در برابر ۸ سال تاخت و تاز پوپولیسم، تقصیری هم متوجه ما بود
چکیده : ه نه بدان معنی که عملکرد دولت اعتدال خالی از نقص و اشتباه بوده که ابدا این گونه نیست و اتفاقا بیان این انتقادها و نارساییها که اندک هم نیست، وظیفهی فعالین عرصهی عمومی و نخبگان است اما این نکته را حتما باید به خاطر داشت که بیان یک چنین انتقادی در وضعیت فعلی تنها زمانی اخلاقی و مسئولانه است که با جدیت تمام برای ممانعت از قدرت یافتن جریان اقتدارگرایی و راست افراطی در کشور تواما گردد ...
دوستان عزیز انجمنی، سلام.
تبریک مرا برای بازگشایی انجمن اسلامی دانشگاه و رسمیت یافتن دیگربار آن بپذیرید و در شادی خود مرا نیز شریک بدانید.
در ضمن نیک میدانم که در پی این سالهای غیرقانونی بودن انجمن، حلقههای دوستی و دغدغهتان را همواره حفظ کردهاید و از یکدیگر جدا نماندهاید ولیکن جای تردیدی نیست که فعالیت در فضای رسمی و قانونی دانشگاه و خاصه داشتن اتاقی برای انجمن، لطف دیگری دارد. حس شادی و اطمینان از اینکه فضا و جغرافیایی از این دانشگاه به شما و دغدغههاتان اختصاص یافته است؛ مکانی که بتوان دیدش، لمسیدش و احساسش کرد. اعتراف میکنم که اشتیاق دیدن دفترتان را دارم، اینکه بدانم کجای دانشگاه است، چینش میزها و صندلیهایش چگونه است و از پنجره به بیرون نگریستنش چه احساسی دارد.
از دوست و همدانشگاهیتان در مورد موقعیت اتاقتان پرسیدم و سعی کردم وضعیتتان را مجسم سازم و احساستان را نسبت به اتاقتان حدس بزنم. کار سختی بود، شاید هم ناممکن. خیالهایم از مرزهای تجربهام فراتر نمیرفت، از احساسی که نسبت به دفتر انجمنمان در ساختمان عمران داشتم. سال ها پیش به دوستان میگفتم انگار که این اتاق متعلق به جهانی دیگر است، اینکه در لحظهی ورود به آن احساس میکنم وارد جهان دیگری میشوم. آخر حس و حالی بود که آنجا تبادل میشد، حرفهایی که فقط در آنجا به زبان میآمد، دغدغههایی که خاص آن مکان بود و فکرهایی که آنجا به سرمان میزد. آنجا بود که تکثر آدمها و علایقشان را به چشم دیدیم، تفاوتشان در سبک زندگی را لمس کردیم و ضرورت تساهل و مدارا را فهمیدیم. تازه دوستانی را یافتیم که هنوز شوق به اشتراک گذاشتن خیالات و تجربههامان رهامان نمیکند و مخالفانی را تجربه کردیم که اصرار چهرهها و اندامهاشان بر حضور داشتن، وادارمان ساخت تا در باورهامان جایی برای آنها نیز بگشاییم. آری انجمن چیزی فراتر از یک اتاق بود، گویی دیوارهایش بزرگ شدن و رشد کردنمان را تماشا میکرند. انگار که احساساتمان، خیالاتمان، اندیشههایمان، اشتیاقهامان و تمامی ذرات وجودمان به فضای اتاقش آمیخته شده بود. خنده دار است اما احساس میکنم همین دیروز بود که روی صندلی قهوهای رنگ انجمن نشسته بودم و چشمانم از میان درهای باز انجمن، درختان نارنج و عبور دانشجویان را تماشا می کرد، راستی آن لحظات چه شد؟ چه حیرتانگیز است این اعجاز زمان. نمیدانم احتمالا به شما حسادت میکنم.
بگذریم!
۱۲ سال پیش بود که انجمن اسلامی غیرقانونی اعلام شد، همان زمان که محمود احمدی نژاد، معجزهی هزارهی سوم ظهور کرد.
آغاز دولت خدمتگزار!! هنوز چند ماه از رفتن سید محمد خاتمی و دولت اصلاحات نگذشته بود که انجمن ما هم با او رفت. شور و نشاط دانشگاه هم چندان دوامی نیافت. نمیتوانم شرمگین نباشم از این احساس که سهمی هم از آن ماجرا متوجه من و دوستانم بود. ما انجمنیهایی که انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ را تحریم کردیم و محاسب غافلانهای که شری قدرت یافت و نکبتش دامن این سرزمین را گرفت.
اینکه برخی نمیتوانند اصرار امثال مرا به مداخله در انتخابات و حمایت از کاندیدای منتخب و جریان اصلاحطلبی را درک کنند شاید از آن روز، عذاب وجدانی به مانند ما را تجربه نکرده اند.
اینکه احساس میکنیم در برابر ۸ سال تاخت و تاز پوپولیسم و عوامفریبی در این کشور، تقصیری هم متوجه ما بود.
همانطور که امروز باور داریم در برابر احتمال برآمدن دیگر بار آنان از صندوق انتخابات به تمامی مسئولیم.
این نکته البته نه بدان معنی که عملکرد دولت اعتدال خالی از نقص و اشتباه بوده که ابدا این گونه نیست و اتفاقا بیان این انتقادها و نارساییها که اندک هم نیست، وظیفهی فعالین عرصهی عمومی و نخبگان است اما این نکته را حتما باید به خاطر داشت که بیان یک چنین انتقادی در وضعیت فعلی تنها زمانی اخلاقی و مسئولانه است که با جدیت تمام برای ممانعت از قدرت یافتن جریان اقتدارگرایی و راست افراطی در کشور تواما گردد.
ما انتخابات سال ۸۴ را در گذشتهای نه چندان دور از سر گذراندهایم و تجربیاتش را هنوز به خاطر داریم. امروز دیگر ارتکاب اشتباهی از آن دست هیچ توجیهی ندارد و هیچ جریان منتقدی نمیتواند در برابر وقوع چنین فاجعهای در پی تبرئهی خویشتن برآید.
به امید موفقیت؛
سید ضیا نبوی