابات آزاد شرکت میکنیم اما در انتصابات شرکت نمیکنیم. اگر قرار باشد رقابت جدی وجود نداشته باشد و مانند عربستان سعودی دویست، سیصد نفر را انتخاب کنند و بگویند که اینها نمایندگان مجلس هستند که در مجلس مشورتی ملک شرکت میکنند و دیدگاههایشان را مطرح میکنند، کما این که آقای لاریجانی گفتند اگر ما در مجلس موضوعی را تصویب کنیم و رهبری مخالفت کند مصوبه را بر میگردانیم، یعنی این مجلس محلی از اعراب ندارد و کافی است تا نمایندگان بدانند نظر رهبری چیست و آن را تصویب کنند.
آیا در حال حاضر راهبردها امکان اجرایی شدن دارند؟
علت اینکه ما تاکنون نمیتوانستیم به سمت عدم شرکت در انتخابات برویم، این بود که اختلاف زیادی در جبهه اصلاحطلبان وجود داشت و همیشه بخشهایی بودند که به هر دلیلی معتقد به شرکت در انتخابات بودند. این مساله باعث میشد ما نتوانیم نیرویمان را متمرکز کنیم و استراتژی واحدی برای عدم شرکت در انتخابات در پیش بگیریم. چرا که عدم شرکت در جایی ممکن است که یک جناح با تمامیت خود بتواند تصمیم بگیرد و به محض اینکه دو قسمت شود، شمشیر دو دم جناحی که با عدم شرکت میخواهد حكومت را مجبور کند تا به انتخابات آزاد تن دهد، بسیار کند میشود و رژیم از آن بخشی که میخواهد در انتخابات شرکت کند، استفاده میکند. به نظر من این نخستین انتخاباتی است که کل جبهه اصلاحات میتواند در آن شرکت نکند و هر کس نیز بخواهد شرکت کند با سؤال بزرگی از سوی جامعه مواجه خواهد شد. نخستین بار است که این جنبه از راهبرد ما میتواند با پاسخ مثبت همراه شود. مادامی که انتخابات آزاد نباشد ما در انتخابات شرکت نمیکنیم، البته در انتخابات آزاد حتماً شرکت میکنیم و مردم را نیز با میل و رغبت به حضور دعوت میکنیم. نکته بعدی در خصوص جناح رقیب است که در زمینههای گوناگون به طور گسترده به نزاع برخاستهاند و در حال افشاگری علیه یکدیگر هستند و اختلاف زیادی بین آنها دیده میشود. درباره این موضوع خاص نیز دو نگاه بین آنان وجود دارد. عدهای که تندروهای آن جناح محسوب میشوند، معتقدند نیازی به شرکت اصلاحطلبان در انتخابات نیست و عده دیگری که طیف وسیعتری هستند اعتقاد دارند اگر اصلاحطلبان در انتخابات شرکت نکنند با توجه به بدبینیهایی که در جامعه وجود دارد، انتخابات سرد برگزار میشود. ما در انتخابات پیش رو حداقل 50 میلیون واجد شرایط داریم و با تبلیغاتی که در انتخابات گذشته كردند كه حدود 80 درصد مشارکت داشتند، اگر در انتخابات آتی 50 درصد شرکت کنند، شکست بزرگی برای اقتدارگراهاست و بیانگر این است که 30 درصد شرکت نکردهاند؛ علاوه بر آن 20 درصدی که بخش خاموش جامعه بودند و در مجموع 50 درصد شرکت نمیکنند. مسأله دیگر نارضایتی عمومی در جامعه است. با اجرای ناقص طرح هدفمندی یارانهها شاهدیم که هم تولید بسیار ضربه خورده و هم بیکاری گسترده شده و گرانی و تورم هم بیداد میکند. امیدی هم به آینده وجود ندارد که بتوانیم در کوتاه مدت گام جدی برداریم. بنابراین جامعه کاملاً با منتقدین جناح حاکم دولتی که اکثر اين منتقدان اصلاحطلب هستند همراه است. چهارمین مسأله حمایت و پذیرش عمومی یک راهبرد است.
به نظر من در 33 سال گذشته جز انتخابات شورای شهر دوم آن هم در شهرهای بزرگ مانند تهران ما شاهد نبودیم مادام که شرایط و ضوابط انتخابات آزاد فراهم نشود، مردم به طور جدی آمادگی داشته باشند که در انتخابات شرکت نکنند. بنابراین عدم شرکت یک پشتوانه عظیم مردمی هم دارد و به این شکل نیست که فقط در بین نخبگان باشد، عموم مردم نیز از آن استقبال میکنند. به خصوص اگر اصلاحطلبان شرکت نکنند، معنی آن تداوم وضع موجود است و هیچ انگیزه و جاذبهای ایجاد نمیکند. نکته پنجم مربوط به مسائل منطقهای است. این شرایط در مجموع به سود جنبش سبز و به ضرر اقتدارگرایان است. بالاخره داستان لیبی از یکسو و سوریه از سویی دیگر و در نهایت انتخاب نماینده ویژه گزارشگر شورای حقوق بشر در ایران، اقتدارگرایان را تحت فشار زیادی قرار داده که باید در این زمینه کار اساسی انجام دهند. بارها به دوستان گفتهام که تا قبل از بهار عربی منطقه، یکچشمی بودیم که در میان کشورهایی که نابینا بودند پادشاهی میکردیم. یعنی در اقیانوس دیکتاتورها ما و یکی دو کشور دیگر دموکراسی نصفه و نیمه داشتیم. اما با آغاز بهار عربی که مردم منطقه روشن شدند و چشمهایشان بینا شد، دیگر یکچشم نه تنها پادشاه نیست، بلکه تابلو است. اگر بخواهیم وضعیت مناسبی بين کشورهای عربی و مسلمان داشته باشیم، باید با شعار دموکراسی بیشتر و نه استبداد که جاذبهای هم ندارد وارد عمل شویم. تنها یک درصد مصریها خواهان تشکیل نظام مشابه ایران هستند. وضعیت منطقه در حال حاضر به نفع اصلاحطلبان است. عنصر دیگری كه در کنار این پنج عنصر نقش تعیین کننده دارد، این است که آیا شرکت در انتخابات به ما امکان تحقق آرمانهایمان را میدهد؟ به باور من وضعیت کشور به گونهای است که هر جناحی در مجلس در انتخابات صد در صد غیر آزاد روی کار آید، امکان اصلاح به سود مردم را نخواهد داشت و پس از مدتی مردم به آنها پشت میکنند. در کنار این مسائل اتفاقی كه با جنبش سبز رخ داده اين است که حقوق اساسی و حقالناس تبدیل به اولویت جامعه شده است. یعنی جایگزین کاری که اقتدارگرایان میخواستند انجام دهند. آنان میخواستند حق دسترسی به اورانیوم را به حق اساسی مردم تبدیل و جایگزین حقوق اساسی آنان مانند حق آزادی اندیشه، قلم، مطبوعات، تجمعات، احزاب و… کنند و هرکس که با آن مخالفت کند را نیز نفی کنند. در حالی که رهبر فقید انقلاب میگفت حق اولی که همه منوط به آن است حق تعیین سرنوشت است و اگر این حق وجود داشته باشد میتوان از دیگر حقوق صحبت کرد. پیگیری حقوق مردم در دو سال گذشته سبب شده یکی از بزرگترین ضعفهایی که اصلاحطلبان داشتند از بین برود.
ما همیشه میگفتیم تا روز انتخابات فضای مناسبی داریم و پس از انتخابات هم در جامعه مدنی و هم در حکومت همه چیز به فراموشی سپرده میشود. جنبش سبز برای نخستین بار از مشروطه تاکنون یک انتخابات را ادامه داده و هنوز انتخابات سال 88 برای مردم مسأله است و به دلیل گستردگی و عظمت جنبش از آن خارج نشدهايم. این مسأله باعث شده تا انتخابات آزاد تبدیل به یک خواست عمومی شود، درست مانند زمان شاه. حتی مطمئنم در انتخابات آینده بخشی از اصولگرایان از انتخابات آزاد سخن بگویند نه از انتخابات به تنهایی. در مورد منطقه صحبت میکنند، مانند عراق و فلسطین و … و از انتخابات آزاد سخن میگویند، اما به ایران که میرسند سخن از انتخابات زیر نظر نظارت استصوابی و نظامی میشود و آن را طراحی و اعمال میکنند. انتخابات آزاد برای نخستین بار تبدیل به خواست و مطالبه عمومی شده که باید قدر آن را دانست. اگر ما این فضا را از دست بدهیم و نتوانیم اقتدارگرایان را بین دو انتخابات آزاد و رسوا قرار دهیم، دیگر به این راحتی نمیتوانیم به انتخابات آزاد برسیم. ممكن است فضا بسیار رادیکال شود که مطالبات دیگری جایگزين انتخابات آزاد شود. مانند سالهای 56 و 57 که سرنگونی رژیم شاه اولویت بود نه برگزاری انتخابات آزاد. اگر بتوانیم سد نظارت نظامی- استصوابی را بشکنیم میتوانیم به انتخابات آزاد برسیم، اما اگر نتوانیم آن وقت باید انتخابات را رسوا کنیم تا نظارت نظامی- استصوابی برای همیشه برچیده شود و اتفاقاً همان طور که توضیح دادم ابزارهای لازم نیز در دست ماست. از این زاویه تأکید بر شروط آقای خاتمی اصولگرایان را در مقابل دو راهی قرار میدهد. اگر بپذیرند که یک پیروزی برای جنبش است و اگر رد کنند اصولگرایان در آزمون راستی آزمايي شکست فاحشی ميخورند. چرا که ثابت ميشود علیرغم ادعاها از 25 میلیون رأی برخوردار نیستند. زيرا در همه جای دنیا اگر جناحی از 50 درصد رأی واجدین شرایط برخوردار باشد هیچ جا باور نمیكنند که پرچمدار انتخابات آزاد نباشد، بنابراين اقلیت بودهاند. پس نه کسانی که شعار میدهند به هیچ عنوان و به هیچ روی نبايد در انتخابات شرکت کرد درست ميگويند و یک فرصت سیاسی را از دست میدهند و نه کسانی که به هر قیمتی میخواهند در انتخابات شرکت کنند که در واقع تأیید رفتار ستاد انتخابات کودتا و آقاي جنتی است که هرکاری بکنید ما هیزم تنور انتخابات شما میشویم.
گفته می شود که ممکن است به دلیل شرایط انتخابات مجلس تا حدود 60 درصد در انتخابات شرکت کنند نظر شما چیست؟
با توجه به شناختی که از مردم دارم مشاركت60 درصدي را رقم خوشبینانهای میدانم، یعنی بعيد ميدانم این تعداد بدون حضور اصلاحطلبان در انتخابات شرکت کنند. ما باید بین دو استراتژی انتخاب کنیم و هرکدام از این دو راه را انتخاب کنیم با مجموعهای از فرصتها و تهدیدها مواجه خواهیم شد. اگر نگاهمان فقط به یک انتخابات باشد نمیتوانیم با یک انتخابات ثابت کنیم که آن رسوا و نامشروع است، اما اگر به شکل یک جریان به آن نگاه کنیم، بعد از چند انتخابات به نتیجه خواهیم رسید. الآن سالی یک انتخابات وجود دارد و حتي با تجمیع هر دو سال یک انتخابات داریم، باید دید این حرف که در هر شرایطی 60 درصد مردم شرکت میکنند درست است يا نه که به نظر من خوشبینانه است و نهایتاً 50 درصد شرکت میکنند و در شهرهای بزرگ نيز به شدت افت مشارکت وجود دارد و این مسأله خود را در سطح ملی نشان میدهد. بنابراين اگر بگوييم50 درصد شرکت ميکنند و در مقابل جریانی تحریم کرده، آنگاه كسانی که شرکت کردند بعد از یک سال میبینند اوضاع بهتر شده یا بدتر. اگر شرايط بهتر شده باشد میگویند کسانی که شرکت نکردند اشتباه کردهاند، اما اگر شرايط بدتر شده باشد موافق با تحریمیها میشوند. به طور مثال آقاي احمدینژاد ادعا میکند که در یک انتخابات 17 میلیون و در انتخابات بعدي 24 میلیون رأی آورده. من گمان نميکنم که اصلاحطلبان شرمنده باشند که از روز نخست به او رأی ندادند و اعلام کردند که کفایت لازم را ندارد. اتفاقاً امروز این اصولگرایان هستند که شرمنده انتخاب خود هستند. درست است که در کوتاه مدت خیلیها این را برنتافتند و ما به قیمت زندان رفتن تاوان آن را دادیم، چون چند سال زودتر از حضرات فهمیدیم که این روشها جواب نمیدهد، اما امروز سربلند هستیم. اصلاً فکرکنیم در انتخابات گذشته 25 میلیون به آقاي احمدینژاد رأی دادند، امروز كدام 25 میلیون شرمنده هستند؟ در عرصه سیاست ما نباید تا روز انتخابات و یا یکی دو ماه بعد را در نظر گرفته و بر اساس آن موضع بگیریم. اگر این حرف به این معنی باشد که بنای ما بر عدم شرکت است مگر اینکه ضوابط و قواعد تغییر کند، حرف درستي است. اما اگر معنایش این باشد که ما چه شرکت کنیم و چه شركت نکنیم 60 درصد مردم شرکت میکنند، این یعنی جایزه دادن به متخلفین و متقلبین که شما هر کاری کنید و تا هر جایی بروید ما شرکت میکنیم که اصلاً درست نیست. اگر اقتدارگرایان مطمئن بودند که اصلاحطلبان چه شرکت کنند و چه شرکت نکنند 60 درصد در انتخابات شرکت میکنند مطمئن باشید اصلاحطلبان محلی از اعراب نداشتند. به علاوه ترکیب آراء و اتفاقات انتخابات مسأله دوم است. اگر اصلاحطلبان شرکت نکنند اصولگرایان تقسیم بر دو میشوند و به جان هم خواهند افتاد و با توجه به اینکه هر دو خود را عین اسلام میدانند و مخالفان خود را به راحتی با یک حکم بینالغي، واجب التهمه و واجب الافترا میخوانند، به این ترتیب حتی اگر مردم شرکت کنند، اینان چنان جلوی هم خواهند ایستاد و افشاگری خواهند کرد که به این نتیجه میرسند که پیروزی در انتخابات مجلس به هیچ وجه مناسب نخواهد بود.
یعنی معتقد هستید اصول گراها این بار به چند دسته تقسیم می شوند؟
من با شناختی که از داخل زندان از حوادث پیدا کردهام، اتفاقاتی که بین اصولگراها رخ داده آنها را به سه دسته تقسیم کرده است. گروهی که از رهبری حمایت میکنند معتقدند در انتخاب آقاي احمدينژاد اشتباه كردهاند؛ دوم کسانی که هنوز فکر میکنند آقای احمدینژاد میخواهد با مافیای قدرت و ثروت مبارزه کند و این بار به جای آقاي هاشمی رفسنجانی، رهبری در مقابل احمدینژاد ایستاده و سوم کسانی که اعتقاد دارند هر دو طرف اشتباه میکنند و به نظر من اين گروه سوم بیشتر از دو دسته دیگر هستند. بنابراین چنین موقعیتی میتواند برای اقتدارگرایان بحران مشروعیت به وجود آورد. پس از دوم خرداد 76 یعنی در 16 سال گذشته اين نخستین بار است که بخش قابل توجهی از اصولگرایان به اصلاحطلبان روی آوردهاند. نه به این دلیل که گرایش آنان مانند اصلاحطلبان است و یا اگر اصلاحطلبان رأی آوردند آنان را با خود شریک کنند و سهمی بدهند، بلکه واقعاً نگران آینده کشور هستند و میگویند باید دولتی بر سر کار آید که بتواند کشور را به یک نقطه ثبات برساند. بنابراین تأکید میکنم 60 درصد به هیچ وجه نمیتواند آمار درستي باشد. این مسأله نشانگر این است که مردم ما خوشبختانه خواهان مشارکت در انتخابات هستند نه برخوردهای قهری و اگر در چند انتخابات شرکت نکنیم، مطمئناً این وضعیت تغییر خواهد كرد.
چرا تا پیش از این و در انتخابات گذشته به این نتیجه نرسیدید که شرکت در انتخابات با این شرایط اشتباه است؟ یعنی درست است که هیچ انتخاباتی مانند 88 نبود و همیشه میزان تقلب و دست کاری آراء کم بود اما به هرحال عده ایی هم بودند که همیشه می گفتند این شرایط درس انتخابات نیست و نباید شرکت کرد.
من جزو کسانی هستم که میگویم تا سال 88 شرکت ما در انتخابات درست بود، هر چند که در نحوه شرکت مرتكب اشتباهات بزرگي شدیم. راهبردمان درست بود، اما اشتباهات تاکتیکی انجام دادیم. به طور مثال در مجلس هشتم در تهران باید لیست حداقلي معرفی میکردیم، نه سی نفر را لیست میدادیم و چهرههای ناشناخته را معرفی ميکردیم. با اين كار جناح مقابل را هم به اتحاد رساندیم، در حالی که اگر 5 نفر از چهرههای اصلی خود را معرفی میکردیم، آنان به چند بخش تقسیم میشدند. نکته اصلی این است که اگر در انتخابات 88 شرکت نمیکردیم، اکنون چیزی به نام جنبش سبز نداشتیم. مردم جز انتخابات ابزار ديگري ندارند، مردم در 25 خرداد یکدیگر را دیدند و دو سه روز قبل از آن مشاهده كردند كه در پای صندوقهای رأی چه اتفاقی افتاد. اگر حقوق بشر اکنون اين قدر مهم شده، دلیلش جنبش سبز است. جنبشهایی که در ایران از مشروطه به بعد شکل گرفته همه پيرامون انتخابات شکل گرفتهاند، از ملی شدن نفت تا جنبش دوم خرداد و جنبش سبز. اکنون تظاهرات خیابانی را به شدت سرکوب میکنند و اجازه شکلگیری هیچ تشکلی را نمیدهند. پس مردم فقط میتوانند از ابزار انتخابات استفاده کنند و اقتدارگرایان نمیتوانند علیه این پدیده تعیین کننده حق تعیین سرنوشت اقدام کنند. بنابراین ما باید تلاش کنیم که این عنصر یعنی پدیده انتخابات را که سه مرحله است (نخست تا روز انتخابات و دوم، روز انتخابات و سوم حوادث پس از انتخابات است) هر سه را به سود منافع مردم جهت دهيم. فرض کنیم حق با کسانی است که ميگويند از سال 84 به بعد نباید در انتخابات شرکت ميكرديم. خوب اکنون که همه به یک نتیجه واحد رسیدهایم و یک حرف میزنیم، همان نکته اول است که گفتم همه اصلاحطلبان به یک نتیجه واحد رسیدهاند و میگویند شرکت نمیکنیم. البته اصولگرایان اکنون دارند امتیاز میدهند که آن قدر کم است که نمیتواند جای انتخابات آزاد را بگیرد. به هر حال اکنون روزنامه شرق و اعتماد منتشر میشود و ممکن است که روزنامههای دیگري چون کارگزاران نیز منتشر شوند، انحلال احزاب متوقف شده و سعی میکنند بازداشتها را متوقف کنند و به زندانیان امتیازاتی دهند که جبران مافات شود. اما اینها کافی و تعیین کننده برای شرکت در یک انتخابات نیست. بهتر است اصل قضیه را که امروز همه به آن رسیدهایم، تقویت کنیم. اگر شرایط انتخابات آزاد را نپذیرفتند چطور اجماع تشکیل دهیم.
چطور می توان این بحث را گسترش و به جامعه تسری داد؟
ما شبکه اجتماعی گستردهای در داخل ایران داریم، اقتدار اطلاعرسانی اقتدارگرایان شکسته شده و حوادث منطقه در جهت آگاهی مردم صورت میگيرد. بايد بگويیم در منطقه چه میگذرد. همه مردم منطقه خواهان انتخابات آزاد، احزاب آزاد، مطبوعات آزاد و … هستند. بعد از 25 بهمن خیلی از سردمداران اعلام میکردند که ما به هیچ عنوان اجازه هیچ تجمعی را نمیدهیم، اما اکنون میگویند که تجمع اعتراضی حق مردم است. در دوران اصلاحات من به عنوان نماینده وزارت کشور در کمیسیون ماده ده احزاب با آقای موحدی ساوجی از مجلس نتوانستیم به اجماع برسیم که تجمع اعتراضآمیز حق مردم است و طرفداران دولت که همه امکانات را دارا هستند دیگر نیازی به تجمع ندارند. قانون اساسی این را برای کسی گذاشته که اگر اعتراضی دارد، فریادش را بزند و آخر هم نپذیرفت. این جنبش آن قدر در ایران و منطقه قوی بوده که به این جا رسیده. حتی رهبری نیز صحبت از این میکند كه مسلمانان که مومناند و به جمهوری اسلامي اعتقاد دارند اما مخالف سیاستهای ایشان هستند نباید امنیتشان سلب شود، هر چند کافی نیست اما یک گام به پیش است. اگر نخواهیم در انتخابات شرکت کنیم بايد بدانيم آلترناتیوش چیست؟ به نظر من در بعد خارجی سرنگونی نظام است که هزینههای بسیاری را بر ما تحمیل میکند و در بعد داخلي خشونت است كه اگر در کشور ما یا هر کشور منطقه غلبه کند دیگر نمیتوان سرانجام آن را پیشبينی کرد؛ کما این که هیچ کس نمیتواند پیشبینی کند در عراق و افغانستان چه خواهد گذشت.
شما در بخش نخست نیز تاکید کردید بر انتخابات آزاد، تعریفی هم ارائه دادید اما دقیق تر این انتخابات آزاد به چه معنی است؟ یعنی همه طیف های فکری و دگر اندیشان می توانند شرکت کنند؟
درباره انتخابات آزاد در یک جمله هر کسی که در چارچوب قانون اساسی بخواهد فعالیت کند، با هرگرایش و اعتقاد و اندیشهاي باید حق داشته باشد در انتخابات شرکت کند و نماینده مردم باشد، مگر اینکه رأی اکثریت را نیاورد. اگر از من بپرسند آیا سکولارها هم حق دارند، میگویم ترکیه به عنوان یک مدل درست، دموکراسی را با اسلام سازگار کرد و الگوی عملی ارائه داد. در ایران هم باید به رقابت با سکولارها بپردازیم. انتخابات آزاد به این معنا نیست که ما و دوستانمان تأیید صلاحیت شویم و بتوانیم در انتخابات شرکت کنیم. من همیشه گفتهام انتخابات دوم خرداد، انتخابات صد در صد آزاد نبود، اما نمره قابل قبولی داشت و حدود 80 درصد واجدین شرکت کردند. بنابراین انتخابات آزاد یعنی این که صلاحیت هر کس که میخواهد در چارچوب قانون اساسی فعالیت کند رد نشود و هر کسی در انتخابات شرکت میکند حق دارد حزب، روزنامه، تجمع و امنیت کامل داشته باشد و بتواند از طرفداران خود دفاع کند و بعد هم بتواند برنامههای پیشنهادياش را در امنیت کامل در مجلس پیش ببرد و طرفدارانش نیز امنیت داشته باشند. نه این که مانند انتخابات سال 88 چند روز قبل از انتخابات حکم دستگیری ما صادر بشود. سپاه حکم ما را از آقاي مرتضوی، متهم ردیف اول کهریزک گرفته بود، این اسمش انتخابات آزاد نیست. انتخابات آزاد با تمام مولفههای آن يعني قبل از انتخابات امکانات عمومی به سود کسی بسیج نشود، بیتالمال به نفع یک فرد یا جریان هزینه نشود، صدا و سیما و کمیته امداد به نفع یک جناح بسیج نشوند و از سوي ديگر همه از امکانات عمومی به طور مساوی استفاده کنند تا انتخابات معنای آزاد پیدا کند. در روز برگزاری انتخابات همه کاندیداها بتوانند ناظران خود را سر صندوقهای رأی بفرستند. همیشه گفتهام برای آن که تضمین بدهیم انتخابات سالم برگزار میشود، بايد در هیأتهای اجرایی و نظارت نماینده قرار دهیم تا آنها مطمئن شوند که اتفاقی نمیافتد. پس از انتخابات نیز امنیت کامل رقبا چه آنان که رأی آوردهاند و چه آنان كه رأي نياوردهاند و امکان اجرایی شدن برنامههای آنان فراهم شود. براي رسيدن به انتخابات آزاد حتماً آزادی زندانیان سیاسی نخستین شرط است و دوم اين كه امنیت تأمین شود و نظامیها به پادگانها برگردند. سیاستورزی مدنی جای سیاستورزی نظامی را بگیرد و هرگونه استالینيزم چه نوع روسی و چه نوع چینی و چه نوع استالینيزم فقهی را نفی کنیم و اين امکان را فراهم کنیم که همه نیروها در انتخابات شرکت کنند. مشکل زمانی حل میشود كه حقوق ملت همیشه حفظ شود نه فقط زمان انتخابات، بلکه به طور مستمر ادامه پیدا کند.
آیا تمامی مشکلات کشور با برگزاری انتخابات آزاد حل می شود و آیا می توان انتظار داشت خانواده شهدای جنبش سبز به برگزاری انتخابات آزاد تن دهند و از خون فرزندان خود بگذرند؟
مشکل زمانی حل می شود که حقوق ملت همیشه حفظ شود نه فقط در زمان انتخابات و این توجه به حقوق ملت باید به طور مستمر ادامه پیدا کند. اما زیباترین برخود را در سخنان مادر شهید سهراب اعرابی دیدم که گفت از خون فرزندم بگذرم به شرط آنکه زندانی ها آزاد شوند و انتخابات آزاد برگزار شود. در این باره دو نوع نگاه وجود دارد، نخست آنکه اگر از منظر انتقام جویی خون شهیدان نگاه کنیم جز از طرق قصاص کسانیکه در این حادثه ها شریک بودند راه دیگری را نمیشود انتخاب کرد و همواره باید خودمان را مدیون شهیدان بدانیم و قاتلان آنان را به سزای خود برسانیم. اما نگاه نوع دوم این است استقار ثبات سیاسی و در عین حال تاکید بر استقرار حقوق اساسی ملت و این راه بترین راه است. بارها به اقتدارگراها نیز گفته ایم که پاسداری از خون شهدای انقلاب و جنگ و ترور به این معنی نیست که اندیشه ای را در ایران حاکم کنیم و مردم را مجبور کنیم تا عینا آن را پیاده کنند. مطمئنا این شهیدان زمانی احساس رضایت می کنند که دموکراسی در ایران موفق شود نه انتقام گیری و فکر می کنم تجربه مشروطه تا کنون نیز نشان داده کینه توزی و انتقام گیری مشکل مارا حل نمی کند ما نمی توانیم فراموش کنیم اما می توانیم ببخشیم. می توانیم جامعه ایی بسازیم که در آن کسی نتواند با ماشین از روی انسانی رد شود و یا جوانان را از روی پل پرتاب کنند. ای کاش همه دست به دست دهیم و هم به اقتدارگراها و هم اصول گراها و هم براندازها بگوییم بس است اینکه می خواهید یک تفکر را حذف کنید و تفکر خود را مستقر سازید، خشونت بس است حقوق یکدیگر را به رسمیت بشناسیم.
پایان بخش دوم
گزیده مصاحبه آقای تاجزاده :
آنان میخواستند حق دسترسی به اورانیوم را به حق اساسی مردم تبدیل و جایگزین حقوق اساسی آنان مانند حق آزادی اندیشه، قلم، مطبوعات، تجمعات، احزاب و… کنند و هرکس که با آن مخالفت کند را نیز نفی کنند. در حالی که رهبر فقید انقلاب میگفت حق اولی که همه منوط به آن است حق تعیین سرنوشت است و اگر این حق وجود داشته باشد میتوان از دیگر حقوق صحبت کرد. پیگیری حقوق مردم در دو سال گذشته سبب شده یکی از بزرگترین ضعفهایی که اصلاحطلبان داشتند از بین برود.
—————————————————————————————————————————————————————–
درست مانند زمان شاه. حتی مطمئنم در انتخابات آینده بخشی از اصولگرایان از انتخابات آزاد سخن بگویند نه از انتخابات به تنهایی. در مورد منطقه صحبت میکنند، مانند عراق و فلسطین و … و از انتخابات آزاد سخن میگویند، اما به ایران که میرسند سخن از انتخابات زیر نظر نظارت استصوابی و نظامی میشود و آن را طراحی و اعمال میکنند.
——————————————————————————————————————————————————————
به طور مثال آقای احمدینژاد ادعا میکند که در یک انتخابات ۱۷ میلیون و در انتخابات بعدی ۲۴ میلیون رأی آورده. من گمان نمیکنم که اصلاحطلبان شرمنده باشند که از روز نخست به او رأی ندادند و اعلام کردند که کفایت لازم را ندارد. اتفاقاً امروز این اصولگرایان هستند که شرمنده انتخاب خود هستند. درست است که در کوتاه مدت خیلیها این را برنتافتند و ما به قیمت زندان رفتن تاوان آن را دادیم، چون چند سال زودتر از حضرات فهمیدیم که این روشها جواب نمیدهد، اما امروز سربلند هستیم.
—————————————————————————————————————————————————————–
کته اصلی این است که اگر در انتخابات ۸۸ شرکت نمیکردیم، اکنون چیزی به نام جنبش سبز نداشتیم. مردم جز انتخابات ابزار دیگری ندارند، مردم در ۲۵ خرداد یکدیگر را دیدند و دو سه روز قبل از آن مشاهده کردند که در پای صندوقهای رأی چه اتفاقی افتاد. اگر حقوق بشر اکنون این قدر مهم شده، دلیلش جنبش سبز است
——————————————————————————————————————————————————————
اگر نخواهیم در انتخابات شرکت کنیم باید بدانیم آلترناتیوش چیست؟ به نظر من در بعد خارجی سرنگونی نظام است که هزینههای بسیاری را بر ما تحمیل میکند و در بعد داخلی خشونت است که اگر در کشور ما یا هر کشور منطقه غلبه کند دیگر نمیتوان سرانجام آن را پیشبینی کرد؛ کما این که هیچ کس نمیتواند پیشبینی کند در عراق و افغانستان چه خواهد گذشت.
——————————————————————————————————————————————————————
برای رسیدن به انتخابات آزاد حتماً آزادی زندانیان سیاسی نخستین شرط است و دوم این که امنیت تأمین شود و نظامیها به پادگانها برگردند. سیاستورزی مدنی جای سیاستورزی نظامی را بگیرد و هرگونه استالینیزم چه نوع روسی و چه نوع چینی و چه نوع استالینیزم فقهی را نفی کنیم و این امکان را فراهم کنیم که همه نیروها در انتخابات شرکت کنند. مشکل زمانی حل میشود که حقوق ملت همیشه حفظ شود نه فقط زمان انتخابات، بلکه به طور مستمر ادامه پیدا کند.
——————————————————————————————————————————————————————
زیباترین برخود را در سخنان مادر شهید سهراب اعرابی دیدم که گفت از خون فرزندم بگذرم به شرط آنکه زندانی ها آزاد شوند و انتخابات آزاد برگزار شود.
——————————————————————————————————————————————————————
Aali bood ama fek nakunam nezam zire bare entekhabat azad beravad.
Inha hazerand keshvar va jame’eh nabud beshe vali ghodrat ro az dast nadahand
Omran sepah hazer beshe az siasat biad birun.
احسنت. …ازادی… بدون هیچ پیشوند و پسوندی … به معنای واقعی کلمه
دست شما درد نکند. چقدر مفید است. منطقی و با صداقت. کاملا هماهنگ با انچه که قبلا شورا ی هماهنگی راه سبز امید هم گفته است. معلوم میشود میشود هماهنگی بین نیروهای اصلی خیلی زیاد شده است. ثمره زحمات دارد مشحص میشود. با داد و بیداد و مواضع همراه با افراط و نفریط کار اساسی نمیشود کرد.
انتخاب ازاد شعار اصلی ما است
درود بر فرزند راستین امام
یا حسین میر حسین
با درود بر رهبران دربند ظالمین
تا زمان انتخابات چند ماهی مانده و اقتدارگران حاکم میخواهند با بازی زمان و ندادن جواب آخر ،نیروهای دلسوز را خسته و همزمان از اظهار نظر های آنان برای داغ کردن تنور انتصابات مجلس استفاده کنند. اگر با مطالعه دقیق و تحلیل علمی و هم نظری به آنجا رسیدیم که انتخابات آزادی در میان نیست ، بهتر است که هر چه زودتر مساله شرکت نکردن در انتخابات و بایکوت مطلق ان را به یک رفراندوم در مورد سیاست های جاری نظام تبدیل کنیم (البته باید تمام جوانب اینکه آیا ابزار این بایکوت را در دست داریم یا خیر در نظر گرفته شود.). اقتدارگران از تمام ترفندهای خود برای شرکت ملت وهمزمان ندادن جواب به خواسته های اصلی ملت استفاده خواهند کرد ، که با به نتیجه رسیدن به شرکت و یا بایکوت انتخابات توسط اصلاح طلبان و دیگر نیروهای ناراضی از سیاستهای موجود ، باید هر چه زودتر از تمام اهرمهای موجود برای شرکت یا بایکوت استفاده کنیم. فراموش نکنیم که ابزار ۲۵ بهمن که توسط سران جنبش و در آستانه اکسیون موفق ۲۵ بهمن به دست آوردیم هنوز هم فعال میباشند و قابل استفاده .
تا ظلم هست مبارزه با ظلم هم زنده است.
انتخابات ازاد یک حق است که باید انرا بدست اورد.
شروط اقای خاتمی میتواند کمک به از بین بردن بی اعتمادی شود, حاکمیت اگر میخواهد جائی در تاریخ داشته باشد باید این شرایط را فراهم کند, سرنوشت یک ملت و تاریخ ان فقط در این نیست که امروز را به فردا بگزرانند, نتایج و عقلانیت حاکمیت در صفحات اینده تاریخ مشخص میکند.
شرایط اقای خاتمی حداقل خواسته مردم است قبل از اینکه انرا طور دیگری بدست اورند, که نابود کننده ملک و ملت است.
جنبش سبز و مردم باید تاریخ مشخص کنند چنانچه تا ان تاریخ و روز شرایط فراهم نشود بصورت فعال و با تمام قدرت از طریق شبکه های اجتماعی تحریم انتخابات را در بین مردم ببریم.
چنانچه پیام سبز مبنی بر تحریم انتخابات باشد مسلما 50% عدد بسیار زیادی میباشد, حتا در شهرستانها.
تعین تاریخ برای براوردن شرایط را باید در دستور کار قرار دهیم.
رهبران جنبش سبز مردم ایران را ازاد کنید, زندانیان سیاسی بی گناه ایران را ازاد کنید, ظلم راه به جائی نخواهد برد.
ده تا مثل تاجزاده داشته باشيم؛ غم نداريم. انگار نه انگار زندونه. انگار وبلاگ داره. فكر كنم يه روزي حاكمان امروز،وقتي دارن محاكمه مي شن،بگن ما به تاجزاده اينترنت و كامپيوتر داده بوديم تو زندان تا صداشو دنيا بشنوه.
تاجزاده قهرمان حرف تو فصل الخطابه براي من.
بسیارمتاسفم متفکری چون تاجزاده درزندان است.چنین متفکرین درهرجامعه ای صدرنشینندودرجامعه ما…. .شاه کلیدعقب ماندگی جامعه ماهمینجاست.بگذیریم انشاالله خدابه اواستقامت علی واراعطانمایدوچون زینب اردوگاه فریب رابلرزاند
شروط خاتمی باید بی قیدو شرط انجام شود تا اصلاح طلبان در انتخابات شرکت کنند
با سلام
در قسمت قبل گفته بودید که فایل صوتی مصاحبه را در سایت قرار میدهید. لطفاً سریعتر این کار را انجام دهید
تا شورای نگهبان است و تا خبرگان خفته است و تا همه نمایندگان چه در شورای نگهبان و چه در مجلس و مصلحت و خبرگان دست نشاندهنده رهبری هستند انتخابات آزاد نخواهیم داشت
اگر فايل صوتي داريد براي دريافت روي سايت قرار دهيد تا پخش كنيم
قانون اساسي موجود خود بزرگترين مانع در جهت رسيدن به يك دموكراسي واقعي است
آیا انتخاباتی هم در جمهوری اسلامی انجام می شود. یک بار از دستشان در رفت و خاتمی بر سرکار آمد و لرزه به جانشان انداخت.
سلام من از شما تقاضا دارم از جوامع جهانی راجع بیقی قسم شله سعدی کمک بخواهید من برای سازمان حقوق بشر مجل فرستادم. با تشکر یک نگران
چنانچه شرایط خاتمی پذیرفته نشود، که گمانم برا آن باید زمانی عاجل تعیین گردد، باید به کارزار تحریم روی آورد. نباید به تحریم ساده اکتفا شود که در اینصورت آنان ۵۹٪ را خواهند آورد و زبانشان هم دراز خواهد ماند باید برای شرگت نکردن به مردم آگاهی داد و کاری کرد که نتوانند بیش از ۳۰٪ شرکت کنند. قطعا با فراخوان فعال این هدف دستیافتنی می باشد
چنانچه شرایط خاتمی پذیرفته نشود که گمانم برا آن باید زمانی عاجل تعیین گردد، باید به کارزار تحریم روی آورد. نباید به تحریم ساده اکتفا شود که در اینصورت آنان ۵۰٪ را خواهند آورد و زبانشان هم دراز خواهد ماند باید برای شرگت نکردن به مردم آگاهی داد و کاری کرد که نتوانند بیش از ۳۰٪ شرکت کننده داشته باشند. قطعا با فراخوان فعال این هدف دستیافتنی می باشد
صادقانه / مفید / استوار
درود بر تاج زاده عزيز كه مانيفيست و متفكر با ارزش جنبش سبز هستند. خداوند حافظ همه سبز انديشان دربندمان باشد. الهم فك كل اسير!
نمیدانم چرا ما ایرانیان دچار چنین رخوتی شدیم و این چه فرهنگیست که بر ما چیره شده.ایران و ایرانی همیشه طلایه دار منطقه بوده….نه رهبران نسبت به مردم احساس مسولیت می کنند و نه مردم نسبت به رهبران جنبش. چه رهبران. چه سیاسیون چه جوانان….همه و همه راهی زندان می شوند..شکنجه می شوند. اعدام می شوند و کسی عکس العملی نشان نمی دهد. وآب از آب تکان نمی خورد.کا ر ما تنها خلاصه به این شده که وقایع نگاری جنایات رژیم کنیم. نام این عمل منفعل خود نیز مبارزه مدنی گذاشته ایم. باید صادقانه از خود پرسید. اگر ما جای مستبدان می بودیم .با نبود مقاومت از طرف جنبش حاضر بودیم داوطلبانه از ثروت و قدرت خود چشم بپوشیم؟ لااقل از همسایگان خود بیاموزیم…آزادی گرفتنی است نه دادنی
آزادی حق مسلم ماست نه اتم.
معيار داوري چيست؟
بر خلاف جناب تاجزاده كه شركت در انتخاباتها را تا خرداد ماه 88 درست ارزيابي ميكند، بنده معتقدم بودم و هستم كه حتي شركت در انتخابات قانون اساسي جمهوري اسلامي نيز درست نبود به اين دليل كه آن سند اصلاً به عنوان يك سند حقوق فاقد ارزش بود و هست. قانون اساسي جمهوري اسلامي سندي پر از تتناقض است و اصول اوليهي يك قانون را كه فيلسوفان يونان در بيش از 2500 سال پيش به طور دقيق تعريف و تشريح كرده بودند نداشت. پرسش تاريخي اينجاست كه معيار اساسي براي داوري در مورد اين دو نظر چيست؟
به نظر من تا آنجا كه به سياست مربوط ميشود و نه به «علم سياست»، نظري درست است، يعني نظري بايد در جامعه به اجرا درآيد، كه اكثريت آراء افراد صاحب رأي جامعه از آن حمايت كند. اما كدام اكثريت آراء؟
باز هم به نظر من آن اكثريتي كه تمام آراء را از نظر صوري و نه از نظر محتوايي هم ارزش بداند. اما در يك جامعه و حكومت ديني، دينداران عقايد و آراء خود را به صورت ذاتي از نظرات ديگران با ارزشتر و حتي بهترين نظر ميدانند و مشكل از اينجا آغاز ميشود.
همين امروز نيز سخن گفتن از «رأي» با كساني كه «رأي» خود را بهترين و «رأي» ديگران را كفر و باطل تلقي ميكنند، سخني بيهوده است. بنا بر اين جامعهي ما به دو اروگاه دموكراتها و مستبدان تقسيم شده و در چنين جامعهآي سخن گفتن از انتخابات فرصت دادن به مستبدان بوده تا به مرور قدرت خود را در پي فروپاشي ديكتاتور در لباس مذهب اعاده كنند.
بازي دموكراسي منطقاً در ميان دموكراتها ميتواند جريان يابد و نه بين دموكراتها و مستبدان. نمايندهاي كه در پي حذف رقيبش توسط شوراي نگهبان، به جاي آنكه استعفا دهد و استغفار جويد، هلله كنان وارد مجلس ميشود و شعار مرگ بر مخالف خود سرميدهد، شرافتمند نيست. و مردم يك شهر كه با حذف عيرقانوني و غير عادلانهي حتي يك نماينده، به صورت دستهجمعي دست به اعتصاب و تحصن نميزنند يا آن انتخابات غيرمشروع و ناعادلانه را تحريم نميكنند مردمي دموكرات نيستند و درموكراسي را درك نكردهاند. مردمي كه قوانين مصوب چنين مجلسي را غصبي، غيرمشروع و ناعادلانه اعلام نميكنند دموكرات نيسند. مردمي كه به قانون اساسي جمهوري اسلامي رأي دادند درك درستي از دموكراسي و قانون ندارند.
به نظر من وظيفهي دموكراتها ارايهي آموزشهاي بسيار ابتدائي در مورد دموكراسي به مردمي بسيار عقبمانده است. و فكر ميكنم تا دهههاي آينده نيز اكثريت عظيم مردم ما امكان و فرصت درك عميق دموكراسي را نخواهند يافت.
با درود.
ممنون
اصلا شركت كردن در انتخابات در اين كشور معني ندارد – هميشه انتخابات تبديل به انتصابات شده و وقتي قدرت و عدالت دست دولت باشد و عدالت به دست قدرتمندان بيافتد فساد مياورد
در كل بايد گفت كه هيچكس نبايد در انتخابات شركت كند و اين شركت نكردن در انتخابات و روز انتخابات از منزل خارج نشدن يك رفراندوم اعتراضي است كه همه بايد در روز انتخابات در منزل بمانند و اظهار نظر نكنند و كسي اين مردم و نماينده ها نمي شناسد و كسي آنها را ديده و نه آنها مردم را تحويل مي گيرند آنها در فكر اين هستند كه به مجلس بروند و هر ماه حقوق ميليوني خود را بگيرند و اين نمايندگان همه فن حريف هستند يعني نمايندگان مجلس همه سياستمدارهستند – هم اقتصاد دان – هم مختصص و كارشناس كشاورزي و هم نظامي و از همه شغل ها كشور سر در مياورند و فقط در مجلس به دست رئيس مجلس نگاه مي كنند و راي ميدهند
مردم اگر در روز انتخابات از منزل هاي خود خارج نشوند يك رفراندوم اعتراضي به حاكمان داشتند و هم يك وحدت و اتحاد كلي داشتند اند و اين قدرت بهم پيوسته مردم سبب مي شود تا جامعه جهاني اين انتخابات را قبول نكند و ارتباطات اين شرايط رابخوبي نشان ميدهد
اسم این مرد هم آخه قشنگه!!
او از نقش کمیته امداد در انتخابات نام برده میشه یکی برامون روشن کنه جریان چی بوده؟
اگه امروز شماها درون زندان و ما بیرون از زندان هستیم فردایی می رسد که با هم فریاد خواهیم زد :مرگ بر این دیکتاتوری.
و آن روز روز پیروزی ماست.
یک بار رای دادیم کافی است. ما تا نظارت بین المللی بر انتخابات نباشد در انتخابات شرکت نجواهیم کرد!
من معتقدم آقاي تاجزاده فرد بسيار خوشبيني هستند. انتخابات آزادي وجود نخواهد داشت. آنانكه شما اقتدارگرا ميناميد (عملكرد و افكارشان به فاشيستها شباهت بيشتري دارد) دو سال با همه بي آبرويي كه برايشان به ارمغان آورد,اصلاح طلبها را كوبيدند و بيرون كردند و زندان كردند. دوباره به خونه اول برنميگردند. حتي اگه به دو يا سه دسته تقسيم شن و به جون هم بيفتن, اجازه حضور نمايندگان مستقل يا اصلاح طلب يا همفكران خاتمي يا كروبي را نخواهند داد. سكولارها پيش كش. فرمايشات بالا بيشتر شبيه نشان دادن حسن نيت به رقيب است.
آقاي تاجزاده مثل همه سبزانديشان اسير,احترام زيادي پيش ما دارند.احتمالاً هم وقت تصميم گيري نهايي و عمل كه برسد همه با هم خواهيم بود. اما سوال ها را از همين حالا مطرح كنيم.
آقاي تاجزاده !آيا همونقدر كه جناح راست و محافظه كار ؛طرفدار رهبر يا احمدي نژاد ؛نگران بحران مشروعيتشان هستند, شما نگران اين قضيه نيستيد كه ديگه به عنوان بخش اصلاح طلب نظام, به كلي كنار گذاشته بشين و ديگه در زمين نظام ,شماها را به بازي نگيرند؟ سياست ورزي از نظر شما يعني از شكافها و دعواهاي حريف استفاده كنيد براي برگشتن دوباره به سطح قبلي؟ كه چي بشه؟ مجلس ششمي داشته باشيم كه با يه توپ و تشر, دست و پاش رو جمع كنه؟ بي انصافي نباشه,من تحصن 80 نماينده يادمه.ولي نتيجه؟ چندتا از همون تحصن كننده ها زندان رفتن يا مهاجرت كردن؟ انتخابات مجلس درد را درمون نميكنه. ما نه از سر لجاجت يا انتقامجويي ,بلكه از روي تجربه ها و ديده ها و شنيده هاي اين دو سال, بعلاوه شناختي كه از ماهيت حريف پيدا كرديم , باور داريم , با عدم شركت در انتخابات, مشروعيت نظام اساسي زير سوال بره. درخطرناكترين و ضعيفترين وضعيت و موقعيتي كه به لحاظ ناكارآمدي داخلي و موقعيت بين المللي پيدا ميكنند, امتيازات و حقوق پايمال شده امان را با قدرت پس بگيريم. درغيراينصورت باز هم بايد تسليم فشارهاي اين جناح هميشه طلبكار بشيم.
شما از حركت در چارچوب همين قانون اساسي صحبت ميكنيد. حتي يكي از اين اصول قانون اساسي را نتوانسته ايم تا امروز اجرا كنيم.
ظرف سي و چند سال گذشته, دادگاههاي علني سياسي و هيات منصفه مردمي داشتيم؟
اصل آزادي تشكيل و فعاليت سياسي پيش كش, چه بلاهايي سر نهادهاي مدني غيرحزبي اومده؟حق تحصيل و منع تقتيش عقيده و …
اصل برگزاري تجمعات بدون سلاح را تونستيم اجرايي كنيم؟ و الي آخر.
اين قانون اساسي فقط چند اصلش اجرائيه. يكي تمكين به ولايت مطلقه .يكي شوراي نگهبان. بقيه اش براي خالي نبودن عريضه است. فضاي اجرا نداره.
بنابراين گزينه مقاومت منفي و عدم شركت در انتخابات معقولانه تر و كارآمدتره,حتي اگه جناح اقتدارگرا حاضر بشه به مصالحي, بخشي از اعضاي بيخطر اصلاح طلب رو بازي بده. لطفا نظر بدين.
آقای تاجزاده من با آنکه به شجاعت و پایداری شما بارها عبطه خورده و آفرین ها گفته ام اما ازشما تعجب می کنم با آنکه خودتان مدتی هم پست حساسی در وزارت کشور داشته اید، باز می فرمایید: “برای رسیدن به انتخابات آزاد حتماً آزادی زندانیان سیاسی نخستین شرط است و دوم این که امنیت تأمین شود و نظامیها به پادگانها برگردند. سیاستورزی مدنی جای سیاستورزی نظامی را بگیرد و هرگونه استالینیزم چه نوع روسی و چه نوع چینی و چه نوع استالینیزم فقهی را نفی کنیم و این امکان را فراهم کنیم که همه نیروها در انتخابات شرکت کنند” برادر مگر پیش از انتخابات سال 88 همین شرایط که می فرمایید نبود؟ اگر بود بفرمایید حالا هم اگر همان شرایط را بوجود آوردند و یک زندانی سیاسی هم در زندان نبود و نظامی ها هم برگشتند به پادگان ها چه تضمینی وجود دارد که باز نتایج انتخابات مثل دوسال پیش نشود و باز از ما بعنوان طعمه شکار سوء استفاده نکنند و پز انتخابات مردم همیشه صحنه را به جهانیان بدهند، و بعد باز روز از نو و روزی ازنو. اما نه اگر می فرمایید من اشتباه می کنم و پیش از انتخابات 88 این شرایط که حال عرض می کنم نبود، و خفقان جاری بود درآن صورت من به شما و همراهان و همفکران شما ایراد می گیرم و به شدت از شما انتقاد می کنم که چرا در انتخابات شرکت کردید و تنور آن را برای اینها گرم کردید و بازیچه دست اینان شدید؟ این فرمایشاتی که میفرمایید یک نوع دلخوش کنک است. اینها می گویند اصلا شما حق شرکت در انتخابات ندارید. باید بروید دهانتان را آب بکشید توبه کنید و تسلیم شرایط روز شوید، شما می فرمایید در صورتی که این شرایط به وجود آید در انتخابات شرکت می کنیم نه در انتصابات. چه کسی تضمین کرده که باز انتصابات نباشد؟ شما به کدام یک از این رهبران و سردمداران ریز و درشت و قول و قرار و گفتارشان اعتماد می کنید. اینها امتحان خود را بارها داده اند. آمارشان دروغ، قول هایشان دروغ، تعهد به قانون اساسی شان دروغ، بدعت گذاری نمی کنمشان دروغ، من قانون شکنی نمی کنمشان دروغ، اینها حتی به همان رئیس جمهور شصت و سه درصد هم باندازه یک وزیر برکنارکردن اجازه نفس کشیدن ندادند که من هروقت صلاح بدانم دخالت می کنم و قانون را زیر پا می گذارم. آقای تاج زاده اگر فردا دیدید که تمام افراد خودشان مجلس را قبضه کردند وآقا هم فرمودند حفظ نظام از اوجب واجبات بود و من مصلحت تشخیص دادم شما اصلاح طلبان که پس از انتخابات 88 امتحان خوبی هم نداده بودید، فعلا این دوره در کنار میدان بنشینید و نظاره گر باشید. آنوقت نام شما را باید چه گذاشت؟ هم پیاز را خورده اید و هم شلاق را. باید مرد مردانه ایستاد جلو اینها که ما اصلا در انتخابات شرکت نمی کنیم یا نامزد اصلا معرفی نمی کنیم اما مردم را تشویق می کنیم که در انتخابات تخته گاز شرکت کنند و به رقبای شما رای بدهند. زیرا آنها از پس شما برمی آیند نه ما که با مسالمت رفیتیم خیابانها و مثل افراد متمدن گفتیم رای ما چه شد زدید و ما را کشتید. رقیب شما و حریف شما همین احمدی نژاد و مشایی و رحیمی و آن دیگران هستند که با همان زبان و ادبیات و راه و روش خودتان رفتار می کنند. مثل آب خوردن دروغ می گویند. قول میدهند زیرش می زنند. هاله می بینند اقرار می کنند، فیلم میگیرید و بعد می گویند من؟ هاله؟ فیلم؟ اطمینان دارید من بودم؟ سهم نفت ؟ سفره من کی گفتم؟ من قانون شکنی نمی کنم، بدعت نمی گذارم. اما تو بیخود کردی وزیر مورد علاقه مرا کنار گذاشتی فکر کردی اینهم متکی است که مرا در مقابل عمل انجام شده قرار دهی؟ شصت و سه درصد که سهل است 99 درصد هم رای بیاوری شرایط ایسنت یک هفته هم بهت وقت میدهم یا مثل بچه آدم برمیگردی سرکارت، یا برو بغل دست بنی صدر تا من تکلیف این ریاست جمهوری را روشن کنم. شما می خواهید سبز ها و اصلاح طلب ها و فرضا آقای خاتمی ماخوذ به حیا از پس اینها برآیند؟ خیر عزیز من باید به رقبای اینها کمک کرد و آنها را به جان هم انداخت و من که رودرواسی ندارم زهر طرف کشته شود سود اسلام است.
درود
اصولا این دندان طمع شرکت در انتخابات را باید کشید و انداخت بیرون والسلام. مرگ یکبار شیون یک بار. یک دفعه به بینم بدون ما می توانند انتخابات بکنند و پز بدهند یا سرافکنده و ذلیل از آن بیرون خواهند آمد. آلت دست ظلمه نشویم. آقا شرکت نمی کنیم. تمام شد.
کدام انتخابات آقا شما اگر فکر کردید این آقایان تمام شرایط شما را هم قبول کنند واقعا انتخابات آزادی صورت میگیرد پس شورای نگهبان چه میشود-بیعت رهبری چطور-برادران قاجاقچی ببخشید برادران سپاهی چه میشود ووووووو خیلی مسائل دیگر.
تازه باز اگر همه اینها نظر مساعد داشته باشند تصویب قوانین در مجلس با یک حکم حکومتی باطل میشود خب حالا شما بفرمائید در این سیستم
چگونه میشود انتخابات ازاد و حتی یک راهپیمائی کوچک مسالمت آمیز صورت گیرد.
جبش همیشه سبز ایران بایه روشن و شفاف خط مشی اساسی و اصولی خود را در این خصوص بیان نماید.
اقا سیروس
تا کی میخواهید شعاری و بدون توجه به صحنه واقعیتهای سیاسی حرف بزنید. این حرفها زدنش خیلی نه شجاعت میخواهد و نه هزینه دارد.
بگویید چکار باید بکنیم.
اگر بتوانیم انتخابات ازاد را به این دولت تحمیل کنیم,با ان شرایطی که گفته شده دیگر شورای نگهبان قدرت سانسور را نخواهد داشت و رهبر هم جرعت صدور حکم حکومتی را نخواهد داشت
با تمام احترامی که برای آقای تاجزاده قائلم، کاش ایشان میگفتند که این نظام دیگه چه کار باید بکنه که ما این حقیقت را بپذیریم، اصلاحات در ایران بیشتر به یک رویا شباهت داره. و اگر سیاسیون ما این مسًله را با پوست و گوشت خود احساس کرده و آن را به هر دلیل با مردم در میان نمیگذارند نشان دهنده عدم صداقت میباشد و من فکر میکنم بهتر است که ما هر چه زود تر از خواب بیدار شویم.
با تشکر
دوستان تمام مردم ایران در جریان انتخابات باید متحد شوند.نباید بگذاریم که حاکمیت دغل کار بین تودهای مردم اختلاف بیندازند.هر جنبشی یک رهبر می خواهد.در شرکت کردن یا نکردن در انتخابات باید یک رائ باشیم.
نسخهٔ مناسب چاپ هر دو بخش این مصاحبه در یک پروندهٔ پی دی اف:
http://ubuntuone.com/p/1AdN/
عزیزان نه تنها حاکم فعلی پایش میلنگد و نقش خوارج زمان رو عهده دار شده، بلکه قانون اساسی فعلی هم از ریشه خراب است! علی رغم اینکه حُکام وارونه به تن شدهٔ لباس اسلام رعایت بعضی ازقوانین خود را هم نکرده ودست به تحریف و توجیه آن میزنند! شاه ملعون و هر رژیم دیکتاتوری با هر عنوان قانون اساسی خود را زیر بنا و محافظ خود قرار میدهند! لذا: نــــه به قانون اساسی و نــــه به انتخابات و سیرک بازیهایشان
دوستان سبز اندیش , جنبش سبز از درون انتخابات 88 بیرون آمد
آگاهی مردم نسبت به عملکرد نظام بعد از انتخابات 88 بسیار افزایش یافت
نظام در این تقلب بزرگ هزینه زیادی را متحمل شد
ترس مردم از برخوردهای خشن مأمورین گارد ویژه و سپاه کم شد.
دست حاکمان در منطقه رو شد و حرف آنها خریداری ندارد
نه افغانستان , نه مصر , نه عراق و … جمهوری اسلامی را الگوی حکومت خود قرار ندادند.
در حال حاضر گزینه انتخابات پاشنه آشیل نظام است , تا به خواست ملت تن در دهند
انتخابات , شرکت در انتخابات و یا تحریم انتخابات با عقل جمعی , اگر شرایطی که آقای خاتمی عنوان کردند محقق شد پیروزی بزرگی است برای جنبش سبز , و عزیزان سبز اندیش , مطمئنا” نظام نیازمند حضور همه جانبه اعضای جنبش سبز در انتخابات است و این امتیاز بزرگی است , که ما بایستی از آن استفاه کنیم , تا شاهد شرایط بهتری برای کشور عزیزمان ایران باشیم , حمله نظامی به ایران , تحریم و حتی انقلاب مجدد برای ایران بسیار خطرناک است .
اسيرتم تاجزاده. در تاريخ آينده ايران تاجزاده يكي از مشهورترين نامهايي خواهد بود كه همگان او را به پايمردي و سلامت نفس و كرامت انساني ياد خواهند كرد.
ما در انتخابات قبل شرکت کردیم تابین بد و بدتر یکی را انتخاب کنیم اما بدتر را برایمان انتخاب کردند شاید این دلیل مشارکت 85% مردم بود. اما نظام ما ازاین درصد مشارکت برای به رسمیت شناساندن خود در افکار عمومی جهان سوء استفاده کرد .بعداز این مشارکت 85% اگر کمتر در انتخابات بعدی شرکت کنیم نظام به ظاهر اسلامیان را زیر سوال برده ایم
************************پس مشارکت کمتر در انتخابات ریاست جمهوری بعدی=زیر سوال بردن نظام*******************************
بیایید همه منتظر فرمایشات رهبری باشیم،خط ولایت را گم نکنید عزیزان،چرا اسلام را تاب ندارید؟لطفا این نظر بنده را بگذارید ،نظرات مخالف را هم احترام کنید!!!
اگر انتخابات آزاد نباشد و عده ای بروند رای بدهند یعنی برای خودشان شعور و عقلانیت قایل نیستند.
و به دیگران اجازه داده اند برایشان تصمیم بگیرند
برادر عزیز
1.ولایت را با ولایت فقیه نمی توان یکی کرد.
2.مگر ما مسلمان نیستیم؟ مگر مسلمانی فقط در پیروی از فقیه است؟ مگر از 1400 سال پیش تا کنون که همه مسلمان بودند، پیرو فقیه بودند؟
3. اسلام را آزادانه می پذیرم، و ایمان را معرفت اندیشانه می خواهم، و از بسته شدن در عقل و به زنجیر شدن عاقل در هراسم.
با تشکر از ادب والای شما برادر مخالف ما.
من چندان با نظر جناب تاج زاده موافق نیستم من نظر جناب اقای مسعود بهنود را مناسب تر می دانم اگر قرار باشد وضع همینطور باشد من ترجیح می دهم در مجلس اگر نمایندگان سبزی نداریم به حداقلی قناعت کنیم و به نامزدهایی رای دهیم حداقل خیلی دشمن سبزها نباشند همراهی پیش کش . گرچه تمام نظرات جناب تاج زاده را درست میدانم اما تحریم تا کنون نتیجه خوبی نداشته و اعتقاد دارم با این انتخابات فرمایش هم باید یک جورهایی با حامان ظالم مبارزه کرد و جنگید این هم خود یک فرصت است.
از کلمه تقاضا دارم تمام نوشته های سید مصطفی تاج زاده را که بعد از انتخابات 88 به رشته تحریر در امده بصورت یک کتاب اینترنتی در آورد.